کد خبر: 3474253
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۲

«کیمیا»؛ مجموعه‌ای تلویزیونی با رویکرد ضدتبلیغ برای انقلاب اسلامی

گروه هنر: مجموعه‌ تلویزیونی «کیمیا» که رویدادهای داستانی را در راستای برهه‌های گوناگون انقلاب اسلامی حول محور خانواده پارسا که «کیمیا» تنها دختر آنهاست دنبال می‌کند، تصویری روشن و امیدوارکننده از وضعیت جامعه ارزشی پس از وقوع انقلاب اسلامی را برای مخاطبان تداعی نمی‌کند.

مجموعه تلویزیونی «کیمیا» اکنون نزدیک به 4 ماه است که شب‌ها میهمان خانواده‌های ایرانی است و هر شب به غیر از جمعه‌ها از شبکه دو سیما رأس یک ساعت معین پخش می‌شود و علاقه‌مندان به این مجموعه خانوادگی به تناوب می‌توانند شاهد تکرار پخش آن از شبکه‌های گوناگون رسانه ملی باشند.

این مجموعه تلویزیونی که از آن به عنوان طولانی‌ترین سریال در تاریخ تلویزیون ایران یاد می‌شود قرار است طی دو روز آینده و همزمان با سی و هفتمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به پایان برسد؛ در حالی که در طول پخش آن از رسانه ملی این مجموعه مطول تلویزیونی دارای افت و خیزهای فراوان بود که البته از حق نگذریم در برخی از قسمت‌های این سریال، بیننده تلویزیونی شاهد انسجام در روایت داستانی و شخصیت‌پردازی قابل قبول آن بود، اما در اغلب مواقع به دلایلی از جمله مهمترین آنها همچون طولانی‌ شدن قسمت‌های این سریال و به اصصلاح عامیانه، کم آوردن سوژه، با تنزل در نوع روایت و شخصیت‌پردازی آن مواجه هستیم.

اتفاقاً وقتی نگاهی اجمالی به پلات و طرح اولیه فیلمنامه سریال «کیمیا» می‌اندازیم با روایتی بکر و منظری نو در زمینه پرداختن به یک داستان ملودارم که قابلیت فراوانی برای پرورش شخصیت‌های آن و تحول آنها در بستر روایی خود دارد روبرو می‌شویم، اما اینکه چه اصراری وجود دارد که این مجموعه شخصیت‌محوری این سیر تحولی اشخاص خود را مقارن با تحولات تاریخ معاصر و مشخصاً وقوع انقلاب دنبال کند، پرسشی است که با وجود پایان یافتن پخش آن از رسانه ملی همچنان باقی مانده است؟

البته آنچه مسلم است برای روایت رویدادهای یک سریال داستانی نمی‌توان لامکانی و لازمانی فکر کرد و همین که نام شخصیت‌های یک مجموعه نمایشی فارسی و ایرانی است یعنی اینکه به اقلیم و کشور ایران تعلق دارد و قطعاً با نوع فضاسازی، پوشش و نحوه تکلم آنها چنین به ذهن متبادر می‌شود که این اشخاص متعلق به دوران معاصر هستند و مجموعه حوادث و رویدادهای پیرامون اشخاص قطعاً در نوع مناسبات، رفتار و سبک زندگی آنها تأثیر خود را خواهد گذاشت، اما اینکه زمان و مکان تنها فاعل و محرک شرایط یک مجموعه نمایشی باشند و شخصیت‌های اصلی آن که از آنها به عنوان قهرمان و در نقطه مقابل ضدقهرمان یاد می‌کنیم، اغلب موضعی منفعلانه در رویدادهای این مجموعه داشته باشند چندان قابل قبول نیست.

درصد بیشتری از مجموعه اتفاقاتی که به عنوان عامل پیشبرد روایت سریال در طول بیش از 100 قسمت «کیمیا» شاهد آن بودیم مربوط به رویدادهایی می‌شوند که مصادف با بروز انقلاب و تحولات سیاسی و اجتماعی متأثر از آن رخ می‌دهند و متأسفانه اکنون که مروری بر این حجم از اتفاقات می‌کنیم متوجه نکته ظریفی می‌شویم که شاید تاکنون کمتر مورد توجه مخاطبان این سریال و حتی منتقدان و کارشناسان قرار گرفته باشد و آن اینکه مصایب و گرفتاری‌هایی که متوجه این خانواده و البته دختر آنها «کیمیا» می‌شود درست مقارن با زمانی است که خانواده پارسا به عنوان نماینده‌ای از طیف و اقشار مختلف مردم تصمیم می‌گیرند خود نیز در مجموعه اقدامات انقلابی و مبارزاتی علیه رژیم ستمشاهی مشارکت کنند و تا پیش از آن گویا همه‌ چیز در صلح و صفا و آرامش در حال سپری شدن بود.

براساس یک فرضیه علمی و قابل اثبات، درام زمانی واقع می‌شود که شخصیت نمایشی در تعارض با پدیده‌ای قرار گیرد که این پدیده می‌تواند شخصیتی مخالف یا ضدقهرمان باشد یا جریان و محیط به مقابله با شخصیت برخاسته باشد و شخصیت اصلی یک درام به عنوان قهرمان برای برطرف کردن موانع پیش روی خود که ضدقهرمان آن را با این هدف که قهرمان به مراد و خواسته‌اش نرسد گذاشته، تلاش کند که حال یا این تلاش مثمرثمر خواهد بود و او توفیقی در آن خواهد یافت و یا این تلاش مذبوحانه است و شخصیت قهرمان درام، محکوم به فنا و شکست است.

به راستی در «کیمیا» براساس این الگو و مدل اصلی درام چه واقعه قابل تأملی شکل می‌گیرد؟ «کیمیا» به عنوان قهرمان این مجموعه تلویزیونی که باید الگوساز بوده و برای مخاطب خود حس همذات‌پنداری ایجاد کند، منفعل و ناتوان در برابر اغلب رویدادهای خود تسلیم محض سرنوشت محتومی است که برایش رقم خورده و البته باز نظر بیننده را به این واقعیت تلخ نهفته در روایت «کیمیا» جلب می‌کنیم که گویا به مراتب برای «کیمیا» و خانواده‌اش بهتر این بود که همچنان پدیده‌ای به نام انقلاب که دربردارنده مجموعه مفاهیم و باورهای دینی و ارزشی است روی ندهد تا آرامش و آسایش آنها به هم نخورد!

بهتر است به همان نقطه قوت اشاره شده در مورد «کیمیا» که به آن در ابتدای این یادداشت پرداختیم باز گردیم؛ یعنی قوت در پلاتو طرح اولیه مجموعه و تأمل بر بخشی از آن از این قرار که خانواده پارسا و در رأس آن فرخ پارسا به عنوان یک استوار ژاندارمری که فردی متعهد است و بارها و بارها امتحان خود را در برابر جرائم نشان داده و باج به قاچاقچیان برای ورود و خروج اشیاء و کالاهای قیمتی نمی‌دهد، حال درگیر توطئه یکی از عمال رژیم طاغوت که اتفاقاً نسبت فامیلی هم با او دارد می‌شود و در برابر پیشنهاد او مبنی بر خروج مقادیر قابل توجهی ارز، شمش طلا و اسناد و مدارک همزمان با تحولات انقلاب که موجب شده است عمال طاغوت احساس ناامنی کنند و دیگر امید به ماندن در مملکت را نداشته باشند، قرار گیرد.

در چنین شرایطی یا فرخ پارسا راه درست و اصولی را طبق سابقه شخصیتی خود برمی‌گزیند و لذا اصطلاحاً دشمنان زیادی برای او تراشیده می‌شوند که این امر او و اعضای خانواده‌اش و سرنوشتی که برای آنها رقم خواهد خورد تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد و یا چیزی برعکس روی می‌دهد، دقت کنید که در هر دو صورت، این انتخاب شخصیت و یا اشخاص این مجموعه است که آنها را در برابر مواضع مخالف خود قرار می‌دهد که با توجه به سابقه شخصیتی هر یک از آنها منجر به مجموعه اتفاقاتی می‌شود که در نهایت قضاوت را به مخاطب محول می‌سازد و نه اینکه جریانی به نام انقلاب اسلامی و سیر تحولات و اتفاقات متأثر از آنها منجر به واکنش‌هایی انفعالی از سوی اعضای خانواده پارسا و به ویژه «کیمیا» شود که همانطور که پیش‌تر اشاره شد اگر انقلابی رخ نمی‌داد و پدیده‌ای به نام جنگ تحمیلی بر این ملت عارض نمی‌شد، وضعیت این چنین بغرنج نبود و همه چیز برای خانواده پارسا و سایر خانواده‌های ایرانی، گل و بلبل بود.

از آنجایی که از همان ابتدا قصد دوستان مسئول در گروه فیلم و سریال شبکه دو سیما رکوردزنی در زمینه ساخت طولانی‌ترین سریال تاریخ تلویزیون ایران بوده است، لذا اصرار بر روایت طولانی و پیدا کردن روابط منطقی و علت و معلولی میان حوادث و فرازهای گوناگون این سریال به نظر امری فرسایشی به ویژه برای گروه نویسندگان و در ادامه برای سازندگان این مجموعه تبدیل شده است تا به همین اواخر که برای کش‌دار کردن هر چه بیشتر سریال که آنها را تا شب سالروز پیروی انقلاب اسلامی تداوم دهند، مجبور به خلق داستان‌های فرعی که تنها زمان‌پرکن است و کمکی به روایت اصلی آن نمی‌کند، در صورتی که اگر مثلاً روایت سریال براساس طرح اولیه عنوان شده طراحی می‌شد با یک مجموعه نهایت 40 قسمتی مواجه بودیم که کشش دراماتیک آن بیش از شرایط کنونی بود و این چنین ریزش در آمار مخاطبان نداشتیم.

و سخن آخر؛ البته نه اینکه طولانی شدن روایت یک سریال در قسمت‌های متوالی همیشه دال بر ضعف کیفی آن باشد، کما اینکه ما در مورد سریال‌ها و نمونه‌های خارجی شاهد آن هستیم که سازندگان چنین آثاری به تداوم ساخت آن در چند فصل می‌اندیشند و نوع روایت و زاویه دید آنها این ظرفیت و قابلیت را برای ادامه یافتن آنها ایجاد کرده است، اما در نمونه‌های داخلی و مشخصاً «کیمیا» باید گفت که ما همچنان در ساخت و روایت منطقی یک مجموعه تلویزیونی مطول در ابتدای راه هستیم و برای چنین تولیداتی در سطح کلان، تربیت نشده‌ایم.

captcha