
محمدمهدی خانمحمدی، برگزیده سومین جشنواره شعر حوزه در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)با
بیان اینکه داشتن جهانبینی اسلامی و منطبق با آیات قرآن خاص شعر دینی و
از ویژگیهای اصلی شعر حوزویان است، تصریح کرد: شعر دینی شعری را شامل
میشود که جدا از زیباییها و لطایف، دارای جهانبینی خاص اسلامی و قرآنی
است که آن را متمایز میکند.
خانمحمدی با بیان اینکه شعر حوزه بیش از سایر اشعار دارای بعد دینی و
جهانبینی اسلامی است، گفت: شعر حوزه شعری است که غیر طلبه نتواند آن را
بسراید. این امر به مقوله جهانبینی و محتوا اشاره دارد، وگرنه شعر حوزه
مانند سایر اشعار موزون و مقفا دارای عنصر تخیل و موسیقی درونی و بیرونی
است.
وی همچنین عنوان کرد: در بررسی شعر طلاب یک نگاه مصداقی وجود دارد که آن
را شعری میدانند که یک حوزوی یا طلبه خلق کرده است. نگاه دیگر، شعر حوزوی
را شعر دینی میداند که مبانی حوزه علمیه و تعریف قرآن از شعر و شاعری را
شامل میشود.
برگزیده سومین دوره جشنواره شعر حوزه(اشراق) افزود: شاعری که با آموزههای
دینی مواجه است از زاویهای خاص به پیرامون خود مینگرد و دغدغههای
متفاوتی دارد.
خانمحمدی همچنین گفت: شاعر دینی مومن است و اثر وی در ساحت اجتماعی در
جبهه اسلام قرار دارد. بنابراین اگر غیر طلبهای نیز شعر مبتنی بر مبانی
حوزه و دین را سرود، شاعر دینی و حوزوی است.
این شاعر ادامه داد: اغلب باور نادرستی دارند و با تعریف مصداقی میگویند
که شعر حوزوی و دینی شعری است که فلان طلبه یا حوزوی سروده است. این تعریفی
ناقص است و حتی با توجه کردن به بسامد کلماتی خاص نمیتوان به تقسیمبندی
اشعار حوزوی و غیر حوزوی رسید.
خانمحمدی تاکید کرد: در تعریف شعر دینی و تعیین ساحتهای آن باید آیات و
روایات اسلامی را ملاک قرار دهیم تا به نگاهی خاص و دقیق برسیم.
وی افزود: شاعر دینی مثل برخی از شاعران به اصطلاح روشنفکر فقط در هاله
دودی که دور خود ایجاد کردهاند سیر نمیکند و نسبت به حوادث و اتفاقات بی
تفاوت نیست و نسبت به هدف و آرمان اسلام و انقلاب احساس مسئولیت میکند.
شعر منتخب خانمحمدی در سومین جشنواره شعر حوزه
«ای خنجر آبدیده ما تشنه کارزاریم/ لب بسته اما در خنده خون گریه داریم/
تا سرزند آفتابی هرگز ندیدیم خوابی/ از چشم سرخ شرابی پیداست شب زنده
داریم/ تا کاروان پس از ما پیداکندراه از چاه/ یا ردپا یاکه پایی در جاده
جا میگذاریم/ با سم اسبان تکاندیم از کوهها خستگی را / ماییم از نسل
خورشیدبر قلهها تک سواریم/ هرچند حالا خموشیم وقتی رسدمیخروشیم/ یک روز
خرما فروشیم یک روز بالای داریم/ امشوا الی الموت مشیا/ این است جانبازی
ما/یعنی که فرزند حیدرلب ترکند ذوالفقاریم»