هر روز با تفسیر آیهای از قرآن/
چگونه خدا بر دلی مهر میزند؟
گروه اندیشه: برخی از تفاسیر در تفسیر آیه 155 سوره نساء به تشریح این پرداختهاند که چگونه خداوند بر دلی مهر میزند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در آیه 155 سوره نساء میخوانیم: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بَآيَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلًا: پس به [سزاى] پيمانشكنیشان و انكارشان نسبت به آيات خدا و كشتار ناحق آنان [از] انبيا و گفتارشان كه دلهاى ما در غلاف است [لعنتشان كرديم] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهایشان مهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمیآورند».
این آیه در ادامه آیه قبل و در وصف بنیاسرائیل است که بار دیگر پیمانشکنی کردهاند. تفسیر نور پیمانشکنی را مقدمه کفر عنوان میکند. در این فراز از کلام الهی میبینیم خداوند بر دلهای کافران بنیاسرائیل مهر زده است، اما مراد از مهر بر دل ایشان یا «طبع» در اینجا چیست؟
نگاهی به تفاسیر
در تفسیر «اثنی عشری» و در ذیل این فراز چنین میخوانیم که «کافران معتقد بودند که «دلهایمان از دانش پر شده و محتاج به علم کسی نیستیم. یا قلوب ما در پوشش است و آنچه محمد صلیالله علیه و آله و سلم میگوید، فهم نمیکنیم»، خداوند در رد قول آنها میگوید نه چنان است که ایشان میگویند، بلکه خداوند مهر نهاده بر دلهای آنها به جهت کفر و جحود و عناد ایشان یعنی به سبب رد آنها احکام را و امتناعشان از قبول حق به سوء اختیار خود، خداوند دلهای ایشان را از دانش محجوب و مطبوع ساخته و مدد توفیق که فرع استرشاد بنده است، نه عناد و جحود با وجود ظهور آیات بینه و معجزات باهره» آنچه در این تفسیر علت مهر زدن دل خوانده شده است نوعی شبه علم و اکتفا به اعتقاداتی است که کافران دارند.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این فراز آیه را چنین ترجمه کرده است: آنها بهانه آوردند كه دلهاى ما نمىتواند دعوت اسلام را بفهمد، غافل از اينكه خدا بر دلهاشان مهر زده بود. ایشان ذیل فراز مورد بحث چنین استدلال کردهاند که «غلف» جمع كلمه «اغلف» است و اغلف به معناى چيزى است كه در پردههايى پوشيده شده باشد و قلب اغلف قلبى است كه پردههايى بر آن افتاده باشد، نگذارد دعوت حقه انبيا را بشنود. منظور یهودیان در پاسخ به پیامبر اسلام اين بوده كه ما دعوت انبيا را رد مىكنيم و نمىپذيريم و اين ناپذيرى دلهاى ما مستند به خداى سبحان است، خدا ما را چنين كرده، كانه خواستهاند بگويند: خدا ما را اغلف القلب خلق كرده و يا خواستهاند بگويند: نسبت به پذيرش دعوت غير موسى اينطور خلق شدهايم، چه كنيم اختيارى از خود نداريم؟ خدا ما را اينطور خلق كرده كه غير دعوت موسى را نپذيریم و به همين جهت خداى سبحان اين تهمتشان را رد نموده، اغلف بودن دلهاشان را مستند به كفر خود آنان دانسته است.
علامه چنین نتیجهگیری کرده است که خداى تعالى فرموده است اگر به حق كفر بورزند، دلهایشان از پذيرش حق به كلى ساقط مىگردد و در اینجا دلهاى يهوديان به عنوان مجازات كفر و جحودشان نسبت به حق از لياقت و استعداد قبول حق محروم ساخته شده و نتيجه اين مهر زدن بر دلهاشان اين شده كه اين قوم به خدا و حق ايمان نياورند مگر اندكى.
قفل دلها در پی سوء اختیار
تفسیر نمونه و تفسیر مجمعالبیان در توضیح اینکه خداوند چرا بر دل ایشان مهر زده است، عامل را كفر و بىايمانى خود آنها عنوان میکند. بنابراین یکی از نتایج اعمال ما میتواند بسته شدن راه دلهایمان، نسبت به پذیرش حق باشد.
اگر اصطلاح «سوء اختیار» از تفسیر اثنی عشری را به امانت بگیریم، وقتی خداوند بر دل برخی مهر میزند که ایشان با «سوء اختیار» راه کفر را برگزینند بنابراین در مجادلهای که یهودیان کردهاند و سرشت خود را به اجبار در تقابل با آراء نادرست خود دانستهاند، خداوند اختیارشان را مسئول میداند که به جایی رسیده است که با مهر الهی نتوانند حقیقت را دریابند.