به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) رضا نباتی، مؤلف کتابهای درسی آموزش قرآن دوره ابتدایی و از کارشناسان حوزه آموزش قرآن کریم یادداشتی با عنوان «چه چیزی آموزش قرآن نیست؟» به نگارش درآورده که متن یادداشت بدین شرح است:
بحث ما از یک باور غلط قدیمی شروع شد که البته امروزیها چیزی درباره آن نمیدانند و احتمالاً از شنیدن آن فقط میخندند تا چند دهه قبل در برخی از نقاط کشور رسم بود افرادی که قاری قرآن بودند پس از قرائت هر سوره کوچک یا یک رکوع از سوره، نفس عمیق میکشیدند و سپس داخل مَشک خالی فوت میکردند و درش را فوری میبستند و باز سوره دیگری را ... تا این که مشک پر از هوا میشد. آنگاه به قبرستان میرفتند و قرآن فوتی را به صاحبان مرده میفروختند. به این ترتیب که سر مشک را روی سنگ قبر قرار میدانند و به اندازه مبلغی که دریافت میکردند، باد نثار مرده میکردند. به این قضیه قرآن فوتی میگفتند. این قضیه در عین خندهدار بودن، عبرتآموز است و این سؤال را مطرح میکند: آیا آیندگان هم درباره برخی از باورهای ما چنین قضاوتی خواهند داشت؟
آنچه بیان میشود از باب «وَ ذَکر، فَـاِنَّ الـذِّکـری تَنـفَـعَ الـمُؤمِـنیـنَ» (ذاریات/55) است؛ لذا امیدوارم اهالی محترم قرآن ضمن خویشتنداری و پرهیز از پیش داوری مطالب را دقیق بخوانند و البته نقد منصفانه و محققانه هم داشته باشند؛ و این که به موضوع این مصاحبه از بعد سلبی نگاه شده، از باب «تُعرَفُ الاشَـیاءَ بِـاَضـدادِها» است تا بدانیم که همیشه تربیت و آموزش، اضافه کردن نیست بلکه کاهش موانع و خلوت کردن حواشی و اصلاح وضعیت موجود آموزش و تربیت هم به تحقق اهداف برنامه کمک مؤثری خواهد داشت.
با وجود هزینههای فراوانی که در حوزه فعالیتهای قرآنی کشور در طول سالهای متمادی شده و میشود(و البته کافی نیست)، فعالیتهای قرآنی کشور از وقفه علمی و رکود فکری شدیدی رنج میبرد که دلایل بسیاری بر آن مترتب است. از جمله وجود باورهای غلط فرهنگی به ارث رسیده از گذشته نه چندان دور (چند سده اخیر) این رویهها اگر در گذشته به دلایل فرهنگ و موقعیتهای اجتماعی آن روزگار تا حدودی نیازهای جامعه دینی را اقناع میکرد؛ امروز دیگر به هیچوجه پاسخگوی نیازها و ذائقههای جامعه و حتی تشنگان حقیقت نیست.
برخی باورهای غلط در حوزه آموزش و فعالیتهای قرآنی بدین شرح است:
- آموزش مقدمات زبان عربی و قرآن (روخوانی، روانخوانی و ...) به نام آموزش قرآن (تعلیم کتاب الله)
- آموزش هنرهای قرآنی (تجوید، قرائت، حفظ) به نام آموزش قرآن
- جدا کردن آموزش مهارتهای قرآنی از معارف قرآنی
- غفلت از مهمترین هدف یعنی «هدایت» به عنوان غرض اصلی نزول قرآن در فعالیتهای قرآنی
- نگاه تک ساحتی و یکسویه به فعالیتهای قرآنی (صرفاً خواندن بدون تفکر و عمل و ...)
- نگاه «اخباری» (مغایر با تفکر شیعه علوی) به قرآن در طی 400 سال گذشته
- کم توجهی به «انتظارات قرآن درباره خودش» در برنامهریزیها و فعالیتهای قرآنی کلان و خرد
- قهرمانپروری محور فعالیتهای قرآنی حتی در حوزه آموزش عمومی
- نگاه غیردینی به آموزش، پژوهش و فعالیتهای قرآنی و...
در این میان میتوان به موارد عدیدهای چون:
- برخورد سطحی، شعاری و غیرکارشناسانه با فرمایشات مقام معظم رهبری از سوی مدیران
- نگاه کمی، آماری و مقطعی به فعالیتهای قرآنی به عنوان معضل مدیریت قرآنی کشور
- اجرای هرساله طرحهای متعدد قرآنی جدید (و البته به قیمت تعطیلی تدریجی و عدم پیگیری طرحهای متعدد قرآنی قبلی)
- وجود اختلاف شدید بین مراکز اصلی قرآنی کشور
- وجود فعالیتهای موازی متعدد در حوزه فعالیتهای قرآنی کشور
- کم توجهی به آموزش نیروی انسانی به عنوان محور تحول بنیادین
البته توضیح این موارد به مجال دیگری موکول میشود.
اولین قدم؛ پذیرش و اعتراف به وجود نواقص و اشتباهات
امام خمینی(ره) در کتاب «آداب الصلاه» چنین مینویسند: «یکی دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیدهاند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه نمودهاند و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطل، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری کرده و آن را به کلی مهجور کردهاند. در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچوجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد. مثلاً اگر کسی از قول خدای تعالی «الحمد لله رب العالمین» که حصر جمیع محامد و اختصاص تمامی آن است به حقتعالی؛ استفاده توحید افعالی کند و بگوید از این آیه شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزت و جلالی که در عالم است، از حقتعالی است و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست. این چه مربوط به تفسیر است؟! تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد. ...»
امام راحل در باب مهجوریت قرآن در بلاد اسلامی در همین کتاب در رد تفکر اخباریگری چند سده گذشته خاطرنشان میکنند: «آیا اگر غالب عمر خود را صرف در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیه آن کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آوردیم؟ آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم، از ننگ هجران از قرآن خلاصی پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلم کردیم، از شکایت رسول خدا(ص) مستخلص شدیم؟ هیهات! که هیچیک از این امور مورد نظر قرآن و منزل عظیمالشان آن نیست.»
سؤال اینجاست اگر امروز که 36 سال از پیروزی شکوهمند نظام جمهوری اسلامی ایران میگذرد چرا هنوز هم تفکر اخباری جای تفکر ناب شیعی بر فعالیتهای قرآنی حاکم است؟
براساس آیه دوم سوره جمعه، مبنای تفکر ما باید در حوزه آموزش و فعالیتهای قرآنی، خود قرآن باشد؛ یعنی از قرآن درآمده باشد؛ این آیه به خوبی سیر تعالی آموزشها و فعالیتهای قرآنی کشور را ترسیم میکند: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمّیینَ رَسولًا مِنهُم، یتلو عَلَیهِم آیاتِهی وَ یزَکیهِم وَ یعَلِّمُهُمُ الکتابَ وَ الحِکمَةَ، ...».
با عنایت به این آیه، آیا جدا دانستن تعلیم از تربیت (آموزش از پرورش) تفکر سکولار نیست؟ آیا طبق این آیه تلاوت قرآن نباید اثربخش و معنادار باشد (تزکیه)؟ آیا حکمت - که به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «گمشده مؤمن است» نباید مورد هدف باشد؟
نادیده گرفتن هدف «هدایت» به عنوان نخ تسبیح همه برنامهها و فعالیتهای قرآنی، خطای استراتژیک در حوزه آموزش و فعالیتهای قرآنی است البته عدهای خواهند گفت این از پیامدهای فعالیتهای قرآنی است. ضمن تأیید کلی این مطلب سؤالی مطرح میشود و آن این است که؛ آیا این کار - یعنی واگذاردن هدف «هدایت» به خود شخص و پیامد آموزش کافی است؟ و یا باید از ابتدا برای آن برنامه مشخص و مدون هم داشته باشیم؟
تلاوت (قرائت): خواندن همراه با فهم و تفکر
در محافل و مجالس و همایشها، قاریان و حافظان، قرآن را به صورت ترتیل و تحقیق میخوانند و دیگرآنهم فقط گوش میدهند و اعم اغلب هم چیزی نمیفهمند؛ و بعد نامش را میگذاریم «قرائت قرآن»؟! درحالی که اگر به مفهوم تلاوت در تفاسیر معتبر نگاه کنیم خواهیم دید که برای آنکه تلاوت ما کامل شود چه مقدار فاصله داریم.
همین تفکر - یعنی جدا کردن آموزش مهارتهای قرآنی از هدایت و معارف قرآنی، موجب میشود که موضوع انس مستمر فرد با قرآن در اعم اغلب افراد شکلگیری نمیشود؛ و در نتیجه از عواقب تأسفبار و دردناک آن این است که آموزش روخوانی قرآن از پیشدبستانی تا دانشگاه ادامه مییابد ولی افسوس ...
امام خمینی(ره) در معرفی قرآن، تعبیر زیبایی دارند که میتواند مبنای تعلیم کتاب الله باشد: «قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیت است؛ قرآن حبل متصل بین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطه معنویه و ارتباط غیبی بین بندگان خدا و مربی آنها پیدا شود; از قرآن باید علوم الهیه و معارف لدنیه حاصل شود. رسول خدا(ص) به حسب روایت کافی شریف فرموده: انّما العلم ثلاثة: آیة محکمة و فریضة عادلة و سنة قائمة.»
آموزش؛ اگر پیشبرنده نباشد، واژگون کننده است
آموزش مکرر تعداد حروف و حرکت و نمادهای خط قرآن و قواعد آن در مقاطع مختلف به مخاطبان از دیگر باورهای غلط در آموزش قرآن است چرا که مسیر تکراری، حس پیشرفت را میگیرد و هر یادگیری، محکوم به غرق شدن است؛ مگر آنکه بین آنها پل زده شود. به عنوان مثال؛ بچهها دسته کم یکبار روخوانی و روانخوانی را در مدرسه یاد گرفتهاند، پس دیگر نباید مطالب برای آنها تکرار شود و حتی به غیر از آموزش و پرورش که مسئول اصلی آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن به تمامی دانشآموزان کشور است، نباید هیچ ارگان و مؤسسه قرآنی دیگری به این موضوع به صورت رسمی بپردازد. تا این که آموزشوپرورش هم به وظیفه خود عمل کند؛ و به بهانه وجود مؤسسات و ارگانهای موازی در این زمینه، از وظیفه خود شانه خالی نکند؛ و هر دستگاهی باید به مأموریت ذاتی و وظیفه خود عمل کند.
معلمان قرآن در امر تدریس به صلاحیتهای حرفهای فراوانی نیاز دارند که علاوه بر دانش مفهومی، دانش روشی آنها را هم تأمین کند. استفاده از فناوریهای روز نیازمند دقت کافی است تا در کنار استفاده صحیح، آسیبهای آن را به حداقل برسانند؛ زیرا سیستمها اگر قابلیت تطابق با یادگیرنده را نداشته باشند، مخرب فرایند آموزش معلم و نیز یادگیری دانشآموز خواهند بود.
به نام روخوانی به کام روانخوانی/ به نام روخوانی به کام آموزش قواعد روخوانی
دلیل طولانی شدن آموزش روخوانی از پیشدبستانی تا دانشگاه، غیرعلمی بودن آموزش خواندن است؛ زیرا آموزش روخوانی که یک مهارت دیداری است با استفاده از روشهای شنیداری نه تنها محقق نمیشود بلکه فرد را دچار ناتوانی مزمن کلیخوانی میکند که اغلب تا آخر عمر همراه اوست؛ و گذشت زمان هم سن یادگیری مهارت دیداری خواندن را از فرد سلب میکند و ازاین رو ناتوانی روخوانی به عنوان یک چالش جدی در کشور لاینحل میماند. راهکار اصلی در آموزش صحیح روخوانی آن هم در دوره ابتدایی (کلاس اول تا سوم ابتدایی) است.
تفکر، پشتوانه عمل
تبدیل افراد به یک رایانه گوشتی به نام حافظ قرآن بدون توجه به ابعاد تربیتی و هدایتی نگاهی نیست که اسلام عزیز به دنبال آن است. تربیت 10 میلیون حافظ قرآن بدون پشتوانه تفکر، کاری نافرجام است. از باورهای غلط این است که اگر پول باشد و یک «طرح ملی قرآنی» میتوان همه کشور را حافظ قرآن کرد؛ مانند کشور لیبی که از هفت میلیون نفر جمعیت آن، حدود شش میلیون حافظ قرآن دارد.
هر ساله دهها طرح ملی متولد و به همین اندازه، دهها طرح ملی قبلی تعطیل میشود. غافل از این که اصل بر سیاست تمرکززدایی است؛ زیرا طرحهای ملی بودجههای کلان را میبلعند و در عوض رقبای ضعیف را از بین میبرند و چیزی جز کشتن استعدادها و انگیزهها و ایجاد انتظارات بی پاسخ به ارمغان ندارند.
در واقع این از باورهای غلط است که همیشه خواستهایم یک شبه به همه اهداف آرمانی برسیم. در حالی که برای برنامهریزی و مشاوره هزینه نمیکنیم، زیرساختها را آماده نمیکنیم، فرهنگ جامعه را در پذیرش و مشارکت در آن در نظر نمیگیریم، نتیجه آنکه پس از گذشت چندین دهه در بسیاری از موارد هنوز در آغاز راه هستیم و نتایج جالب و قابل لمس دیده نمیشود. در کشور فرصتهای عظیمی است که بدون توجه و استفاده رها شده است، در حالی که با مطالعه دقیق و کمی حمایت و توجه میتوان جهشی عظیم و ماندگار در فعالیتهای قرآنی کشور ایجاد کرد.
راهکار اساسی
باید عقلای تعلیم و تربیت دینی و علمای یادگیری و کارشناسان قرآنی در مجامع علمی مشترک بنشینند و آیات و فرازهای شریف قرآن کریم را «بر اساس نیاز هر گروه سنی» دستهبندی کنند و فرازهایی را که برای مخاطبان خاص، «معنادار» است. (یعنی مبتنی بر نیازهای امروزی هر گروه سنی است) احصاء و اولویتبندی کنند و آنگاه برای آموزش این فرازها، آیات و سور، ظرفیت مورد نظر را هم از حیث طراحی محتوا و هم روش آموزش، تولید و تدوین کنند. در حال حاضر بر خلاف چنین رویهای عمل میشود؛ و طبیعی است که نتیجه ایدهآلی عاید نخواهد شد.
پرهیز از نگاه تک ساحتی به قرآن
عدم موفقیت برخی از برنامهها و آموزشها در اثر پافشاری در حفظ این باورها از یک سو و وجود نگاه تکبعدی (فارغ از فهم و تدبر و هدایت) از سوی دیگر از دیگر باورهای غلط در آموزش قرآن است؛ با توجه به ضرورت اصلاح رویههای موجود امید است در اسرع وقت در این باره تجدیدنظر لازم صورت گیرد، چرا که اگر قرآن کریم را صرفاً یک کتاب مقدس بدانیم و صرفاً برای کسب ثواب آن را بخوانیم، در واقع قرآن را از جایگاه اصلی آن یعنی هدایت، به کسب ثواب تقلیل دادهایم؛ و این ظلم به قرآن کریم است.
قرآن، کتابی برای همه فصول
بخش مهمی از کارکرد قرآن کریم در جامعه امروز، نسبت به صدر اسلام و زمان اهلبیت(ع) تغییر کرده است؛ شواهد نشان میدهد که از همان ابتدای آموزش خواندن، به جای پرداختن به آموزش عمومی قرآن یعنی استفاده از قرآن کریم به عنوان کتاب زندگی، سوگیری ما به سمت پرداختن به تربیت قاری و حافظ قرآن کریم؛ یعنی قهرمانپروری است. قرائت و حفظی که باید به عنوان هدف آلی (ابزاری) باشد، به هدف غایی و آرمانی تبدیلشده است؛ و این هم از باورهای غلط است. نظریه «هوشهای یادگیری» (هوارد گاردنر) ثابت میکند که هدف قهرمانپروری در حد خود میتواند موفق باشد؛ اما قابلیت تعمیمپذیری ندارد و به عبارت دیگر قهرمانان همیشه در فکر شکست دیگران هستند. تجربه جمهوری اسلامی نشان میدهد نگاه تک ساحتی به فعالیتهای قرآنی، مدالهای رنگارنگ قهرمانی جهانی را برای متسابقین قرآنی به ارمغان داشته اما آیا در کنار این رویشها هرگز به ریزشها و علل آن توجه کردهایم؟
توجه به مطالبات قرآن درباره خودش
آیات متعددی در قرآن وجود دارد که به انتظار قرآن از مردم درباره قرآن کریم اشاره دارد، این انتظارات و مطالبات باید مورد نظر برنامهریزان و معلمان قرآن باشد؛ مانند تلاوت و قرائت، تفکر و تدبر، عمل، آموزش، رعایت آداب تلاوت، حفظ، تأثیرپذیری و... در مورد این مطالبات که در قالب اهداف آموزش عمومی قرآن کشور هم به تصویب رسیده و ارائهشده است؛ اولاً باید از نگاه تکبعدی پرهیز کرد و ثانیاً باید مبانی و مبادی این اهداف مشخص شود.
پرهیز از نگاه تربیتی غرب به فعالیتهای قرآنی
با توجه به هجمه فرهنگی و رسانهای غرب و تعبیر مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «ما در حال گذر از یک پیچ تاریخی هستیم»، ما نیاز داریم این پیچ تاریخی را به سلامت و با بصیرت طی کنیم، اما متأسفانه در چند دهه اخیر و در فعالیتهای قرآنی، به صورت خواسته یا ناخواسته دچار یک عقبماندگی تاریخی هستیم؛ علت این عقبماندگی را نیز میتوان در تقلید از سیستمهای نادرست آموزشی و تربیتی غرب دانست که در اثر بیتوجهی به موضوعاتی چون «فطرت»، «حکمت», «معرفت» و ارزشهای انسانی که همه منبعث از قرآن است، دانست.
در واقع ما به جای آنکه با مطالعه دقیق دستاوردهای علمی بشر در حوزه تعلیم و تربیت، از آن استفاده سنجیدهای داشته باشیم و به تعبیر صحیحتر آنها را بومیسازی کنیم، مغلوب فرهنگ غرب شده و چشم وگوش بسته آن را پذیرفتهایم چه بسا ما در فعالیتهای قرآنی هم از چنین دیدگاههایی بهره میجوییم. حاصل چنین رویهای، بروز تضادهای تربیتی در جامعه، به خصوص در میان قشر جوان و به ویژه تحصیل کرده است.
طبق حدیث مشهور پیامبر اعظم(ص) که میفرمایند، «هنگامی که فتنههای زمانه شما را در برگرفت، بر شما باد که مانند پارههای شب تار به قرآن کریم مراجعه و از آن کمک بگیرید.» باید از قرآن استعانت بجوییم؛ اما آیا امروز آموزشها و فعالیتهای قرآنی کشور، توان چنین کمکی را به دین خدا دارد؟!
علت اینکه آموزشها و فعالیتهای قرآنی در بین عموم مردم جامعه کمتر مورد استقبال و توجه قرار میگیرد را باید در روششناسی و مهارت معلم جستوجو کرد و البته مقداری هم به سبک مدیریت خسته و ناکارآمد جامعه مرتبط است. به همین علت باید «تربیت» به عنوان محور برنامهریزی و هدف نویسی مورد توجه فعالیتهای قرآنی قرار گیرد.
ثواب؛ محرک است، نه پاسخ
طبق نظریه «محرک و پاسخ» که برخی دانشمندان حوزه روانشناسی یادگیری، از آن به عنوان شرطیسازی در حوزه آموزش یاد میکنند (مانند اسکینرو پاولف) اگر بخواهیم علاقه و انگیزه فرد را نسبت به یادگیری تقویت کنیم، لازم است، از تقویت استفاده شود. پس جایزه به عنوان تقویت و نتیجه عمل به عنوان پاسخ است. این نظریه که کاربردهای فراوانی در آموزش و یادگیری دارد، در واقع اولین بار در ادیان الهی مانند؛ اسلام مطرح شده است. «ثواب» همان محرک است و عمل صالح، پاسخ؛ اما متأسفانه به دلیل استحاله فرهنگی در جوامع اسلامی به این قاعده برعکس عمل میشود و به یک باور غلط تبدیل شده است.
برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. شما برای این که فرزندتان نماز (پاسخ) بخواند به او جایزه (محرک) میدهید تا تشویق شود، این خیلی عالی است؛ اما اگر این کار را آن قدر تکرار کنید تا این که جایزه به هدف تبدیل شود، آنگاه فرزند شما شرطی میشود یعنی او نماز میخواند تا جایزه بگیرد و این یعنی نوعی انحراف و خطر برای بروز انحطاط در عرصه تربیت دینی جامعه،
یکی دیگر از باورهای غلط جامعه دینی ما نگاه کمی به جای نگاه کیفی به مسائل اعتقادی است، یعنی برای کسب ثواب بیشتر و این یعنی محدود کردن دین به عنوان یک امر اخروی؛ از شما خواننده محترم میپرسم آیا کیفیت خواندن و بهرهمندی شما از قرآن نسبت به مثلاً 10 سال قبل بهتر شده و یا ثابت است؟ اگر جامعه ما نسبت به سالهای قبل پیشرفت محسوس و قابل قبولی را نشان میدهد معلوم است که در سیر کمال طی طریق میکنیم و الا خی، تقلیل ارزشهای دینی مانند انس با قرآن کریم و ائمه معصومین(ع)، نماز و روزه و ... در حد ثواب نمیتواند نقش مؤثری در اصلاح الگوی زیستی ما داشته باشد. در مقابل این باور غلط، نگاه حکیمانه مقام معظم رهبری در طرح الگوی سبک زندگی اسلامی مطرح میشود؛ یقیناً تحقق چنین امری در بازگشت دوباره به قرآن کریم و معارف اهلبیت(ع) است.
اصلاح در رویکردهای آموزشی
رویکردهای آموزشی کنونی باید اصلاح شود؛ «رویکرد» چتر حاکم بر برنامههای درسی و آموزشی اعم از اهداف، محتوا، روش آموزش، ارزشیابی و ... است. یکی از باورهای غلط در حوزه آموزش قرآن، اتخاذ رویکرد آموزش روخوانی و روانخوانی کل قرآن در (مثلاً) 20 جلسه است، این رویکرد که در تمامی آموزشهای قرآن کشور مطرح میشود، از نظر منطق برنامه و هدف نویسی «نه ضرورت» دارد و «نه امکان» اما به دلیل موروثی بودنش همیشه مطرح است.
حاضر نیستیم این منطق ساده را که اگر نیمی از کلاس درس نتوانستند مطالب درس را بیاموزند قطعاً و قاعدتاً معلم باید در روش آموزش و تدریس تجدیدنظر کند را بپذیرم. چرا؟ این ناشی از تصدیق بلاتصور و تعصبات سیستم مدیریت قرآنی کشور است که کاری به محتوا و نتایج آموزش ندارد. سالانه اعتبارات زیادی در زمینه فعالیتهای قرآنی هزینه میشود اما آیا بررسی شده است که اهزینه و برونداد آن تا چه حد باهم تناسب و سازگاری دارد؟
ازآنجا که خواندن و فهمیدن دو روی یک سکه هستند و این از باورهای غلط است که این دو را از هم جدا میدانیم. مهمترین کاری که در زمینه آموزش قرآن باید صورت پذیرد این است که در برنامهریزیها در کنار توجه به جنبه آموزش مهارتهای خواندن مانند؛ قرائت و حفظ، موضوع «تربیت» به عنوان محور برنامهریزی و هدف نویسی مورد توجه قرار گیرد.
نگاه فرهنگی به آموزش و فعالیتهای قرآنی
همواره ناتوانی مردم در خواندن قرآن کریم را صرفاً به آموزش و روشهای یاددهی – یادگیری آن نسبت میدهیم، غافل از این که اغلب مردم ما در دوران مدرسه با روخوانی قرآن آشنا شده و دوره دیدهاند. پس لزومی به تکرار آموزش ندارند. در حقیقت هزینه حتی یک ریال برای آموزش روخوانی قرآن هم اسراف بیت المال است؛ زیرا مشکل اصلاً در اینجا نیست بلکه این مشکل یک مشکل فرهنگی است یعنی نخواندن قرآن یعنی عدم انس با قرآن؛ و این مشکل با آموزش حل نمیشود؛ این مشکل ریشه در کمتوجهی مؤسسات و معلمان و متولیان قرآن به موضوع فرهنگی انس دائمی با قرآن دارد. در این زمینه چقدر کار کردهایم؟ شاید تنها برنامه مؤثر در این زمینه «طرح تلاوت نور مساجد» باشد و نیز تلاوت روزانه قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (که البته با توجه به مسائلی که گفته شد به دلیل تک ساحتی بودن هریک از آنها، توفیق آنها نیز در سایر زمانها چندان مشهود نیست).
یا مدیریت یا کارشناسی!
همه مدیران قرآنی کشور دلسوز، عزیز و محترم هستند اما این دلسوزی کافی نیست؛ مدیریت یعنی اول مشورت و سپس تصمیم؛ حقیقت آن است که باید برای کارشناسی هزینه کنند. جوهره مدیریت در کشور ما براساس محافظهکاری است از این رو ایشان حتی اگر کارشناس هم باشند نباید نظر خود را مبنای عمل قرار دهند بلکه بهتر است حتماً از نظر چند کارشناس بهره گیرند؛ هرچه در امر کارشناسی وقت گذاشته شود هزینه و وقت کمتری صرف شده و نتیجه بهتری گرفته میشود.
استحاله خطری است در کمین طرح و برنامههای قرآنی، به عبارت دیگر وضعیت موجود زمانی به سوی وضعیت مطلوب پیش خواهد رفت که مدیران، به همه ابعاد مدیریت خود توجه کنند برنامهریزی، اجرا و ارزیابی سه مؤلفه اصلی مدیریت است که جز با مراقب و حمایت به نتیجه نمیرسد.
خانواده؛ مسئول اصلی آموزش قرآن
آموزش و پرورش و موسسات و ارگانهای قرآنی به عنوان معین و یاور خانواده باید فعالیت کنند، نباید فعالیتهای قرآنی بر دوش موسسات و معلمان سنگینی کند و خانوادهها از آن شانه خالی کنند. بیتردید یکی از مهمترین آسیبها از سوی والدین است که نسبت به مشارکت عملی در این زمینه به بازی گرفته نمیشوند؛ باید این باور غلط اصلاح شود که با بودن نظام اسلامی خانوادهها تکلیف تربیت را متوجه مدرسه و جامعه کنند از این رو در وهله اول نهاد خانواده باید همپای معلم در فعالیتها مشارکت کند و در وهله دوم این امر نیازمند آموزش و فرهنگسازی است.
سخن پایانی اینکه اگر این مصاحبه توانسته باشد فقط تلنگری در ذهن و فکر خوانندگان بزند به نظرم همه ما نزد خدا مأجوریم، امید که صاحبان اندیشه این مصاحبه را بدون هیچ ملاحظهای نقد کنند، البته نقد عالمانه و منصفانه.