در زمینه تولید برنامههای فرهنگی و هنری برای کودک و نوجوان همواره بحث بر سر الگوسازی است. اینکه مخاطبان این گروه سنی با استفاده از زبانی مفرح و سرگرمکننده در مواجهه با اثری، به مصادیقی از الگوهای رفتاری و تربیتی متوسل شده و با استفاده از آنها سعی کنند که به مجموعهای از صفات نیک انسانی نائل شده و خود را با آنها مسلح کنند.
قطعاً مطلوبترین شکل الگوسازی برای کودک و نوجوان در قالب برنامههای فرهنگی و هنری، شخصیتسازی است؛ شخصیتی که به عنوان یک قالب و ظرفی مناسب بتواند مجموعهای از آنچه را که قرار است به عنوان شیوه و راه و رسم تربیتی به فرزندان خود منتقل کنیم در اختیارمان بگذارد.
شخصیتسازی در طیف گستردهای از محصولات فرهنگی و هنری مرتبط با کودک و نوجوان از کتاب داستان و قصه گرفته تا تولید انیمیشن، نمایش و یا حتی فیلم به عنوان یک اصل مورد توجه برنامهسازان در تمام دنیا مطرح است و حتی آن دسته از تولیدکنندگان و برنامهسازان که نیاتی شوم همچون فروپاشی ارکان خانواده و برهم زدن اصالت فرهنگی و قومیتی را در نظر دارند در استراتژی خود سعی در شخصیتسازی به منظور همراهی مخاطبان خود با آن داشته که از طریق ارتباط و حس همذات پنداری، آرام آرام ماهیت و هویت فردی و اجتماعی مخاطب هدف خود را تغییر دهند.
نمونههای موفق شخصیتسازی و پرداختن هدفمند به آنها در به ویژه تولیدات پویانمایی که با ساختاری فناورانه علاوه بر محتوا سعی در جذابیت فرمیک نیز دارند در طی دهههای اخیر کم نبوده و با تسهیل شدن روند تولید این آثار و کاهش مشقات امر تولید، علاوه بر تأکید بر هدفمندی جریان و روند روایتی قصه در اتاقهای فکر، کمیت آنها نیز رو به فزونی است چنانکه شاید در برابر هجمه آنها به لحاظ ارقامی نیز در نگاه نخست توان مقابله بعید به نظر برسد.
ذهنیت کودک و احیاناً نوجوان چندان بر مدار عوامل واقعگرایانه نمیچرخد، ذهن او بر پایه اوهام و خیالات است و فانتزی را میسازد، در مواجهه با چنین ذهنیتی باید به دنبال طراحی بستر و فضایی بود که عاری از شرایط حال حاضر، جامعهای را که کودکان و نوجوانان آرزومند آن هستند طراحی کند چرا که این گروه سنی حتی در مواجهه با واقعیات، نسبت به پدیدههای عینی و ملموس خود تصوری را دارند که خود دوست دارد نه آنچه که حقیقت دارد.
برنامهسازان مترقی محصولات فرهنگی و هنری دنیا ویژه کودک و نوجوان با درک چنین فضای ذهنی در شخصیتسازی نهایت دقت و وسواس را دارند تا به آن حد که مخاطب در رویارویی با آنها انگار که گمشدهاش را پیدا کرده باشد در اکثر موقعیتهای نمایشی خود را مستحیل در نوع تفکر و کنشها و واکنشهای او میگذارد؛ چنین شخصیتسازی و پرداخت هدفمند آن به مرور زمان در اندیشه و افکار مخاطب تهنشین شده و از مقطعی به بعد شخصیت طراحی شده تبدیل به قهرمانی آرمانی برای او شده که مجموعه اقدامات و اعمال او بیکم و کاست مود تقلید بیچون و چرای کودک و نوجوان قرار میگیرد.
وقتی چنین ظرف و قالبی با میزان محبوبیت بالا تولید و پرداخته میشود و به شکلی ذهن مخاطب خود را مسحور خود میسازد حالا گنجایش کافی برای تزریق هر نوع محتوایی په ارزشی و انسانی و چه برپایه نیات شوم و منفعتطلبانه سازنده آن فراهم میشود و در چنین حالتی به شکل ناخودآگاه ذهن مخاطب گرایش به پیامدهنده و محتوای پیام او معطوف میشود.
تولیدات فرهنگی و هنری غرب که بیشتر ماهیت فیلم و آثار انیمیشن برای گروه سنی کودک و نوجوان پیدا کردهاند با چنین شخصیتسازی و شخصیتپردازی علاوه بر توفیقات تجاری و بازرگانی، آرام آرام خوراکی منطبق با منافع و مطامع خود را به این گروه سنی منتقل کرده و تأثیر متفاوتی در سبک زندگی و وضعیت ظاهری و باطنی او در آینده خواهند داشت.
مدتهاست با چنین نیازسنجی یعنی خنثیسازی تأثیری که از طریق تولید و عرضه آثار سینمایی و پویانمایی منطبق با شرایط و سبک زندگی همخوان با تفکر غربی که ممکن است هیچ سنخیتی با تفکر شرقی و نوع عادات نیکو و هنجارهای طبیعی ما در زندگی دینمدارانه نداشته باشد، مسئولان و متولیان حوزه فرهنگسازی کودک و نوجوان به فکر تولید آثار مشابه با آثار نمایشی غربی به لحاظ ساختاری چشمنواز و جذاب هستند، آثاری که مروج فرهنگ و تفکری انسانی و ارزشی باشد اما چون این آثار تنها به نیت مقابله با هجمه فرهنگی غرب و به شکلی شتابزده و بدون پشتوانه فکری و هدفمند تولید میشوند لذا قادر نخواهند بود حتی تأثیرات موقت خود را بر روی مخاطب گذاشته و نتیجه عکس پیامد چنین رویکردی است یعنی به جای انزجار از تولیدات جذاب کمپانیهای غربی، با دافعهای که نسبت به آثار تولید میهنی ایجاد میشود، محبوبیت تولیدات غربی و شخصیتسازی آنها دوصدچندان شده و نتیجه دیگر اینکه برخلاف تصور کارشناسان رویکرد مخاطبان به سوی شخصیت های محصولات نامأنوس و نامتجانس غربی فزونی مییابد.
نکته کلیدی این جریان نادرست اینکه برنامهسازان به جای رصد تغییر و تحولات فرهنگی رایج در دنیا و میزان تأثیرگذاری آن در افکار جوامع سومی که همچنان از رهگذر تشکیل اتاق فکرها و ایدهپردازیهایی منطبق با روانشناسی و ملزومات زندگی کودک و نوجوان است اگر به داشتههای فرهنگی و هنری خود که غنی و پرمغز است رجوع و با پرهیز از شتابزدگی به دنبال معاصرسازی آنها برآیند، ناخودآگاه شخصیتهایی ساخته و پرداخته خواهد شد که با مجموعهای از امکانات و قابلیتها قادر خواهند بود نیازهای این گروه سنی را منطبق با باورها و عقاید بومی و مشروع آنها مرتفع ساخته و دیگر نیازی به تقلید از ساختار و محتوای محصولات غربی که مجبور به ایرانیزه کردن آنها با وجود عدم ربط موضوعی و مضمونی نداشته باشند.
امیرسجاد دبیریان