بخش دوم و پایانی این مصاحبه در پی میآید:
ایکنا: شما در بخشی از سخنرانی خود با موضوع «مطالعات شیعه در بریتانیا» که در دانشگاه شهید بهشتی ایراد کردید بر ضرورت شکلگیری یک نهاد سازمانیافته به منظور ارتقای فرهنگ گفتوگو و مشارکت بینالمللی در خصوص مطالعات اسلامی و به ویژه شیعی در سطح بینالملل تاکید کردید. از نظر شما با توجه به چالش ها ومسایل کنونی دنیای اسلام مانند فرقهگرایی و اختلافات میان مذاهب اسلامی این موضوع تا چه اندازه انجامپذیر و قابل تحقق است؟
شاربرادت: این پرسش را باید از دو منظر متفاوت بررسی کرد. از سویی نیاز است نوعی گفتوگوی درون دینی بین رهبران و اندیشمندان پیروان مذاهب مختلف در دنیای اسلام صورت گیرد. در زمان فعلی این گفتوگوی درون دینی مهمتر و در عین حال دشوارتر از گذشته به نظر میرسد.
اما آن چه که من در سخنرانی خود
بر آن تاکید کردم جستجوی راههای ممکن برای پر کردن شکاف میان تحقیقات اسلامی در
سطح دانشگاهی و درک صحیح از نوع نیازها و چشمانداز جامعه مسلمان است. من به
تحقق این موضوع تا حدودی خوشبین هستم زیرا مسیری رو به جلو را
ترسیم میکند.
این مسیر
بسیار مشکل است زیرا برخی از نگرانیهای مربوط به خود مسلمانان مثلا تصویری که فرق
گوناگون اسلامی میخواهند از اسلام ارائه کنند لزوما همیشه با رویکرد علمی اتخاذ
شده توسط محققان علوم اسلامی در دانشگاه تشابه و تناسب ندارد. در واقع مساله
برگرفته از تفاوت میان علم و عقیده است. تحقیق علمی درباره اسلام توسط یک محقق مسلمان
احتمالا در راستای اثبات حقیقت و حقانیت محض اسلام صورت میگیرد و او باید نشان
دهد که اسلام راستین چیست که این نگرانی و دغدغه برای محقق غیر مسلمان علوم اسلامی
وجود ندارد.
نظر من این است که به منظور پیشبرد تحقیقات در زمینه مطالعات اسلامی و کمک به گسترش و عمق بخشی به آن باید بر تقویت مشارکت و نقاط مشترک و کاهش اختلافات بین این دو گروه تاکید کرد.
اما چیزی که در این خصوص من را امیدوار میکند افزایش جمعیت مسلمان نسل دوم و سوم در اروپاست. آنها در محیط غرب بزرگ شدند، آموزش دیدند و به دانشگاه رفتند تا مطالعات اسلامی را با رویکرد علمی دنبال کنند. در نتیجه آنها با محیط دنیای غرب آشنایی دارند و در عین حال میخواهند صدایشان و نظراتشان در درون جامعه و همچنین محافل علمی شنیده شود و برای این کار تلاش میکنند.
من فکر میکنم که این تغییرات جمعیتی، جامعه شناختی و مردم شناختی میتواند رویکرد اتخاذ شده توسط مجامع علمی در ارتباط با مطالعات اسلامی را دستخوش تغییراتی کند. اگر چه که ایجاد تغییرات ساختاری در این حوزه سخت و چالشانگیز است.
ایکنا: بر اساس اسناد و مدارک منتشر شده توسط رسانهها و همچنین اظهارات مقامات سیاسی، شماری از شهروندان اروپایی تا کنون برای جنگیدن در سوریه و عراق و انجام اقدامات تروریستی در دیگر نقاط آشوب زده جهان به گروههای تروریستی مانند داعش پیوستهاند و هم اکنون نیز تعداشان رو به فزونی است. این واقعیت در حالی رخ میدهد که اکثریت قریب به اتفاق این افراد را جوانان تحصیلکرده تشکیل میدهد. آیا این موضوع در تضاد یا دست کم ناسازگار با خوشبینی که شما در پاسخ به سوال قبلی بیان کردید نیست؟ آیا عواملی مانند اسلام هراسی و برچسب زنی به مسلمانان اروپا و منزوی کردن و به حاشیه راندن آنها در پیوستن آنان به صف داعش و شیوع افراط گرایی موثر بوده است؟
شاربرادت: عوامل زیادی در شکل گیری این پدیده دست به دست یکدیگر دادهاند. بخشی از این مساله نشأت گرفته از بنیادگرایی و افراطگرایی است. تعدادی از جوانان مسلمان به افراط روی آورده و در نهایت جذب گروهای تروریستی مانند داعش شدهاند. این رفتار یقیناً نوعی پاسخ به تجربه اسلامهراسی، به حاشیه بردن مسلمانان و به رسمیت نشناختن اسلام و عدم پذیرش واقعی مسلمانان در جوامع اروپایی است.
بخش دیگر مساله مربوط به گسترش سلفیگری در اروپاست که برای گروهی از جوانان سنی مذهب اروپا دارای جذابیت است زیرا ادعا میکند که مبانی خود را از متون به زعم آنها اصیل و ناب اهل سنت استخراج کرده است، در حالی که این گونه نیست زیرا اسلام سلفی رویکرد و تفسیر خاص خود از اسلام را ارائه داده که به دلیل حس همبستگی و انزوا طلبانهای که در میان طرفداران این فرقه ایجاد میکند، دارای مقبولیت است.
اگر از این منظر به قضیه نگاه کنیم باید بگویم که کمی بدبین هستم زیرا روشی را که دولتهای اروپایی در مبارزه با افراطگرایی و تروریسم اتخاذ کردهاند مبتنی بر اعمال فشار بیشتر و نگاه ناشی از سوءظن در برابر عموم مسلمانان است. این اقدامبه تشدید به حاشیه رانده شدن جامعه مسلمان اروپا به ویژه جوانان و گسترش افراطی گری منجر خواهد شد.
ایکنا: احتمالا یکی از این دولتهای اروپایی که دربرابر مسلمانان برخورد قهریه دارد دولت انگلیس است. نخست وزیر بریتانیا به تازگی لایحهای را که «برنامه مبارزه با تروریسم» نامیده است به مجلس این کشور برد که به موجب آن و به بهانه مبارزه با افراطگرایی و تروریسم قرار است فشار و تبعیض بیشتری بر مسلمانان بریتانیا اعمال شود. استقبال زیر 10 درصدی مسلمانان این کشور از این لایحه نیز بیانگر مخالفت جمعی آنها با این طرح نخست وزیر است. پیامدهای احتمالی ناشی از اجرای این طرح را چگونه پیشبینی میکنید؟
شاربرادت: سطوح و لایههای زیادی در این تصمیم دولت انگلیس وجود دارد و فرضیههای گوناگونی را میتوان برای آن مطرح کرد. در واقع این لایحه تمام مسئولیت را بر دوش جامعه مسلمانان بریتانیا انداخته و نمیپذیرد که کل جامعه در برابر افراط و تروریسم نقش و مسئولیت دارد.
متاسفانه دولت انگلیس برای موجه جلوه دادن این قبیل سیاستها به طرحوارهها و کلیشههای منسوخ مبتنی بر شرقشناسی یا سیاست نگاه منفی به شرق و اسلامهراسی رجوع میکند. از سوی دیگر دولت تلاش میکند نشان دهد در سنت اسلام حقوق زنان مسلمان مانند حق آموزش و تحصیل، مشارکت مدنی، برابری و غیره نادیده گرفته میشود و اکنون باید به این نیاز آنان پاسخ داده شود. این رویکرد موجب شده بسیاری از مسلمانان به حاشیه رانده شوند. بنابراین فکر نمی کنم که این نوع برخورد و گفتمان بتواند مفید و موثر واقع شود.
مساله دیگری نیز در این خصوص وجود
دارد که نه تنها در بریتانیا بلکه در سراسر اروپا در حال گسترش است. دولتهای اروپایی
ترجیح میدهند به صورت گزینشی و از طریق پول با بخش کوچکی از جامعه
مسلمانان گفتوگو و مذاکره کنند و آن بخش را نماینده جامعه مسلمانان بنامند در
حالی که مواضع آن گروه انتخابی جامعه مسلمانان را نمایندگی نمیکند بلکه صرفا
منطبق یا سازگار با انتظارات و توقعات دولتمردان و سیاستمداران اروپایی است.
این
رفتار به شدت در جامعه بریتانیا رو به فزونی است، جایی که برخی از گروههای مسلمان
به ازای دریافت پول با سیاستهای دولت در ارتباط با اسلام و مسلمانان موافقت میکنند
و خود را نماینده جامعه اقلیت مسلمان جا میزنند. از این روی من فکر میکنم که این
رفتار چندلایه و در عین حال شکست خورده است بنابراین نمیتواند سودمند واقع شود
بلکه حتی میتواند افراطگرایی را تغذیه کرده و به وخیمتر شدن اوضاع منجر شود.
بخش نخست را اینجا بخوانید.