به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، احمد پاکتچی، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، در برنامههای ویژه هفته پژوهش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خصوص «نسبت زبان قرآن و زبان علوم انسانی» صحبت کرد.
احمد پاکتچی، در آغاز سخنانش گفت: امروزه مباحثی مانند بومیسازی و اسلامیسازی علوم انسانی در کشور ما و جهان اسلام مطرح میشود، همچنین ما نامهایی مانند علوم سیاسی، روانشناسی، مدیریت و اقتصاد اسلامی را میشنویم که اگر در خصوص این عناوین در مسیری درست حرکت نکنیم، خسارات بزرگی به بار خواهد آمد و باید بنا به فرموده قرآن که میفرماید «...وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا: و به خانهها از در [ورودى] آنها درآیید». (بقره،189) راه درست ورود به این مباحث را انتخاب کنیم.
پاکتچی افزود: به صورت خلاصه باید بگویم در بحثهای بینرشتهای سه سطح معرفتی، روشی و زبانی وجود دارد و من به دلیل فرصت اندک تنها به بحث زبانی متمرکز خواهد بود. توجه به زبان قرآن برخی از مشکلات را در خصوص رابطه علوم عرفی و قرآن را حل میکند.
وی ادامه داد: وقتی حوزه گفتمانهای مختلف میخواهند با هم وارد گفتوگو شوند و یا به سمت علمی میرویم و میخواهیم از آن در راستای بهرهمندی بیشتر استفاده کنیم، باید بتوانیم با آن منبع علم ارتباط برقرار کنیم و این جا بحث زبان قرآن و زبان علوم انسانی به مساله اصلی بدل میشود.
رویکرد انسان به قرآن فهمی است
پاکتچی با بیان اینکه در قرآن آیات زیادی در خصوص اهمیت زبان در قرآن وجود دارد، گفت: آیات 4 سوره ابراهیم، 7 سوره شوری از این جملهاند و بر اساس این آیات زبان قرآنی زبانی قابل فهم معرفی شده است و یا در آیه 7 سوره «وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ: و بدینگونه قرآن عربى به سوى تو وحى کردیم تا [مردم] مکه و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] که تردیدى در آن نیست بیم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش» گروه مخاطبان قرآن مشخص شده است که قرار است این زبان با آنها ارتباط برقرار کند.
وی ادامه داد: شیخ مفید در رابطه با زبان و قرآن در رساله مختصر «التذکره فی اصول فقه» بر جایگاه زبان در فهم قرآن تاکید میکند، وی معتقد است که زبان جایگاه مهمی در فهم قرآن دارد و بر آن است از آنجا که خدا به ما عقل داده است که بفهمیم خدا و پیامبر حق است که با ما سخن میگوید اما برای فهم این سخن باید زبان بدانیم که راهی برای شناختن مبانی سخن است و حالا باید به سراغ اخبار برویم کا ما در زبانشناسی به آن متن میگوییم.
پاکتچی با بیان این که زبان مسیر ارتباط و راه انتقال معانی است، گفت: زبان واسطه عقل و متن است که موضع فهم بوده و در فهم آن اهمیت زیادی دارد.
وی ادامه داد: رویکرد انسان به قرآن فهمی است و این بدان معناست که قرآن عرضه شده است و انسان باید آن را بفهمد و در آن تدبر کند و ما آن را در آیه سوره ص میبینیم.
رویکرد انسان به علوم تاسیس است
پاکتچی با بیان آنکه علوم مختلفی وجود دارد که رویکرد انسان به آنها تاسیس است، گفت: علوم حاصل ما انسانها هستند و ما در علوم متن نمیخوانیم که بفهمیم بلکه ما آزمایش کرده و یا از روشهای دیگر استفاده میکنیم که دستاوردی علمی را بیابیم.
وی ادامه داد: حال اگر قرار باشد قرآن و علوم انسانی با هم مرتبط شوند باید دید میان رویکرد فهمی به قرآن و رویکرد تاسیسی علوم چه ارتباطی وجود دارد.
پاکتچی افزود: در علوم هم زبان بسیار جدی مطرح است و هر علمی اصطلاحات خاصی دارد و اصلا عامل ارتباطی دانشمندان هر علم زبان و مجموع اصطلاحاتی است که در آن علم وجود دارد. تنها ابزار مهم عالم زبان اوست و این مساله در علوم بسیار مهم است. حال باید پرسید ما چطور میتوانیم از زبان علوم و زبان قرآن که متفاوتاند، زبان مشترکی برای گفتوگو بیابیم.
وی تصریح کرد: هلموت فلور بر جایگاه اصطلاحات در علوم تاکید داشت و در چند دهه اخیر چند موسسه برای سازماندهی زبان در علوم فعالیت میکنند چون میدانند که استفاده غیر اصولی از زبان در علوم عواقب ناگواری دارد.
تاثیر کلام و روانشناسی در ترجمه و تفسیر قرآنپاکتچی با بیان اینکه استفاده از برخی لغات در ترجمه که در تفاسیر نیز تاثیر گذار است متاثر از علوم بوده است، گفت: برای مثال در آیه 84 اسراء « قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا: بگو هر کس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مىکند و پروردگار شما به هر که راهیافتهتر باشد داناتر است». ما شاهدیم که مفهوم قرآنی «شاکله» با اصطلاحاتی در کلام و یا روانشناسی و دیگر علوم استفاده شده است، خلط شده است که مخاطراتی را در تفسیر ایجاد میکند.
وی ادامه داد: برخی مانند ترجمه پوینده در فضای تئولوژی کلمه شاکله را به طینت ترجمه کردهاند که این اصطلاحی کلامی است و میتواند موجد جبرگرایی باشد، زیرا طینت یا گل و سرشت فردی در ید اختیار او نیست. یا از سوی دیگر شاهدیم که در تفسیر روان جاوید آن را فطرت که باز اصطلاحی کلامی است، ترجمه کردهاند و اگر شاکله را فطرت ترجمه کنیم، باید توجه داشته باشیم که فطرت در همه انسانها یکی است و از این رو باید تفاوتی میان انسانها وجود نداشته باشد.
پاکتچی با بیان اینکه شاکله را با توجه به اصطلاحات روانشناسی ترجمه کردهاند، گفت: این ترجمهها جا را برای روانشناسی قرآنی باز کرده است برای مثال در ترجمه یاسری شاکله به «عادت» یا «habit» ترجمه شده است و یا برخی آن را با اصطلاح خلق و خو یا «character» آوردهاند و از سوی دیگر برخی آن را با «personality» ذکر کردهاند که تعریف متفاوتی با دو اصطلاح دیگر در روانشناسی دارد. البته برخی از واژه ساختار «structure» استفاده کردهاند، اما از این منظر روانشناسی به نظرم بهترین واژه ارگ ergs است که میتواند به جای شاکله استفاده شود.
وی تصریح کرد: من خواستم مشکلات استفاده از علوم در تفسیر و ترجمه را نشان دهم. این استفاده مخاطراتی دارد و ما میتوانیم به تعداد مکاتب روانشناسی تفسیر قرآن داشته باشیم و حرفهای فروید و دیگران را هم میتوان با این روش از آیات قرآن دریافت.
تفاسیر نامتناسب قرآن و مدیریتپاکتچی افزود: اما از سوی دیگر کسانی نیز از سوی علوم به سوی قرآن رفتهاند و مسائل خود را برای حل به قرآن ارائه کردهاند. برای مثال در یکی کتاب به بررسی مدیریت تعارض و قرآن پرداخته شده و تلاش شده است که مدیریت تعارض اسلامی شود.
وی ادامه داد: در بحث مدیریت تعارض چهار سطح از تعارضهای فردی، درونگروهی، میانگروهی و فرهنگی درسطح سازمان وجود دارد و نویسنده تلاش کرده است این تعارضها را در قرآن پیدا کند. برای مثال وی برای تعارض میان فردی اختلاف یوسف و برادرنش را عنوان کرده، در حالی که تعارض فردی که در مدیریت مطرح میشود، در سطح سازمان است و نه خانواده که میتواند برخاسته از حسادتهای دوران کودکی و نوجوانی باشد.
پاکتچی با بیان اینکه در خصوص تعارضهای درون گروهی نیز چنین رویکردی ادامه یافته است، گفت: در تعارضهای درون گروهی نویسنده اختلاف میان مسیحیان در زمینه تثلیث را شاهد مثال آوده است که هیچ ربطی به تعارض درونگروهی مورد نظر علم مدیریت ندارد. یا در خصوص تعارض میان گروهی بحث اوس و خزرج و تعارض فرهنگی مجادله پیامبر با علمای سایر ادیان در قرآن بیان شده است که هیچ ربطی به مباحث مدیریتی ندارد.
زبان قرآن با زبان علوم انسانی متفاوت استپاکتچی با بیان اینکه چنین کارهایی مشکلات معرفتی دارد، گفت: این مطالعات از نظر زبانی دارای مشکلاتی است. از نظر زبانی زبان قرآن و علوم انسانی متفاوت است و ارزش برابر نداشته و هر کدام کانتکس (پیش زمینه) خاصی برای خود دارند.
وی ادامه داد: در همان کتاب در خصوص تعارض مباحثی در خصوص مفهوم مذاکره آمده است و آیه 6 سوره توبه «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ: و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند». برای تبیین مفهوم مذاکره ارائه شده است.
پاکتچی تصریح کرد: در این جا مفهوم استجاره به معنای درخواست پناه کردن و اجاره به معنای پناه دادنه در فرهنگ دوران نزول قرآن معنای خاصی داشته است و در آن فرهنگ فردی که وابستگی قبیلهای نداشت مجبور میشد، برای محافظت خود از سنت پناه آوردن به قبایل استفاده کند و این مساله هیچ ارتباطی به مذاکره به بیان امروزی ندارد.
وی افزود: ما باید معنای الفاظ قرآن را در زبان قرآن بکاویم و بفهمیم و باید ببینیم چه امکانی برای گفتوگو میان علوم انسانی و قرآن وجود دارد. نمیتوان بر مبنای شباهتهای ساده و صوری مطالعهای بینرشته انجام داد که این کار نتایج وخیمی دارد.
پاکتچی با بیان اینکه زبان در حد فاصل شناخت و فرهنگ دارای نقش و جایگاه است، گفت: شناخت در مواجه با پدیده شکل میگیرد و این پدیده میتواند متن یا واقعیتی اجتماعی در سطح جامعه و فرهنگ باشد. زبان رسوباتی در جامعه داشته و حافظه جامعه و فرهنگ را شکل میدهد و لذا نمیتوان فکر کرد که زبان مجموعهای لغت و قواعد است.
وی در پایان گفت: شناخت جایگاه زبان میتواند ما را در شناخت دو زبان علوم انسانی و قرآن یاری کند و برای این که ما بین این دو ارتباط برقرار کنیم، همین طور زبان یک میانجی است و دانش زبانشناسی میتواند به عنوان میانجی در مطالعات بینرشتهای از زبانشناسی شناختی تا فرهنگی عمل کند.