کد خبر: 3340496
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۸
خاموشی:

«خاطرات فرنگیس»، روایت دیگری از جنگ را رونمایی می‌کند

گروه ادب: رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در مراسم رونمایی از «خاطرات فرنگیس» با بیان اینکه این اثر رونمایی از روایت دیگری از جنگ است، بیان کرد: خاطرات این کتاب از شیرزنانی یاد می‌کند که سراپا ایثار و شجاعت بودند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، عصر روز شنبه، 17 مرداد آیین رونمایی از کتاب «خاطرات فرنگیس»، در حوزه هنری برگزار شد. این کتاب شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور است. مراسم با حضور مهناز فتاحی، خاطره‌نگار اثر، حجت‌الاسلام سیدمهدی خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محسن مومنی شریف، رئیس حوزه هنری، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات مقاومت و پایداری و جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان تاریخ شفاهی در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این مراسم حجت‌الاسلام خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: من در عرض دو روز این کتاب را خواندم. در صفحاتی درنگ کردم و به فکر فرو رفتم. تصور اتفاقاتی که در این کتاب رخ داده است برای خانواده‌های خودمان در تهران نیز بسیار مشکل است.
وی در ادامه با اشاره به آیاتی از قرآن بیان کرد: شاید از حیدرپور بخواهیم که بگویند چند کلاس سواد دارند، پاسخ قانع کننده‌ای با متر و معیار امروز نشنویم. ایشان شاید سواد مدرسه‌ای و کلاسی چندانی نداشته باشد، اما یکی از ممتازترین شاگردان کلاس حریت و آزادگی و ایمان است. چنانکه اتفاقاتی که در این کتاب بیان کرده، گواه این حریت و آزادگی و وطن‌دوستی ایشان است.
خاموشی با اشاره به دشمنانی که نمی‌خواهند انسان‌ها در مقابل خدا بندگی کنند توضیح داد: امروز عده‌ای هستند که می‌خواهند انسان‌ها در مقابل آنها بندگی کنند، به جای بندگی در مقابل خداوند تبارک و تعالی. این در حالی است که این کتاب و خاطرات حیدرپور نشان می‌دهد که چه تفاوتی است میان بندگی در مقابل خدا با بندگی در مقابل مخلوقات.
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با اشاره به خاطرات خود از جنگ تحمیلی تصریح کرد: من در یکی از عملیات‌ها از پشت سایت سوم یک عکسی برداشته بودم که هم عکس و هم فیلم آن را پاره کردم. کشته‌ها بر روی هم سوار شده بودند؛ فضای غریبی بود. یا یک عکس دیگر از یخچال یکی از فرماندهان عراقی برداشته بودم که از بین بردم. انسان برخی اوقات دوست ندارد برخی از خاطرات تکرار شوند. از این رو است که مطمئنم حیدرپور نیز نتوانسته است همه خاطرات خود را تداعی و یا بازگو کند. اما آنچه که بازگو کرده نیز بسیار عجیب و مهیب است.
وی افزود: انسان وقتی این خاطرات را می‌خواند و وقتی به این زن می‌اندیشد، می‌بیند هیچ ترسی در او نبوده که به صورت طبیعی از زنان انتظار می‌رود. همچنین انسان یک جای دیگر ایمان می‌آورد که یک دستی از غیب و پنهان او را اداره می‌کرده که بتواند زندگی را ادامه دهد.
خاموشی با اشاره به روایتی از کتاب تصریح کرد: در یکی از فرازهای کتاب حیدرپور با زن همسایه که در حالت وضع حمل است روبه‌رو می‌شود. خانمی که وضع حمل می‌کند را منتقل می‌کنند به یک مینی‌بوس. در همان حین، شهر به صورت ممتد بمباران می‌شود. فرنگیس هیچ امکاناتی ندارد جز یک کارد معمولی. آنها حتی نمی‌توانند یک کبریت چراغ روشن کنند. این را گفتم تا بخوانید و ببینید چه اتفاقاتی بر سر این شیرزن می‌آید.
خاموشی با اشاره به آیات 16 و 17 سوره جن تاکید کرد: در جای جای این کتاب حیدرپور صدام را لعن و نفرین می‌کند. امروز واقعاً نامی از صدام نمانده است. اما نام این شیرزن می‌درخشد. نام آن خطه از سرزمین‌مان می‌درخشد و وجب به وجب خاک ایران با همت همین شیرزنان حفظ شده است.
خاموشی در نهایت به روایت خاطره خود از عملیات کربلای 5 پرداخت و گفت: من راننده بودم و باید ماشین را به سلامت از بین گلوله‌باران می‌گذراندم. یک موتوری جلوی من حرکت می‌کرد که زمین خورد. ما در ماشین 5 نفر بودیم. یک آن دیدم که نفر پنجم ما نیست.
وی ادامه داد: چند لحظه بعد دیدم یکی به ماشین می‌کوبد. نگه داشتم و دیدم پای نفر پنجمی گیر کرده است به رکاب ماشین و من آن را چند ده متری روی زمین کشیده‌ام. وقتی پایش را نجات داد، سریع رفت سر وقت آن موتوری که زمین خورده بود. او را به پشتش گرفت و آمد سمت ماشین. گفتم آقا چی کار می‌کنی؟ یک دهاتی بود از اهالی شاهرود. پیرمرد به من گفت حاج آقا ترسیدی؟ من خنده‌ام گرفت. گفتم حاجی چی کار می‌کنی کجا و کی پیاده شدی؟ چرا پیاده شدی؟ گفت همان موقع که موتوری زمین خورد. باید نجاتش می‌دادیم. این در حالی بود که یک بند روی سر ما گلوله می‌بارید. آن موقع من متوجه شدم این شیرزنان و شیرمردان تعریف دیگری از جنگ دارند که با تعریف ما بسیار متفاوت بود؛ آن‌ها یک پارچه ایثار بودند.

captcha