کد خبر: 3494863
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۱
رضا اسماعیلی به مناسبت مبعث پیامبر عشق و مهربانی سرود؛

مبعوث شد، برای رمزگشایی از اسم اعظم «دوستت دارم»

گروه ادب: یک شاعر پیشکسوت به مناسبت مبعث پیامبر اکرم(ص) سپیدسروده‌هایش را به آن حضرت تقدیم کرد.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) پیامبر اکرم(ص) 27 رجب‌المرجب، سال 13 پیش از هجرت مبعوث شد و مسلمانان این روز را به نام روز مبعث می‌خوانند. رضا اسماعیلی، شاعر پیشکسوت کشورمان به همین مناسبت سپیدسروده‌های کوتاه بر مبنای حدیثی از پیامبر اکرم(ص) سروده و به آن حضرت تقدیم کرده است.
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «قول الرجل للمراة انی احبک لايذهب من قلبها ابدا؛ اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم»، هرگز از قلب زن بيرون نمي‌رود.»(وسائل الشیعة، ج 14، ص 10) 
1
نماز خدا هم
چیزی جز این نیست
روزی پنج بار :
«دوستت دارم.»
2
دوستت دارمِ خدا
بعد از خلق انسان:
«فتبارک الله احسن الخالقین!»
3
مبعوث شد
برای رمزگشایی
از اسم اعظم «دوستت دارم»:
بسم‌الله الرحمن الرحیم.
4
همین که هر صبح
دنیا مرا از خواب بیدار می‌کند
خورشید
صورتم را با نور می‌شوید
و گندمزار
در سفره‌ام نان می‌گذارد
کافی نیست
تا این که بدانم
کسی در آن بالا
قلبش برای من می‌تپد
و هر روز
با صدای بلند می‌گوید:
«دوستت دارم»
5
معجزه نمی‌داند
اما
با صدای سخن عشق
همه واژه‌ها را
دنیا را
عاشق کرده است
این شاعر آسمان جُل!
6
گنجشک‌ها
روی صدای روشن مردی نشسته‌اند
که همه واژه‌هایش
به «دوستت دارم» ختم می‌شود.
7
دروغ می‌گوید عاشقم
دلی که
از تکلم دوستت دارم
عاجز است.
8
با یک دوستت دارم
ابرها
باران می‌شوند و
زمین بهارستان
آه ...
با یک دوستت دارم
چه کارهایی که نمی‌شود کرد!
9
از لبانت بچین
دوستت دارم‌ها را
پیش از آن که پژمرده شوند
و به زنی تقدیم کن
که در همین نزدیکی
صورت آینه را برق می‌اندازد
و از فرط پیدایی
غایب است
همیشه در چشم‌های تو
همچنان که
آب برای ماهی!
10
بی هیچ بزکی
از همه دل برده است
گل اندام
دختر کوکب خانم.
شهر اما
پر از آرایشگاه است و
بختش سیاه !
11
سرخی گونه‌های سیب
دست‌های مرد را مردد ساخت
برگشت و
با دستانی خالی به خانه رفت
و گلنار
آتش گونه‌هایش را
برای همیشه خاموش کرد
تا هیچ مردی
سوختن را تجربه نکند!
12
مداد رنگی‌ها
می‌خواهند رنگت کنند
نمی‌دانند
آب و رنگ جهان از توست!
13
اگر محبوبت را ساده می‌پسندیدی
آه اگر محبوبت را ... 
مشاطه‌ها بی‌کار می‌شدند و
زیبایی
 جهان را بر می‌داشت !
14
آرام می‌گیرد
با موسیقی صدایت
استواری قدم‌هایت
و مهربانی دست‌هایت .
چقدر خوب است
این خانه
مادر دارد.
15
«در نمازم 
خم ابروی تو در یاد آمد ... »
فردا
همین دقیقه
به فریادم می‌رسد!
16
عاشقم
و هیچ جنونی
عقلم را نجویده است.
خوب من!
باور کن عشق
فصل کمال عقل است
و زیر گنبد کبود
عاقل‌تر از عاشق
کسی نیست.»
captcha