کد خبر: 3467702
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱
نگاهی به مجموعه تلویزیونی «کیمیا»؛

تضییع یک روایت خوب ملودرام به دلیل کش‌دار شدن قسمت‌های سریال

گروه هنر: «کیمیا» براساس یک طرح کلی، دارای روایت جذابی است، اما در عمل و طراحی موقعیت‌ها، سکانس‌بندی و ورود و خروج شخصیت‌های مؤثر در اوج و فرود روایت خود، آنچنان مطول است که نتوانسته رویدادهای خود را به شایستگی به فرجام برساند.

مخاطبان رسانه ملی این شب‌ها در حال مشاهده قسمت‌های یک چهارم پایانی مجموعه تلویزیونی «کیمیا» از شبکه دوم سیما هستند؛ مجموعه‌ای پر افت و خیز که حرف و حدیث‌های زیادی را به دنبال داشت، اما از آن به عنوان طولانی‌ترین سریال تلویزیونی تا به امروز یاد می‌شود.
ضعف در روایت و چفت و بست‌های روابطی میان اشخاص سریال، فضاسازی نامناسب به ویژه در صحنه‌هایی مربوط به دوران پیش از انقلاب اسلامی و اوایل دهه شصت که از حیث تغییرات مشهود هویتی بافت شهری و اینکه معمولاً لوکیشن‌های ساخت مجموعه‌های تلویزیونی و یا حتی فیلم‌های سینمایی نیز محیط‌های مدنی کنونی است و ما به غیر از مجموعه شهرک غزالی(تهران قدیم و خیابان لاله‌زار) اوایل سده اخیر مکانی مناسب برای تولید سریال‌های با حال و هوای تاریخ معاصر را نداریم موجب شده است که علیرغم تمام تلاش‌های گروه تولید، فضا و جو پیرامون وقایع فیلم‌ها و سریال‌ها آنگونه که باید و شاید از آب درنیاید، همگی از جمله معایبی است که نه تنها گریبانگیر «کیمیا» می‌شود بلکه همه آثار تصویری روایتگر آن دوران را به خود مبتلا می‌کند.
اما در بررسی ریشه‌های ضعف روایی «کیمیا» به یک نکته بسیار مهم برمی‌خوریم و آن اینکه این مجموعه تلویزیونی به دلیل مطول بودن و تعدد شخصیت‌های ضروری و غیرضروری که بنا به تصمیم راوی و نویسنده فیلمنامه آن وارد سریال شده‌اند در بسیاری از مقاطع از هدف و سیر منطقی چینش وقایع خود برای رسیدن به سرانجام مقبول تماشاگر به دور مانده است.
اصرار کسالت‌بار سریال در مقاطعی نسبت به پرداختن به جزئیات روایت و درگیر شدن اشخاص بازی به مجموعه حوادثی که اگر آنها را از درون‌مایه روایت بیرون بکشیم خللی در اصل روایت و خط اصلی داستان وارد نمی‌کند، همگی به دلیل آن است که از همان ابتدا بنا به پیشنهاد دوستان مسئول و تصمیم گروه تولید، بنا بر این بوده است که «کیمیا» نه به عنوان یک مجموعه تلویزیونی نهایت 40 قسمتی که به عنوان طولانی‌ترین مجموعه تاریخ تلویزیون ایران مطرح شود، حال آنکه در هیچ زمانی گروه‌های سازنده برنامه‌های تلویزیونی را برای تولید و ساخت اثری با چنین حجم سنگینی تربیت و آماده نکرده‌ایم.
اتفاقاً با دقت در سیر داستانی و شرح وقایع «کیمیا» می‌توان به درستی دریافت که این مجموعه تلویزیونی از طرح و پیرنگ قابل قبول و بدیعی برخوردار است، اما بسنده کردن به طرح فیلمنامه تنها دلیل توفیق یک اثر نمایشی نیست و باید دید که در عمل فیلمنامه‌نویس و به تبع آن کارگردان از چه منظر و دیدگاهی به روایت ماجرا پرداخته است که البته از نتیجه کار چنین برمی‌آید که «کیمیا» مجموعه‌ای پراکنده است و در آن انضباط در توالی رویدادها و سیر منطقی روایت دیده نمی‌شود.
افسر وظیفه‌شناس ژاندارمری مرزی «فرخ پارسا» فساد حاکم بر مناسبات اجتماعی و اداری و باندبازی‌های عمال طاغوت را در قاچاق کالا و به تارج بردن سرمایه‌های ملی برنمی‌تابد و لذا از کار معلق شده و به پایتخت نقل مکان می‌کند؛ در کوران حوادث منتهی به انقلاب اسلامی و احساس خطر کردن کارکنان و عمال منتسب به دربار پهلوی، گروهی سعی دارند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و به مطامع خود برسند و در نتیجه این امر منتهی به خروج ثروت‌هایی است که آنها اغلب از طریق نامشروع به دست آورده‌اند؛ سریال با بخشی از این تکاپو همراه می‌شود، خروج ارز و شمس طلا و برخی اسناد و اوراق بهادار به توسط یک ساواکی کهنه‌کار که اتفاقاً نسبت فامیلی با «فرخ پارسا» نیز دارد.
چنین پیش‌فرضی در طراحی یک درام تلویزیونی به خودی خود ظرفیت بالایی را برای آنچه که اصطلاحاً آن را کشش دراماتیک می‌خوانند و حتی قادر است موتور سریال را تا قسمت‌های بالای 100 نیز گرم نگاه دارد، فراهم می‌کند و با وارد شدن اشخاص گوناگون در دل داستانک و ماجراهای فرعی که به خط سیر اصلی داستان سریال الصاق می‌شوند می‌تواند سیر منطقی و اصولی را پدید آورد که به هدفی مشخص منتج شود.
اشخاص شرور و ضدقهرمان روایت «کیمیا» که قصد رسیدن به نیت شومخود یعنی خروج بخشی از ثروت و بیت‌المال را دارند به دنبال مهره‌ای سوخته می‌گردند که از طریق او این محموله از کشور خارج شود تا اگر در مقطعی ماجرا لو رفت، همه اتهامات متوجه او شود و در تحقق این امر چه شخصی بهتر از «فرخ پارسا»؛ برای ضمانت موفقیت این امر شوم نیاز به گروکشی است و لذا باید پای خانواده پارسا نیز وسط کشیده شود و البته توجه به تک تک اعضای خانواده و سرمایه‌گذاری بر روی آنها، به همین سادگی.
«کیمیا» توانسته است تا حدودی این توقع را برآورده کند و برخی از این روابط و زمینه‌چینی برای خلق درام و پیشرفت داستان سریال به خوبی از آب درآمده است، اما در اغلب مقاطع به دلیل آنچه آن را به درازا کشیده شدن سریال می‌دانیم و کشدار شدن برخی قسمت‌های سریال و وارد ساختن اشخاصی که نه تنها اثری در روند روایت ندارند، بلکه پس از اثرگذاری مقطعی و دفعی از چرخه حوادث سریال خارج می‌شوند در توفیق حتی نسبیعقیم مانده و اگر هم قرار است در جایی دو مرتبه وارد شوند، انگار که شخصیتی تازه‌وارد است که هم سابقه او در سریال از ذهن فیلمنامه‌نویسو کارگردان رفته است و هم مخاطب دیگر با او ارتباطی برقرار نمی‌کند و دلیل حضور دوباره‌اش را نمی‌فهمد.
مسئله دیگری که مطرح می‌شود اینکه «کیمیا» در زمینه قهرمان‌سازی نیز نتوانسته است موفق باشد؛ این سریال نام شخصیت اصلی خود که دخترخانواده پارساست را به یدک می‌کشد و معمولاً رسم بر این است که شخصیت اصلی و قهرمان یک فیلم باید جامع مجموعه‌ای از خصایل نوعاً نیکو و مورد پسند مخاطب باشد که مخاطب یا از آنها بی‌بهره است و یا دوست دارد به آنها برسد؛ همذات‌پنداری و اینکه مخاطب سعی دارد خود را جای شخصیت داستان در اغلبماجراهای یک سریال و یا یک فیلم بگذارد از همین‌جا ناشی می‌شود؛ حال جای سؤال دارد که کیمیا دارای چه خصایل و ویژگی‌های شخصیتی برای ایجاد چنین حسی است؟ و مگر نه این است که ما در طول سریال با یک شخصیت یک دست که به دلیل نقاط ضعفی که دارد و از همان نقاط هم متحمل مصائبی می‌شود نیستیم و کیمیا، دارای پرش‌های متعدد شخصیتی است که به هیچ وجه نمی‌توان در طول جریان سریال به او اعتماد کرد و با او همراه شد.
با همه این تفاصیل، «کیمیا» توانست فتح بابی باشد در زمینه مجموعه‌سازی تلویزیون با رویکردی خاص و مشخصاً برای مقابله با آنچه در زمینه سریال‌سازی شبکه‌های ماهواره‌ای شاهد آن هستیم؛ سریال‌سازی تلویزیونی که به ویژه در شبکه‌های ترک، چند فصل و هر فصل چند قسمت را شامل می‌شود، شاید با دیدی منصفانه بتوان به این نکته اذعان کرد که «کیمیا» در بسیاری از موارد پهلو به پهلوی این مجموعه‌های تلویزیونی زده است و یا شاید در برخی مواقع یک سر و گردن از آنها نیز پیش افتاده باشد، اما باید به تولید مجموعه‌های تلویزیونی برای پخش از رسانه ملی به اقتضائات زمانی و مکانی خودمان رجوع کنیم و انتظارات مخاطب داخلی را در اولویت قرار دهیم که اگر این اتفاق بیفتد ناخودآگاه نگرش مخاطب تغییر کرده و تولیدات و محصولات فرهنگی و هنری وطنی آبشخور آنها خواهد شد.

captcha