به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، مهدی لطیفی، یکی از دانشجویانی است که هر هفته بر سر مزار شهدا حاضر میشود و به رسیدگی درختان و گلهای گلزار شهدا اهتمام دارد. وی در رابطه با نحوه شکلگیری این طرح از سوی دانشجویان عنوان کرد: با آغاز دوران کارشناسیام در اصفهان، پنج شهید گمنام را به دانشگاه ما آوردند و از آن پس رابطه من با شهدا نزدیکتر شد و هر پنج شنبه یا جمعه بر سر قبر آنها حاضر میشدم، از زمانی که به تهران آمدم این روند ادامه داشت تا اینکه برخی از دوستان این برنامه را تنظیم کردند و به من گفتند که همراه آنها بروم و هم اکنون حدود هفت یا هشت ماهی است که هر پنجشنبه به بر سر قبر شهدای گمنام حاضر میشوم.
طرح فدک؛ طرح غبارروبی و رسیدگی به گلزار شهدا
لطیفی ادامه داد: حس و حال ورود در این فضای معنوی به گونهای است که اگر یک هفته به اینجا پا بگذاری، درمییابی که تا به امروز چه موهبت عظیمی را از دست دادهای، در حقیقت ما به نوعی احساس نزدیکی به این شهدا پیدا کردیم، این شهدا دارای کرامات خاصی در زندگی ما هستند، ارتباط من با شهدا، ارتباط دلی است و هرچه در زندگی دارم به برکت ائمه معصومین(ع) و شهدا است.
وی ضمن اشاره به دستگیری و اسارت پدر بزرگ خود در دوران پهلوی عنوان کرد: اسارت پدر بزرگم موجب شد که ارتباط نزدیکی با شهدا و آزادگان پیدا کنم؛ اما بیشترین علاقه شخصیام نسبت به قهرمانان کشور است، در حقیقت اگر شهدا تکریم نشوند به جایگاه آنان خللی وارد نمیشود؛ زیرا جایگاه آنان همچنان محفوظ است؛ اما این جایگاه ما است که به وسیله ادامه دادن راه این عزیزان به دست میآید، از اینرو باید بتوانیم پاسخگوی خون شهدای کشورمان باشیم.
این دانشجو در رابطه با مطالعه زندگینامه شهیدان و تأثیری که این کتابها میتواند بر نسل جوان داشته باشد، گفت: به نظر من اگر جوانان در ارتباط با نحوه زندگی شهدا مطالعه داشته باشند و کتابهایی را که در این زمینه نگاشته میشوند قرائت کنند، تأثیر بسزایی در روحیات آنان دارد، حتی مطالعه یک الی دو کتاب در جهت جذب و کشش جوانان به سمت شهدا کفایت میکند، من نیز با مطالعه کتاب مجذوب شهدا شدم، البته در حقیقت شهدا خودشان فرد را به سمت مسیری که در پیش گرفتند، میکشانند.
وی با بیان اینکه ۱۵ مرداد سالگرد طرح فدک است، افزود: سال پیش برخی از دوستان با هم قرار گذاشتند و تصمیم گرفتند که به گلزار شهدا و به درختها و گلهایی که در شرف خشک شدن هستند رسیدگی کنند، پس از تصمیم بر انجام این طرح، هر کس که میآمد دوستش را نیز با خود میآورد و یا از طریق فضای مجازی، افراد دیگر را خبر میکرد که هماکنون با این شیوه به این تعداد از نفرات رسیدیم.
انرژی هفتگیام را هر پنجشنبه از این مکان میگیرم
سیدمحسن عبدالهی دانشجو دیگری است که در رشته حقوق تحصیل میکند و هر پنجشنبه همراه با دوستان خود بر سر مزار شهدا حاضر میشود و همانند آنها به آراستگی این مکان میپردازد، وی در رابطه با نحوه ورود خود به طرح فدک گفت: اکنون پنج ماه است که با دوستان دیگر بر سر قبر شهدا حاضر میشوم، عموی من نیز به شهادت رسیده است، به همین علت با این فضا مأنوس هستم و به سبب علاقهای که از دوران کودکی در درونم شکل گرفته بود به این طرح تمایل نشان دادم.
وی افزود: در رابطه با این گروه سخنان بسیاری شنیده بودم که برایم جالب بود و از سوی دیگر شاهد بودم که افراد، کمتر بر سر مزار شهدا به خصوص شهدای گمنام حضور مییابند، ظاهر قبرها نیز نیازمند آراستگی هستند، به همین جهت نیاز است که گلی بر سر مزار شهدا گذاشته و به تمییزی و نظافت آن نیز توجه شود.
این دانشجو با بیان اینکه این سخنان شعار نیست بلکه یک ارتباط دلی است، افزود: برای بسیاری از دوستان در این مکان اتفاقاتی رخ داده است و به برکت حضور بر سر قبر شهدا، بسیاری از افراد نیز به ارتباطات خاصی دست یافتند، در مجموع برای انجام این فعالیتها، باید یک پیش زمینهای از قبل ایجاد شده باشد که هم اکنون باید در دبیرستانها، راهنماییها و یا حتی در بسیج محله و سایر مراکز دیگر در این زمینه باید ایجاد شود.
وی تصریح کرد: ارتباطی که هماکنون میان ما و شهدا ایجاد میشود اجباری و یا دیکته شده نیست، بلکه یک مایه و خمیرهای از پیش باید وجود داشته باشد که اگر این خمیره نباشد این ارتباط شکل نمیگیرد؛ حس و حال این فضا را نمیتوانم توصیف کنم تنها در این حد میدانم که انرژی هفتگیام را هر پنجشنبه از این مکان میگیرم، به گونهای که اگر نمیآمدم توان ادامه هفته را نداشتم، هماکنون نیز چنین و انرژی لازم برای گذراندن یک هفته را از این مکان مقدس میگیرم.
رسیدگی به گلزار شهدا، «مردهپرستی» نیست
وی ضمن تأکید بر ارزشمندی این طرح و نفی عنوان مرده پرستی بر آن اظهار کرد: عمل ما مرده پرستی نیست؛ زیرا که ما با سنگها و یا مردگان کاری نداریم بلکه این شیوه تعاملی، تنها یک راه ارتباطی است که ما را با عالم بالا مرتبط میکند؛ به عبارتی دیگر شهدا نخ این رابطهاند و ما را با عالم بالا متصل میکنند؛ زیرا که آنان به خداوند نزدیکترند، پیامبر(ص) و شهیدان همانند ما یک انسان هستند تنها با این تفاوت که ارتباطی که این بزرگان با خداوند دارند ما نداریم و شهیدان برای ما یک رابط هستند، همانند یک نخ تسبیح که ما را به خدا سریعتر وصل میکنند و برای رابطه با خدا یک میانبر محسوب میشوند.
حمیدرضا رحیمی یکی دیگر از فعالان برگزاری این طرح، با بیان اینکه علت حضورش بر سر مزار شهدا برقراری ارتباط با آنهاست، افزود: لیسانس حسابداری دارم و همانند سایر دوستان به اینجا آمدهام تا یک ارتباطی با این شهدا برقرار کنم، برای برخی از دوستانم دغدغهمندی در رابطه با فضای جنگ، نسل پس از آن و فاصلهای که میان دهه ۷۰ و دهه ۶۰ پیش آمد، موجب شد تا با طرحریزی یک برنامه هرچند کوچک، یک روالی را ایجاد کنند تا دوستان بتوانند با شهدا ارتباط برقرار کنند.
وی ادامه داد: هدف اصلی این گروه با غبارروبی آغاز شد و همچنان نیز ادامه دارد و محل قرار ما در همین مکان است، هر پنجشنبه گرد هم میآییم و با دوستان و شهدا قرار میگذاریم که این ارتباط قطع نشود، در غیر این صورت فعالیتهای مرتبط با این قرار اینجا صورت نمیگیرد، بلکه در طول هفته طبق برنامه و اهداف تعیین شده کار پیش میرود.
بخش عمده فعالیتهای ما، بر مبنای فرمایشات حضرت آقا است
رحیمی در رابطه با عبث نبودن این شیوه عنوان کرد: شاید به این عملکرد ما، به یک نگرش دیگر نگریسته شود و گمان کنیم که دچار یک کار عبث و بیهوده شدهایم؛ اما بخش عمده و اصول کار ما فرمایشات حضرت آقا است و این فعالیت پیش از این بوده، هر چند که با شدت کم و فراز و نشیبهای بیشماری در این مسیر روبهرو بوده است، تمام سعی و تلاش ما بر این است که این شیوه را ادامه دهیم و به دنبال خودنمایی در این زمینه نیز نیستیم و حقیقتاً در تلاشیم که یک ارتباطی را با شهدا برقرار کنیم.
وی تصریح کرد: در قالب جمله بیان کردن از نحوه فعالیتهای ما و اشک ریختنی که منجر به دگرگونی حالات روحی ما میشود بسیار سخت است، اما برای ادامه دادن راه شهدا باید از نقطهای آغاز کرد؛ آن زمان که خاطرات جنگ را مطالعه میکنیم بسیار شنیدهایم که فلان فرمانده به نیروها، در جابهجایی مهمات و در بخش تدارکات کمک و یاری رسانده است و بعضاً به جهت ناشناخته بودن برخی از فرماندهان میگفتند که این فرد نیروی خوبی است و او را به ما بسپارید، در حالیکه به آنان گفته میشد فلانی معون نیست، بلکه فرمانده است.
برخی از دوستان ندانسته از نحوه عملکرد ما انتقاد می کنند!
این دانشجو ضمن تأکید بر لزوم مطالعه وصایای شهدا عنوان کرد: ما باید بتوانیم کاری انجام دهیم تا زندگی و روحیات دوستان تغییر پیدا کند؛ در جهت تحقق این هدف نیازمند آن هستیم تا وصایای شهدا را مطالعه کنیم تا خدا نیز به ما یاری رساند و بتوانیم شاهد تغییرات مثبتی در زندگی خود باشیم؛ بنده درخواستی از دوستان دارم، تقاضا دارم اگر کسانی خواستار قضاوت در رابطه با شیوه عملکرد دوستان هستند، ندیده و نشناخته این کار را انجام ندهند بلکه حداقل یک جلسه، حضور فیزیکی در این مکان داشته باشند و از نزدیک نحوه عملکرد دوستان را بنگرند و اهداف گروه را ببینند و پس از آن اگر پیشنهاد یا قضاوتی داشتند ما در خدمتشان هستیم؛ بزرگترین گلایه ما همین است.
وی در ادامه سخنانش افزود: جوانان باید در این طرح حضور یابند تا از لذت این کار مطلع شوند؛ ما اگر هماکنون بخواهیم این طرح را معرفی کنیم می گوییم غبارروبی است و آن فرد نیز در پاسخ میگوید که من در این آفتاب سوزان بروم و غبارروبی کنم؟ اما پیشنهاد میکنیم که ابتدا بیایند و از نزدیک فضای معنوی این مکان را حس کنند؛ مطمئناً حال و هوای این فضا روی دوستان تأثیر میگذارد و روحیاتشان را دگرگون میکند.
شهدا، میراث گرانبهایی به نام امنیت و آرامش را به یادگار گذاشتند
جوانی دیگر در بیان انگیزه غبارروبی مزار شهدا و رسیدگی به قبور آنان گفت: هر فعالیتی که در راستا و خط این شهدا و انقلاب صورت گیرد کار فرهنگی محسوب میشود، حضور در این برنامهها سعادت میخواهد و تا کسی دعوت نشود نمیتواند وارد این مکان مقدس شود؛ فعالیتهایی که در رابطه با شهدا باشند به طور قطع نیازمند یک سعادت و توفیقی هرچند ناچیز است، آمدن ما به این مکان به جهت یک حس متقابل است و نمیتوان گفت که چه رخ داده است که اکنون من در اینجا حضور دارم.
وی ادامه داد: تمامی این شهدا گمنام هستند، با آنکه این شهدا ما را نمیشناختند اما دست به چنین حرکتی زدند و همچین میراث گرانبهایی به نام امنیت و آرامش را برای ما به یادگار گذاشتند، این یک حس متقابل است؛ زیرا آنها حتی نمیدانستند که آیا فردا زنده هستند که بخواهند از دستاوردهایشان بهره ببرند و بدون هیچ چشمداشت و انتظاری در این راه جانفشانی کردند.
این جوان با بیان اینکه هدف از غبارروبی گلزار شهدا، نیازمندی ما به شهدا است، افزود: برای من جوان کار دشواری نیست که پنج شنبه بعد از ظهر بر سر مزار شهدا حاضر شوم و غبارروبی و نظافت قبور را به عهده بگیرم، شهدا به رسیدگی ما نیازی ندارند، اما این ما هستیم که به این کار نیازمندیم، مثل نماز خواندن که روح آدم با آن شستوشو میشود؛ حضور ما بر سر مزار شهدا موجب زنده نگه داشتن بسیاری از ارزشها و مانع از فراموشی آنان میشود، به عنوان مثال دیگر از یادمان نمیرود که روزی برخی از افراد همچین جانفشانی را برای ما انجام دادند.
وی یادآور شد و گفت: آن زمان که در اینجا حضور مییابم این مسئله همواره برای من زنده است و در ذهنم مرور میشود؛ این مکان بر روح انسان بسیار تأثیر میگذارد، این نقطه از شهر به تمامی جوانان تعلق دارد و من از تمامی دوستان دعوت میکنم که در اینجا حضور بیابند.
زنده نگهداشتن یاد شهدا، نتیجه عملکرد ماست
این جوان در رابطه با زنده نگه داشتن یاد شهدا گفت: این عملکرد ما در غبارروبی و رسیدگی مزار شهدا موجب زنده نگهداشتن یاد شهدا میشود و انقلاب را پر بارتر میکند؛ انقلاب هم اکنون در دست ما جوانان قرار دارد؛ من فقط از خداوند طلب عاقبت به خیری میکنم؛ رسیدن به چنین هدفی بسیار دشوار است اما برخی از افراد آسان به این هدف دست یافتند و این مسئله به جهت قلب پاک آنان بود؛ بسیاری از افراد از راه میانبر وارد شدند و به هدفشان رسیدند، البته بعضیها گمان میکنند که از راه میانبر عبور میکنند درحالیکه به اشتباه مسیر را طی میکنند.
وی تصریح کرد: اگر به مقصد نگاه کنیم، به عنوان مثال اگر قرار باشد تا ابتدای بهشت زهرا برویم آن زمان که به هدفمان که ابتدای بهشت زهرا است فکر میکنیم در ذهنمان راههایی برای رسیدن به آن مکان ترسیم میشود و از میان تمامی راهها، قطعاً بهترینها را برمیگزینیم؛ به قطع بهترین این راهها میتواند فرهنگ شهادت و یا تقرب به ائمهاطهار(ع) باشد، اما در برخی از زمانها راه را اشتباه میرویم و این یک امر طبیعی است.
این جوان ضمن اشاره به مسیری که میتواند به اشتباه طی شود و فرد را از مسیر درست منحرف کند، افزود: میخواهیم به مقصد برسیم و راههای بیشماری پیش روی ما قرار دارد، گاهی وقوع رخدادی سبب میشود که مسیر اشتباهی را در پیش بگیریم، همانند غرق شدن ما در زندگی مادی و تفکر به مادیات و یا هر چیز دیگری که ما را از راه مستقیم خارج میکند، حتی ممکن است که خود ما به مسیری اشتباهی که در پیش گرفتیم واقف نشویم.
وی ادامه داد: به ناگاه شخص درمییابد که این مسیری را که طی کرده است به خاکی رسیده و راه را گم کرده است، اما نباید ناامید شد و حتی برای خود من نیز در برخی از مواقع پیش آمده است که مسیری را به اشتباه رفتم اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که نباید بنشینم و بیهوده دچار اندوه شدم بلکه باید از نقطه دیگری مسیر خود را ادامه دهم.
ورود به این فضا، کارت دعوت میخواهد
سعید احمدی یکی دیگر از جوانان شرکت کننده در طرح فدک گفت: سال پیش با دوستان قرار گذاشتیم به شهدا خدمت کنیم و یکی از دوستان پیشنهاد داد که اگر میخواهید به شهدا خدمت کنید به گلزار شهدای گمنام بروید و آنجا را تمیز کنید، ما نیز با دیگر دوستان این موضوع را مطرح کردیم وشهدا در این زمینه کمکمان کردند و کارمان به اینجا رسید.
وی با بیان اینکه افرادی با سلائق فکری متفاوت و با مشاغل گوناگون در این طرح شرکت میکنند، افزود: تمام افراد شرکت کننده در این طرح با آنکه از هر صنفی هستند اما قلبهایشان پاک است؛ ما خارج از این فضا کمتر با این افراد رابطه داریم اما آن زمان که در اینجا حضور مییابند به نوعی گلچین شده هستند.
سعید احمدی ادامه داد: من خودم را نمیگویم اما از میان دوستان هر کسی نیز نمیتواند در این مکان حضور بیابد؛ میتوان به نوعی کارت دعوتی دانست که هر کسی شرایط ورود به آن را ندارد، همانند تشرف به مشهد مقدس که نیازمند دعوت از سوی صاحب حرم است، البته این سخنان شعار نیست و ضرورت قابلیت و پذیرفته شدن شرط لازم برای حضور در چنین جایگاهی است.
وی عنوان کرد: برای این دعوت خودت نیز باید راغب باشی، همانند تماشای تلوزیون است آن زمان که تلوزیون را روشن میکنی خودت باید بخواهی که کدام شبکه را تماشاکنی، البته محیط کار و زندگی ما نیز تأتیرگذار است اما بیشتر باید خودت راغب باشی، همانند این است که شما به من بگویید که فلان جا خوب است اگر شما خوب باشی و مکانی که معرفی شده است خوب باشد اما تا زمانی که خودت نخواهی، نمیشود.
شهدا کار حسینی کردند و ما که ماندیم باید کار زینبی کنیم
گلزار شهدا میزان مادر دو شهیدی است که بر مزار دو فرزندش حاضر شده و به قرائت قرآن و غبارروبی مزار آنان میپردازد، وی در این زمینه به بیان خاطراتی از فرزندان شهیدش پرداخت و گفت: حسین و حسن هردو فرزندان خوبی بودند و از پنج سالگی نمازشان ترک نمیشد و از سن هفت سالگی روزه میگرفتند، بسیار مؤمن بودند؛ به امام خمینی(ره) بسیار علاقهمند بودند و برای ما نیز وصیت کردند که همواره حامی رهبری باشیم؛ مداوم در جبهه حضور مییافتند و بدون آنکه از آنان درخواست کنم خودشان راغب به حضور در جبهه بودند؛ آنها دین خود را به اسلام ادا کردند، آنها که رفتند کار حسینی کردند و ما که ماندیم باید کار زینبی کنیم.
وی ادامه داد: آن زمان که عازم جبهه میشدند بسیار خوشحال بودند و من به شخصه راهشان میانداختم و ساکهایشان را به آنان تحویل میدادم؛ گاهی با اینکه از چهرههایشان نمایانگر شیمیایی شدن آنها بود اما کتمان میکردند؛ زمانی که بر میگشتند با اقوام در رابطه با خاطرات جبهه سخن میگفتند مثلاً به تعریف خاطرات زمان محاصره و چند روز گرسنگی خود میپرداختند.
این مادر شهید در رابطه با خبر مفقود شدن یکی از پسرانش گفت: زمانی که حسین مفقود شد، برادرم در جبهه بود و پس از شنیدن این خبر آمد و آن زمان که اشک ریختن من را دید، میگفت که چرا گریه میکنم و گمان نمیکرد که روحیه من تا این حد ظریف و شکننده باشد، میگفت که جبهه است و گریستن ندارد، من نیز با شنیدن گفتههای برادرم ساکت شدم.
وی اظهار کرد: تا مدتی به معراج میرفتم و به دنبالش میگشتم، اما خبری نشد و هماکنون نیز تا زنگ میزنند گمان میکنم که پسرم آمده و از حسینم خبری شده است؛ زمانی که شهید گمنامی را میآورند در مراسم تشیع آنها شرکت می کنم؛ زنگ خانه که به صدا درمیآید دلم میلرزد و میگویم از حسین خبری شده؟ باز می گویم هرچه خدا بخواهد همان میشود.
علاقهمند بودیم فرزندانمان دنبالهروی راه امام حسین(ع) باشند
این مادر شهید با بیان اینکه جایگاه پسرانم تنها در مسجد، هیئت و خانه بود، افزود: پدر ومادرهای ما مذهبی بودند و بسیار علاقهمند بودیم که فرزندانمان نیز دنبالهروی راه امام حسین(ع) باشند؛ پسرانم تماماً زمانشان را در مسجد میگذراندند و البته کار فرهنگی نیز میکردند؛ حسن خطاط بود و برای مراسم شهادتها و ولادتهای ائمه(ع) در مساجد خطاطی میکرد، از زمانی که بسیج تأسیس شد حسن و حسین وارد بسیج شدند، پس از آن با اوایل ورودشان به سپاه، شهید شدند؛ در کلاسهای قرآن نیز حضور مییافتند و هماکنون نیز شبهای جمعه به یاد شهدا هیئت من پا برجاست.
وی با بیان خاطراتی از فرزندش گفت: آخرین باری که به جبهه رفت، شب پیش از آن در خواب پسرم را دیدم، دیگر قطع امید کردم و مطمئن شدم که آخرین باری است که او را دیدهام، در خواب دیدم که نشستهایم و یک نوری دور سر حسین نمایان شد؛ پیش خود گفتم که اینبار دیگر حسن شهید میشود و باز گفتم لعنت بر شیطان شاید هم نشود.
این مادر شهید تصریح کرد: چهل روز از شهادت برادرم گذشته بود که حسن شهید شد؛ یعنی صبح در تشیع جنازه حسن حاضر شدیم و عصر آن روز نیز چهلم برادرم بود؛ برادرم نیز به همین شیوه عمل میکرد چون منزلشان به ما نزدیک بود برادرم را راه میانداختم؛ بار آخر گفت که به دیدار امام میرویم و گویا از شدت هیجان پرواز میکرد، به او گفتم که علاقهمندم که همراهش بروم، اما او گفت که برگشتن آن برای شما سخت است، هیچ زمان آن لحظه را فراموش نمیکنم خیلی خالصانه و بیریا میرفتند.
وی ادامه داد: دلم که میگیرد زیارت عاشورا و قرآن میخوانم و به عکسهای شهیدانم نگاه میکنم و یاد آن روزهایی میافتم که با یکدیگر به مراسم دعای ندبه و کمیل میرفتیم، کوچک بودند و دستشان را میگرفتم و به مسجد میرفتیم، بچههای خوبی بودند.
جنگ واجبتر از دامادی فرزندانم بود
این مادر شهید ضمن اشاره به دلتنگیهای حاصل از دوری از فرزندانش گفت: ماه رمضان برای سحر که بیدار میشدیم یک سفره بسیار بزرگ میانداختیم و با بچهها سر آن مینشستیم؛ هماکنون که بیدار میشویم جایشان بسیار خالی است؛ البته میدانم که هماکنون در بهترین مکان هستند و در جوار امام حسین(ع) قرار دارند؛ زیرا هر زمان که به کربلا میروم میبینم که آنها جلوتر از من آمدهاند.
وی افزود: اگر دوباره آنها را ببینم چندین بار به آنها حسین میگویم زیرا که پسرانم در راه امام حسین(ع) شهید شدند؛ آن زمان که به خوابم میآید به او میگویم حسین تو که آنقدر بیمعرفت نبودی، چرا بیخبر رفتی، از جبهه که میآمدند میدیدند که من نیستم با پای پیاده به دنبالم میآمدند؛ دوست داشتم که دامادیشان را ببینم اما جنگ واجبتر از همه چیز بود، حتی واجبتر از دامادیشان.
این مادر شهید در پایان عنوان کرد: آن زمان که زیارت عاشورا را میخوانم به قسمت ابتدایی آن که سلام بر اباعبدالله(ع) است بسیار علاقهمندم و در زمان گریستن به یاد زینب کبری(س) و کربلا میافتم، تا به امروز چند مرتبه به کربلا رفتهام و به یاد اینکه دوباره به کربلا بروم و به یاد بهشت زهرا(س) که هر پنج شنبه میآیم زندهام؛ منتظرم تا پنجشنبه شود بر کنار مزار شهیدان حاضر شوم و با آنها درد و دل کنم، از امام حسین(ع) نیز میخواهم که زیارت امام زمان(عج) را نصیبم کند و قسمتم کند مرتب به زیارتشان بروم و با یاری خدا و نابودی آلسعود بتوانیم به قبرستان بقیع برویم و در انتها برای تمامی جوانان آرزوی عاقبت به خیری دارم و امیدوارم که مملکتمان اسلامی و جوانان ما قرآنی شوند.