12 فروردین سالگرد تولد نظامی در عصر جنگ سرد و فضای جهان دو قطبی بود که خواست و آرمانش نه به هر دو قطب قدرت آن زمان، نه به کمونیسم و لیبرالسم و آری به راه سوم، مردمسالاری دینی، بود؛ در زمانهای که دین به حاشیه رانده شده بود، مخالف پیشرفت و توسعه تلقی قلمداد میشد و تنها به ابعاد فردی فروکاسته شده بود.
در چنین زمانهای و با چنین ادعاهایی از سوی اندیشمندان مکاتب توسعه در آن دوران، نظامی سیاسی بر پایه دین شکل گرفت که از قضا بر اهمیت حضور و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود تأکید داشت و این حق تعیین سرنوشت را به عنوان حقی الهی نه صرفا مدنی معرفی و تبیین میکرد و اینگونه بود که دین را از بعد صرفا فردی خارج ساخته و ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی آن را پیش چشم ناباور جهانیان مکشوف کرد.
اما تشکیل نظام جمهوری اسلامی به عنوان الگویی جدید که تا آن زمان سابقه نداشت در پاسخ به چه نیازها، خواستها و آرمانهایی شکل گرفت؟ نداشتههای جامعه در سطح کلان در دوران شاهنشاهی که سبب رأی مردم در 12 فروردین به جمهوری اسلامی شد چه بود؟ در واقع مردم چه میخواستند که در طی سالهای طولانی حکومت شاهنشاهی نداشتند؟ آیا رأی به جمهوری اسلامی تنها رأی به یک لفظ بود یا در پس آن تحقق آرمانها و خواستهای سرکوبشده ملت ایران در طول تاریخ بود؟
با نگاهی عمیق به تاریخ ایران به ویژه در دوران معاصر و با بررسی دو نقطه عطف بزرگ ملی پیش از انقلاب اسلامی ایران، یعنی انقلاب مشروطه و ملی شدن صنعت نفت میتوان خواستها و آرمانهای والا و بزرگ ملت ایران را در چهار مؤلفه خلاصه کرد: استقلال، آزادی، عدالت و معنویت(برپایه دین و اخلاق).
در واقع ملت ایران همواره خواستار تحقق این چهار
آرمان بزرگ با یکدیگر و در کنار هم بودند و هر زمان که یکی از این خواستهای کلان
ملی کمرنگ میشد و بعضا نادیده گرفته میشد حرکات و نهضتهای ملی نیز با شکست
مواجه میگردید.
انقلاب مشروطه با خواست ملت برای دستیابی به عدالت و آزادی و رهایی از استبداد رقم خورد اما در ادامه مردم متوجه بیتوجهی عناصر شکلدهنده به این انقلاب به استقلال و معنویت شدند و مشاهده کردند که این حرکت که برپایه رهایی از استبداد قاجار و فراهم شدن بستر آزادیهای مشروع و تحقق عدالت و رفع تبعیض شکل گرفته بود روز به روز به روس و انگلیس وابستگی مییابد و خواست قدرتها بر خواست ملت اولویت پیدا میکند؛ از آن رو بود که این نهضت ملی با شکست مواجه شد و از درون آن استبداد رضاخانی سر بر آورد.
نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز که حرکتی برپایه تحقق استقلال و کوتاه کردن دست استعمار از منابع ملی کشور صورت گرفت و با همپیمانی مصدق – کاشانی آغاز و با هدف تامین عدالت از طریق اعمال حاکمیت ملت بر منابع خدادادی خود شکل گرفته بود، پس از چندی با به هم خوردن این اتحاد و کمرنگ شدن عنصر دین در این نهضت، به دلیل خروج روحانیت به عنوان مرجع اصلی مردم، و به تبع آن تضعیف روحیه مقاومت ملی، با شکست مواجه شد و به استبداد 25 ساله محمد رضا انجامید.
این دو تجربه کلان به نوعی نتیجه بیتوجهی و کنار گذاشتن یکی از این آرمانهای چهارگانه از سایر این خواستها بود. در واقع ملت ایران در طول تاریخ معاصر نشان دادند که خواستار این 4 آرمان بزرگ با همدیگر و در پیوند با هم هستند. به عبارتی ملت ایران این 4 آرمان را هیچگاه در تناقض با هم نمیدیده است که برای دستیابی به یکی از آنها، دیگر آرمانها را قربانی کند و به حاشیه براند.
ملت ایران در عین اینکه دینمدار و خواستار تحقق آموزههای دینی در جامعه بود، آزادی، استقلال و عدالت را نیز خواهان بود و دین بیتوجه به این سه خواست بزرگ بشری را نمیخواست و به همین دلیل بود که به جمهوری اسلامی به عنوان نظامی دینمحور رأی آری داد، زیرا پس از لمس تجربیات تاریخی گوناگون به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی همان نظامی است که میتواند استقلال، آزادی و عدالت را در کنار دینمحوری و معنویتگرایی تأمین کند و آرمانهای سرکوبشدهاش در طول تاریخ را تحقق ببخشد.
امروز نیز مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری
اسلامی باید به بازخوانی دوباره اهداف مردم به رأی آری به جمهوری اسلامی بپردازند
و بدانند رمز موفقیت و پیشرفتهای کلان نظام در گرو توجه متوازن و متعادل به این
چهار آرمان مقدس بوده است.
تجربه 37 ساله پس از انقلاب اسلامی نشان داده است هرگاه هر دولت، جریان سیاسی و مجموعهای به یک یا تعدادی از این آرمانها بیتوجهی نشان داده و از آنها غفلت کرده است با شکست مواجه شده است و مردم نیز در پای صندوقهای رأی نظر مخالف خود را به اطلاع آنها رسانده است.