به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، علی کریمیان کاکلکی، فعال و مبارز سیاسی با تلاش و پیگیری سرسخت پدرش دوران کودکی خود را در روستای محروم کاکلک از توابع استان چهارمحال و بختیاری در مکتب به فراگیری روخوانی و روانخوانی قرآن کریم پرداخت.
وی از سن 13 سالگی به همراه پدرش جهت تأمین مخارج زندگی سخت مشغول به کار شد و در کنار تمام سختیهای زندگی همیشه با علاقه و جدیت به فعالیتهای قرآنی ادامه میداد.
طی جریانات سیاسی که داشت چندین بار مورد تعقیب نیروهای امنیتی ساواک قرار گرفت؛ بعد از انقلاب در سال 1362 از سوی سازمان تبلیغات اسلامی استان چهارمحال و بختیاری دوره آموزش مربیگری را در تهران زیر نظر اساتید سازمان تبلیغات مرکز گذراند.

این فرد انقلابی بیان کرد: باید قدر داشتههایمان را که برای آن انقلاب کردیم بدانیم؛ سزاوار نيست با اين همه خون شهيد، جانباز، معلول و تواناییهای کسب شده در فعاليتهای علمی همراه با داشتن رهبری توانمند، عدهای براثر عدم آگاهی و بصیرت لازم راهی را انتخاب كنند كه منجر به خيانت به خون شهيدان و شادی دشمنان انقلاب شوند اگر همه به فرمايشات رهبر معظم گوش دهند و هم دل و هم زبان باشند، قطعاً دشمن هيچ غلطی نمیتواند كند.
خاطرهایی شیرین از دوران انقلاب اسلامیاین مبارز سیاسی یکی از خاطرات شیرین زمان نوجوانیاش را اینگونه شرح داد: قبل از انقلاب اسلامی در خوزستان شاگرد مخترعی بودم که در حال ساخت موشکی بود به همین سبب توسط نیروهای امنیتی ساواک دستگیر و زندانی شد، بعد از شکنجه بسیار با تعهدی سخت که حق هیچگونه اختراعی نداری او را آزاد کردند (مخترعین امروز قدرجمهوری اسلامی را بدانند)؛ او از وضع بیحجابی، مراکز فحشاو منکرات و فیلمهای سینماها دائماً شکوه میکرد، به استاد گفتم: شما قادر به ساخت دستگاهی هستید که از راه دور برق مراکز فحشا و منکرات را قطع کند؟ استاد لبخندی زد و گفت: تند نرو... شاید 200 سال دیگر، چنین دستگاهی ساخته شود.
وی ادامه داد: سالها گذشت و انقلاب اسلامی شروع شد و بنده با چشم خود دیدم که اسلحه از کار افتاد، بزرگترین کارخانهها ذوب آهن اصفهان و شرکت نفت نیز تعطیل شد و همه جا دست از کار کشیدند، ناخودآگاه پاسخ استاد به ذهنم آمد که از او خواسته بودم دستگاهی بسازد تا مراکز فحشا و منکرات از کار بیافتد ولی خداوند آن نشانه و آیتالله خود را خیلی زودتر برای ما حتی قبل از سال 42 فرستاده بود که از دورترین نقطه جهان کشور فرانسه اراده میکند، تمام دستگاها در ایران از کار میافتند؛ با چشم گریان سجده شکری را به جای آوردم سپس سراغ استاد دوران نوجوانیام که سنی از او گذشته بود رفتم، مطلب را یادآور شدم و گفتم دیدی چگونه از فرانسه اراده میکرد و دستگاها اینجا از کار افتادند؟ استاد مرا سخت در آغوش گرفت و هر دو به خاطر این موهبت الهی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شده بود خدا را شکر کردیم.
انقلاب از منظر قرآنکریمیان با اشاره به سوره مبارکه مائده آيه 54 در مورد انقلاب گفت: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»؛ (ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، به خدا زیانی نمیرساند؛ خداوند جمعیّتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد؛ و فضل خدا وسیع، و خداوند داناست)؛ پس به وضوح میتوان دریافت که در قرآن سفارش به جهاد و انقلاب برای آزاد شدن ملت از زیر یوغ و ستم یک رژیم زورگو و فاسق شده و فرموده این فضل خداست که به هرکس بخواهد نصرت و پیروزی را میدهد.
فرد انقلابی و غیر انقلابی از نگاه قرآن این مربی قرآن با اشاره به سوره مبارکه حجرات آيه 14 « قالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (برخى از باديه نشينان گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كردههايتان چيزى كم نمیكند خدا آمرزنده مهربان است).
وی فرد انقلابي را از منظر قرآن كسي دانست که ايمان در قلبش واردشده و آن را با تمام وجود از دل و جان صمیمانه باور کرده و در ضمیر خود بدان یقین حتمی دارد ولی فرد غير انقلابي كسي است كه فقط در زبان اسلام آورده ولي قلباً ايمان ندارد پس چنین شخصی هیچگونه شناختی نسبت به اسلام و ماهیت انقلاب نخواهد یافت.
چگونگی برخورد با منافقین و ضد انقلاب از منظر قرآناین مبارز سیاسی با استناد به آیه 9 سوره مبارکه تحریم «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»، (اى پیامبر! با کفار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنم و بد فرجامى است!) درباره چگونگی برخورد با منافقین و ضد انقلاب تصریح کرد: همان طورکه ملاحظه میکنیم خداوند متعال در اين آيه جنگ با كفار را بر منافقين از حيث رتبه مقدم كرده است، پس باید در برابر آنان سخت ایستاد.
سرگذشت دو فرد فعال و مبارز انقلاب اسلامیمحمد یوسف باروتی معلم بازنشسته و فرد انقلابی شهرستان قزوین خاطرات زمان انقلاب و نحوه فعالیتهایش را اینگونه شرح داد: از طریق هیئت مذهبی دو طفلان مسلم زیر نظر یزدانپناه وارد بحثهای سیاسی شدم و از این طریق کمکم تبدیل به یک مبارز انقلابی شدم؛ در تشکلاتی با هدف برپایی حکومت اسلامی زیر نظر و رهبری امام(ره) فعالیتهای فرهنگی مانند: پخش کتاب، اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام(ره) میکردیم. که در همین راستا در کمیته مشترک ساواک تهران مدت 6 سال زندانی و شکنجه شدم. اعتقادم بر این بود که کار بیشتر نتیجه بهتری میدهد و بهترین جایگاه برای فعالیتهای انقلابی و فرهنگی همین جایگاه معلمی بود که بنده و دوستان با هرآنچه در وجود داشتیم تمام تلاش خود را کردیم تا به نتیجه مطلوب برسیم که به حمدالله و روشنفکریهای پیرانقلاب حضرت آیتالله امام خمینی(ره) تلاشهای همه انقلابیون به نتیجه رسید.
خاطره از زندان رژیم منهوس پهلوییکی از پلاکهای آهنی نصب شده روی دیوار ورودی این زندان، به نام محمدیوسف باروتی خورده است؛ مبارزی که سال 54 قدم به این زندان مخوف گذاشت. باروتی درباره آن روزها میگوید: زندان رفتن و زندانی شدن در آن زمان برای انقلابیونی که اهل مبارزه بودند، اتفاق عجیبی نبود، آن زمان زندان برای ما مثل یک دانشگاه بود. انگار که باید از این مرحله عبور میکردیم، در زندان تجربیاتی به دست میآوردیم که ما را در ادامه مسیری که انتخاب کرده بودیم مصرتر میکرد. من حدود سه ماه در بند یک در طبقه اول زندانی بودم و بعد به بند عمومی در طبقه پنج و شش منتقل شدم. بیشتر بازجوییها و فشارهای روانی برای ماههای اول بود و در ماههای آخر تقریباً از بازجویی خبری نبود. البته میزان و شدت بازجوییها به حجم پرونده و بازجو و مقاومت زندانیها بستگی داشت. بعضی وقتها شبها و نصفه شبها هم ما را از خواب بیدار میکردند و برای بازجویی میبردند، به خاطر همین، در که باز میشد، ته دل همه میلرزید.
وی ادامه داد: بعد از انقلاب نیز حدود 6 سال در موزه عبرت با روایتگری آن روزهای سخت برای نسل جوان یاد و خاطره انقلاب را زنده نگهمیداشتیم. همچنین با بخشهای فرهنگی این موزه در ارتباط بودم و قرار است کتاب زندگی نامهام نیز چاپ شود تا جوانان بیشتر با روزهای انقلاب آشنا شوند.
این راوی انقلابی گفت: انتظار زیادی از مسئولین ندارم و همین که در مراسمات بنده را دعوت میکنند تا خاطرات آن روزها را برای جوانان بازگو کنم برایم کافیست. از مردم میخواهم از انقلاب محافظت کنند زیراکه این انقلاب و امنیت و آرامشی که الان داریم به راحتی به دست نیامده پس خواهشمندم دلسوز انقلاب وبه فکر انقلاب باشیم.
قدرتالله سنجری یک فرد نظامی رژیم شاه ولی فرد انقلابی بود که در سالهای 49 و52 در کمیته مشترک ساواک تهران به جرم مبارزه با رژیم شاه و اقدام علیه امنیت کشور وهمچنین فعالیتهای مانند: تکثیر و پخش اعلامیه امام خمینی(ره) و کتاب ولایت فقیه امام (ره) دستگیر و زندانی شد.

وی تصریح کرد: به دلیل اینکه نظامی بودم جرمم سنگینتر میشد و بیشتر از بقیه شکنجه میشدم زیراکه میگفتند شما حقوق شاه را میگیری ولی علیه شاه کار میکنی وافکار امام خمینی را تبلیغ میکنی.
خاطره از زندان رژیم منهوس پهلویسنجری درباره خاطره روزی که برای اولین بار پا به زندان ساواک پ گذاشته میگوید: ساعت حدود 11 شب بود، یک شب سرد و زمستانی مثل همین شبها. نیروهای ساواک دنبال من آمده و با ماشینهایشان ابتدا و انتهای کوچه را بستند تا فرار نکنم. در خانه ما آن موقع چوبی بود. آنها در را شکستند و به زور وارد خانه ما شدند. من داشتم کتاب میخواندم، همان جا دستهایم را بستند و به چشمهایم چشمبند زدند و همه کتابها، نوشتهها و دفترهایم را هم با خودشان بردند. از لحظهای که پا به زندان ساواک گذاشتم شکنجههای ماموران ساواک شروع شد. در مرحله اول آنها سه روز زندانیها را بهشدت شکنجه میکردند تا مقاومتش را در هم بشکنند و بعد شکنجهها به تناوب تکرار میشد اما خدا را شکر در بیشتر موارد به هدفشان نمیرسیدند.
وی افزود: الان نیز در موزه عبرت راوی و راهنمای انقلاب در حال انجام وظیفه هستم که بخشی از شکنجهها و خاطرات انقلابی را برای نسل جوان بازگو میکنم؛ توصیهام به جوانان این است که اتفاقات زمان انقلاب و رژیم فاسد شاه را مطالعه کنند و فیلمهای آن زمان را مشاهده کنند، حتمآ از موزه عبرت دیدن کنند و ببینند که سربازان شاه بر سر زنان و مردان انقلابی چه میآوردند و چگونه تا سر حد مرگ آنها را شکنجه میکردنند افراد زیادی هم بودنند که زیر شکنجه شهید شدند؛ از جوانان میخواهم در حفظ انقلاب کوشا باشند باید انقلاب را نگهداشت تا ضربهایی به آن وارد نشود.
زینب رحیمی