«رویای علم مدرن» در چهارمین روز گفتمان نخبگان علوم انسانی بررسی شد
گروه حوزههای علمیه: «رویای علم مدرن» در چهارمین روز از دومین دوره گفتمان نخبگان علوم انسانی با حضور سعید زیباکلام بررسی شد.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) دومین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی 15 تا 29 مردادماه با حضور بیش از 300 نخبه علوم انسانی در مقطع کارشناسی در سراسر کشور با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه در دهکده وسف در حال برگزاری است، در این دوره هر روز یک استاد به ایراد سخنرانی میپردازند.
در روز چهارم این دوره، دکتر سعید زیباکلام، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران با موضوع ماهیت علم مدرن(بازخوانی ماهیت علم در نگرش پوزیتویستی) به سخنرانی پرداخت.
وی با اشاره به انقلاب علمی قرن هفدهم بیان کرد: رویداد بسیار بزرگی در عالم مدرن رخ داده است که در اروپا به نام انقلاب علمی قرن هفدهم شناخته میشود که این رویداد بسیار بزرگ تا قرن بیستم در فکر و اندیشه و زیستن انسان غربی است.
این استاد دانشگاه با اشاره به نهضت روشنفکری اظهار کرد: این نهضت ماجرای بسیار مهمی است که متأثر از انقلاب علمی قرن هفدهم است؛ نهضت روشنفکری بنا را بر این گذاشت که با میراث گذشته، کلیسا و مسیحیت وداع کند و آغاز کارشان این بود که با تکیه بر عقل و تجربه، طرحی نو برای جامعه، سیاست، فرهنگ، انسان و دنیا در اندازند .
وی با اشاره به تاخر زمانی نهضت روشنفکری نسبت به رنسانس، گفت: این نهضت مولود قرن هجدهم است و ربطی به رنسانس ندارد و متأثر از انقلاب علمی بود که با انگیزه فوق العادهای که به انسان متفکر اروپایی داد او را بر آن داشت که این نوع نگاه به طبیعت را به عنوان طرحی نو در علوم انسانی و اجتماعی هم تسری بخشد؛ به عبارت دیگر این نوع نگاه، معرفت علمی را مجسمه عالی معرفت صادق و عقلانی کند. به این خاطر از قرن 18 به تدریج این سؤال پیش آمد که این معرفت علمی که مفید و کارساز است، چگونه درست شده و چه مسیری را پیموده است که در نتیجه روش شناسی موضوعیت پیدا کرد.
زیباکلام خاطرنشان کرد: علمی که قرار بود نجات بخش شود و بهشت زمینی دروغین اعضای کلیسا را بیاورد، ابتدا با جنگ اروپایی اول رو به رو شد و به فاصله کمی جنگ اروپایی دوم نیز شروع شد که البته به اشتباه این جنگ ها به جنگ جهانی تعبیر شد، چرا که آفریقایی ها و آسیایی ها در این جنگ هیچ کاره بودند.
این استاد دانشگاه در ادامه به بازنگری اروپائیان به فلسفه علم اشاره کرد و اظهار داشت: بعد از جنگ اروپایی دوم و بحران های تمدنی که در مغرب زمین رخ داد، متفکران اروپایی به این فکر افتادند که اساسا ماهیت این فناوری و علم چیست و این نگرش که قرار بود روزی برای ما بهشت زمینی به ارمغان بیاورد نه تنها به وعده خود عمل نکرد بلکه توان کشتار و تخریب را در ما ایجاد کرد؛ این بازنگری از دو سو بر روی مطالعات معرفت شناختی و روش شناختی معرفت علمی تاثیر گزارد و امکان پرسش نسبت به ماهیت این علوم و پیش فرض های حاکم بر آن را فراهم نمود.
وی ضمن بیان روششناسی درباره فلسفه علم تصریح کرد: یکی از اولین روششناسیهایی که تدوین و اعلام شد، استقراگرایی است؛ این نظریه میگوید که معرفت علمی با مشاهده آغاز میشود اما مشاهدات بدون هیچگونه غرض ورزی و هر نوع مصادرات از پیش صورت می گیرد که گام اول مشاهده و گام دوم تعمیم حاصل از این مشاهدات است که استقرا نام دارد. در گام بعد و با تعمیم این مشاهدات به نظریه ها و قوانین رسیده و برای آزمون این نظریه ها و قوانین باید از این ها قیاساً گزاره هایی را استنتاج کنیم و در پرتوی آن نظریه ها به دنبال تجربه و مشاهده برویم و گزاره های مشاهداتی مان را با پیش بینی های همان نظریه به تقابل بنشانیم؛ اگر سازگاری داشتند تأیید می شود، چرا که یکی از نتایج نظریه تأیید شده است و در غیر این صورت، مبنا را گزارش مشاهدَتی می گذاریم و پیش بینی و نظریه رد میشود.
زیباکلام با اشاره به سهولت ابطال نظریه و دشواری تأیید قطعی آن گفت: عنوان اثباتگرایی از اینجا ناشی شده است که با ذهن خالی دست به مشاهده میزنیم و گزارههای مشاهدتی حاصله را تعمیم میدهیم و به قوانین میرسیم.
وی با اشاره به این اصل که هیچ قانون و نظریه علمی اثباتپذیر نیست، گفت: آیا نظریهها و قوانین اثبات پذیر هستند؟ کارناپ میگوید حتی اگر فرض شود که مقدمات صادق باشند و استنباط ما یک استنباط معتبر استقرایی باشد، نتیجهگیری می تواند کاذب باشد؛ حداکثر چیزی که می توانیم بگوییم این است که نتیجهگیری یک درجه ای از احتمال دارد؛ پس از رسیدن به نظریه، قانون میگوید در هیچ زمانی امکان ندارد که به اثبات کامل یک قانون یا نظریهای برسیم؛ اگر با اثبات مقصود ما تثبیت قطعی صدق باشد، نباید درباره اثبات حرف بزنیم، بلکه می توانیم از تأیید سخن بگوییم؛ اگر چه هیچ شیوه ای برای این که بتوانیم یک قانون را اثبات کنیم، نیست، اما یک راه ساده ای وجود دارد که بتوان آن را ابطال کرد؛ به سهولت می توان قانونی را ابطال کرد، اما بینهایت دشوار است که بتوان تأیید قطعی پیدا کرد .
این استاد دانشگاه افزود: شأن وجودی ابطالگرایی در گرو این است که اساسا نمیتوانیم نظریهای را اثبات کنیم، بلکه میتوان آن را ابطال کرد و ضمنا حصول به نظریهها و قوانین تابع هیچ منطقی نیست؛ از آنجا به بعد ما میتوانیم سعی کنیم یک قواعد روش شناسی را ارائه دهیم که چگونه مورد آزمون قرار دهیم و در این آزمون کردن سعی کنیم شواهد نقیض پیدا کنیم؛ تخلیه دانشمند از پیش فرضها و مصادرات معنی ندارد و امکانپذیر هم نیست.
زیبا کلام به یکی دیگر از ویژگیهای ابطالگرایی اظهار کرد: ویژگی مهم دیگر آن که، پیش فرضهای حاکم بر هر دانشمند بازتاب کل معرفت علمی و معرفتشناسی او را رقم می زند، این است که گزارههای مشاهدتی از نظر پاپر گزارههایی گران بار از نظریه هستند؛ آزمون هر نظریه ای عبارت است از این که از دل نظریه پیش بینی در میآید که به مدد آن دست به مشاهده می زند و مولود تجربی به دست میآورید که پیش بینی شما است؛ گزاره های مشاهدتی از آن جهت که ما باید روی آن توافق کنیم، خصلت موقتی دارند، در نتیجه ابطال نظریه نیز موقتی خواهد شد و یک نظریه می تواند بعدها به وسیله مشاهدات ابطال شود؛ بنابراین نظریهها هم منتفی و هم قابل نقد میشوند.