حتی مصاحبه را هم با صلوات و سلام بر اربابش آغاز میکند، خادمی که برای کسب مقام والای خادمی و خاکساری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) سالها تلاش کرده است.
حمید نیکدل، مدیر اجرایی ستاد کربلای معلی که از سال 88 تاکنون در ستاد بازسازی عتبات عالیات مشغول خادمی اهل بیت(ع) بوده و در پروژههای بزرگی مانند تعویض ضریح مطهر امام حسین(ع) به طور مستقیم حضور داشته است، در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به بیان خاطرات و تجربههای حضور خود در جوار قبر مطهر امام حسین(ع) پرداخت و به سؤالهای مطرح شده پاسخ داد.
* ایکنا: چه کردهاید که فرصت هفت ساله خادمی امام حسین(ع) نصیب شما شده است؟زبان الکن است در توصیف این توفیق بزرگ اما، آرزوی بزرگ من نوکری ائمه(ع) بود و در خلوتهای خود با خدا، از محضر امام زمان(ع) راه نجاتی برای خادمی اهل بیت(ع) درخواست میکردم. مدتی هم که در اهواز فعالیت میکردم، مشکلات زیادی بر من تحمیل شد و به نظرم آزمایش و تجربهای بود برای آماده شدن برای خدمت در کربلای معلی.
همت انسان هم مهم است اما بخش اعظم این توفیق لطف ارباب است و بسالبته اگر چه هنوز هم لیاقت نوکری واقعی ائمه را ندارم اما همت خود انسان هم در رسیدن به همین حد هم شرط است. در این چند سال خانواده من در تنهایی و غربت زندگی کردهاند و یقیناً آنها هم در این اجر و ثواب شریکند. اگر همکاری خانواده نبود یقیناً این توفیق هم حاصل نمیشد. دعای پدر و مادر، توفیق خدمت در جهاد کشاوری استان مرکزی و خدمت به قشر محروم و البته بخش اعظم لطف ارباب است و بس.
* ایکنا: چگونه وارد کار ستاد بازسازی شدید؟
یکی از دوستان طی صحبتی به من گفت حاضری یک ماه مجانی جایی کار کنی و من بدون حتی یک لحظه تأمل و درنگ گفتم بله و ادامه دادم با شناختی که از شما دارم یقیناً جای خوبی است و ایشان به من گفت که بله جای خوبیست حرم امام حسین (ع) است. و من اردیبهشت سال 88 یک ماه به صورت متبرع (افتخاری) در پروژههای کربلا کار کردم و مسئولان و طراحان حرم کار من را دیدند و سه ماه بعد از بازگشت به ایران از من دعوت کردند در پروژه «یا حسین(ع)» مسئولیت داشته باشم که من هم این سعادت بزرگ را با کمال میل قبول کردم.
برخی آشنایان به من گفتند اگر رفتی جایگاه شغلیت را در ایران از دست میدهی اما من گفتم اربابی که مرا دعوت کرده، همه جوره مرا تضمین کرده است.
* ایکنا: از خاطرات ناب بودن در حرم تعریف کنید. در طول هفت سال شاهد بودم افرادی که برای خدمت به حرم می آمدند اغلب از قشر کم درآمد هستند و به صورت رایگان و با عشق برای اربابشان کار میکنند و از همه چیزشان گذشتهاند و این فقط از عشقی است که بر دلشان نشسته و حاضر نیستند این محبت و عشق را با هیچ چیز این دنیا عوض کنند.
زمانی که کار تعویض ضریح شروع شد، 45 روز ما دور قبر آقا بودیم و هر روز کارمان را با دعا شروع و با دعا پایان میبردیم. این لحظات جزو بهترین لحظات زندگی ما بود و معتقدم سر سفره آقا نشسته بودیم. من به دوستان میگفتم همچنان که در قرآن آمده است که حضرت عیسی برای حواریون خود از خدا مائده آسمانی درخواست میکند و اجابت میشود، غذایی هم که ما در داخل حرم میخوریم همان مائده بهشتی بود.
ما 45 روز در بهترین جای زمین و قطعهای از بهشت بودیم و کار میکردیم. مکانی که شبهای جمعه ائمه اطهار و انبیای الهی برای زیارت میآمدند.
آب همچنان جاریست از حرم عباس به حرم حسین(ع)
وقتی کنار ضریح آقا را کنده بودیم (در قسمت شهدای 72 تن) مسیر حرکت آبهای زیرزمینی را دیدم و مشخص شد که آبهای زیر زمینی از سمت حرم حضرت عباس(ع) به سمت حرم امام حسین(ع) در حرکت است. وقتی میخواستیم لولههایی را در این بخش کار بگذاریم یکی از مهندسان ما برای نصب لوله به گودال پر از آب دور ضریح (بخش شهدای 72 تن) رفت و ما میدیدیم که هر وقت میخواهد کلنگ را برای کندن بزند زیر آب میرود و بالا میآید، بعد از مدتی کار کردن به او گفتیم که بیا بیرون خسته شدی تا کس دیگری وارد گودال شود اما او قبول نکرد و وقتی کار تمام شد و از گودال بیرون آمد گفت هر بار که زیر آب میرفتم به نیت غسل و طهارت زیر آب میرفتم و حیفم میآمد که از گودال بیرون بیایم.
پیکر مطهر آقا هم طبق برآوردها و مشاهداتی که داشتهایم پیش بینی میشود بین 9 تا 11 متر از کف ضریح مطهر پایینتر باشد و یقیناً کل آنجا را آب پوشانده است. حرم حضرت عباس کمی بلندتر و اختلاف ارتفاعی بین کف حرم امام حسین(ع) و حرم حضرت عباس(ع) است، سطح آب در حرم حضرت عباس پایینتر است و به همین دلیل امکان ایجاد سرداب در آنجا وجود داشته اما این امکان در حرم امام حسین(ع) نبوده است. بودن در حرم موجب میشود خیلی چیزها را که شنیدهای به چشم ببینی مثلاً بعد از ظهر عاشورای چهار سال پیش بود که به چشم دیدم که تربیت حرم امام حسین(ع) که در موزه آستان نگهداری میشود، خون فوران میکرد. این را در روایتها شنیده بودم ولی آنجا با چشم خودم دیدم و با تلفن همراه خودم عکس این گوی را گرفتم.
یک خاطره از عنایتهای مداوم/ سینه خیز رفت با پا برگشت و کودکی را دیدیم که از کمر به پایین فلج بود و پدرش شب او را به حرم آورد. پسر بچه سینه خیز تا ضریح Hقا آمد و اجازه دادند تا صبح آنجا بماند. بعد از نماز صبح پسر با پاهای خودش بلند شد و رفت.