استاد جلیل رسولی، هنرمند خوشنویس در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) درباره دلبستگی خود به موضوعات قرآنی اظهار کرد: کار کردن در حوزه موضوعات قرآنی کاری بسیار سخت و دشوار است، اما من این دشواری را دوست دارم، برای همین سالهاست که در این حوزه کار میکنم، اما یک نکته همیشه من را آزار میدهد. آن هم این است که پس از سالها، هنوز ما یک قرآن ملی نداریم تا بتوانیم آن را به عنوان اثر ملی مطرح کنیم. این ضعف را مقایسه کنید با قرآن عثمانطه که تمام جهان عرب را در برگرفته است، اما ما با وجود ادعای قرآنی بودن، هنوز نتوانستهایم کاری را با همین مقبولیت به جهان اسلام معرفی کنیم، در صورتی که میشود با سفارش به چند استاد بزرگ این امکان را فراهم آورد تا قرآنی فاخر کتابت شود تا هم افتخاری در هنر خوشنویسی باشد، هم اینکه از آن به عنوان جایگزینی برای خط عثمانطه نام برده شود.
وی افزود: البته ما قرآنی چون قرآن استاد نیریزی را داریم که جزء افتخارات ما به شمار میآید، اما کار این استاد، برای سالهای بسیار دور است. برای همین این امکان وجود دارد که این قرآن روانی و خوانایی لازم را برای زمان حال دارا نباشد. برای همین نیاز است که در کنار داشتههای فنی و کیفی، سلیقه مردم امروز هم لحاظ شود. موضوع دیگری که به آن میخواهم اشاره کنم این است که وقتی از سفارش کتابت قرآن به چند استاد خوشنویس حرف زدم، منظورم این نبود که تنها یک خط مد نظر قرار گیرد، بلکه میتوان در چند بخش این کار را انجام داد تا در نهایت بهترین نتیجه الگو و محور شود. در این میان ممکن است برخی کشورهای عربی نیز ایراداتی به کارهای خلق شده، وارد کنند که به نظرم اصلاً اهمیتی ندارد.
رسولی ادامه داد: مطلب دیگر اینکه، خط عثمانطه از همان ابتدا نتوانست در همه جهان برای خود مخاطب کسب کند، اما گذشت زمان این امکان را فراهم آورد تا مقبولیت آن در سراسر جهان بیشتر شود. با توجه به این گفته باید اعتراف کنم وقتی که مقبولیت قرآن با این خط را میبینم نسبت به آن احساس حسادت میکنم، زیرا دوست داشتم، چنین امتیازی در اختیار خوشنویسان ایرانی بود، به ویژه که ما بزرگانی داریم که قادر هستند چنین کارهایی انجام دهند و تنها لازم است که برای دستیابی به آن وقت و انرژی کافی صرف شود. برای مثال وقتی به موزه مشهد میرویم میتوانیم قرآنهای فاخری را در آنجا ببینیم که به زیبایی هر چه تمامتر نوشته شدهاند که انسان از عظمت آن شگفتزده میشود، اما متاسفانه در زمان حال تنها فاخر و بازاری بودن چاپ مهم است تا بتوان با تیراژ بالاتر به دستاوردهای مادی بیشتری دست یافت.
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره هنر نقاشیخط نیز چنین توضیح داد: برخی متصور هستند که نقاشیخط هنری جدید است؛ در صورتی که قدمت آن به صدها سال قبل بر میگردد، اما به هر حال به طوری امروزی، نزدیک به 70 سال را برای قدمت این هنر میتوان در نظر گرفت. در ضمن باید بگویم که نقاشیخط را بسیار دوست دارم، چون ظرافتهایی در خود دارد که نمیتوان از کنار آن به راحتی گذشت. نکته دیگر اینکه دوست دارم تمام کارهایم نوعی تبلیغ قرآن باشد، پس در نقاشیخط نیز محور اصلی آثارم قرآن است، خصیصهای که هیچ گاه آن را ترک نخواهم گفت.
خوشنویس آثار قرآنی تاکید کرد: به نظر من در حوزه قرآن نباید سفارش وجود داشته باشد، البته منکر نقش پول نمیشوم، چون این ویژگی در جای خود بسیار اهمیت دارد، اما به نظرم وقتی سفارش در کار قرآنی دخیل میشود، دیگر شاهد آن خلاقیت و معنویت نیستیم. در کلام دیگر هنر یک هنرمند قرآنی باید از ذاتش بجوشد تا کاری که خلق میکند نیز بر دل مردم بنشیند. مطلب دیگر اینکه، کار قرآنی کردن در حوزه خوشنویسی تنها به معنای کتابت قرآن نیست، بلکه میتوان به اشعار بزرگانی چون حافظ و مولانا پرداخت که عمر خود را با قرآن گذراندند و شعرهایشان، نوعی همسویی زیبا با آیات قرآن است.
رسولی ادامه داد: با توجه به توضیح فوق، درباره کارهای خودم نیز باید بگویم به هیچ وجه برای خلق کارهایم سفارش نمیگیرم، بلکه موضوعاتی به صورت جرقه در ذهنم شکل میگیرد که موضوع کارهایم میشود. برای درک بهتر مثالی میزنم. ممکن است در سفری که به شمال انجام میدهم، از دیدن منظرهای در جنگل ایدهای در ذهنم خلق شود که همان انگیزهای برای کار بعدی من باشد. این قبیل اتفاقات به وفور در زندگی من رخ داده که هر کدام آن دلیلی برای خلق آثارم در حوزه قرآن کریم بوده است.
وی در پاسخ به این مطلب که قرائت قرآن به خط نستعلیق برای مردم سخت است، گفت: همان طور که گفتم هر خطی برای جا افتادن نیاز به زمان داشته و نستعلیق نیز چنین خصیصهای دارد، اما در عوض، زیبایی و موسیقی که در نستعلیق وجود دارد را با هیچ خط دیگری نمیتوان مقایسه کرد. درباره دلیل تاکیدم به روی کتابت قرآن با نستعلیق نیز این جمله را بیان میکنم که در دنیا خط ایرانی را با نستعلیق میشناسند، پس چرا این خط را به عنوان الگو معرفی نکنیم.
این استاد خوشنویس در جواب به این ادعا که برخی نسخنویسان معتقد هستند که هیچ خطی به لحاظ خوانایی نمیتواند، جای نسخ را بگیرد، این گونه پاسخ داد: کسی که این حرف را میزند به این دلیل چنین ادعایی را دارد که خود نستعلیق را تجربه نکرده است، در غیر این صورت نمیتوان منکر زیبایی و غنای مفهومی این خط بود. نکته دیگر اینکه نسخ در کشور ما بیش از 500 سال قدمت دارد، پس چرا میخواهیم خودخواسته منکر داشتههایمان شویم، آن هم خطی که تمامی دنیا به زیبایی و ظرافت آن تاکید دارند. در ادامه توضیحاتم برای اینکه نشان دهم که نسبت به نستعلیق تعصب غیرمنطقی ندارم میخواهم از زیبایی نسخ هم کمی سخن بگویم. در نسخ یک حسن بسیار بزرگ وجود دارد و آن هم اینکه آیهها در پایان خط تمام میشود، همچنین هیچ ترکیبی در بیان لغات وجود ندارد؛ در کلامی برای این خط تزئینات غیر ضروری وجود ندارد به همین دلیل وقتی آن را در قالب کتابت قرآن میبینیم، برایمان بسیار راحت و خوانا به نظر میآید.
وی در پاسخ به این سوال که آیا کار قرآنی کردن را بعد از انقلاب آغاز کرده یا پیش از آن، تصریح کرد: سوال خوبی مطرح کردید، چون ممکن است عدهای تصور کنند من برای منافع خاص کار قرآنی انجام میدهم، در صورتی که من قبل از انقلاب نیز کارهایم تماماً رویکردی قرآنی داشت، حتی در آن زمان نمایشگاهای بسیاری برگزار کردم که همه آنها از مضمونی قرآنی بهره برده بود.
این هنرمند درباره افزایش روزافزون خوشنویسی رایانهای نیز این گونه توضیح داد: به نظر من این قبیل خطوط هیچ ارزش هنری ندارند، زیرا هیچ گونه حسی در آنها به کار نرفته است. همچنین رایج شدن خطوط کامپپوتری سبب شده که خوشنویسی دیگر آن رونق لازم را نداشته باشد، چون مردم هر خطی را که بخواهند به صورت ارزان در اختیارشان است، غافل از اینکه در حقیقت با این کار به خوشنویسی ضربه میزنند. نکته دیگر اینکه گرایش روزافزون خطوط کامپیوتری سبب شده که وجه تزئینی خوشنویسی از بین برود، یعنی دیگر مردم از خوشنویسی برای تزئین خانههایشان سود نمیبرند، برای همین دستاوردهای مالی برای خوشنویسان هم کمرنگ شده است.
وی درباره ویژگی قرآنهای فاخر گفت: عدهای تصور میکنند که اگر قرآن با طلا نوشته شود یا در تذهیب آن 12 رنگ به کار برده شود، کاری فاخر انجام دادهاند، در صورتی که فاخر از نگاه من قرآنی است که با خط عالی روی کاغذ خوب چاپ شود تا مردم از داشتن و خواندن آن لذت ببرند.
رسولی در بخش دیگری از سخنان خود درباره همراهی با فیلم سینمایی «محمد رسول الله(ص)» نیز این گونه توضیح داد: مجید مجیدی از ما خواست تا مسابقهای برگزار کنیم و در آن بهترین خطی که کلمه «محمد رسول الله(ص)» نوشته شده بود را انتخاب کنیم. ما این کار را انجام دادیم و بهترینها را هم انتخاب کردیم، اما باز هم کارهای انجام شده، مورد پسند مجیدی واقع نشد. وی از داوران خواست تا آنها نیز این جمله را بنویسند. اما اینکه چگونه خط من برای لوگوی فیلم محمد رسولالله(ص) انتخاب شد، داستان خاص خود را دارد. من چند بار این خط را نوشتم، اما هر بار احساس کردم که خطم مورد پسندم نیست، بناگاه احساس کردم که با دست بهتر میتوانم این کار را انجام دهم. برای همین انگشتم را در جوهر فرو بردم و شروع به نوشتن کردم و حاصل آن شد که امروز در فیلم شاهدش هستیم. درباره رنگ آن هم حساسیت خاصی داشتم، چون احساس میکردم باید رنگ با شکل نگارش جمله همخوانی لازم را داشته باشد. نکته جالب اینجاست که در طول نگارش خط، دستم کاملاً میلرزید، چون احساس میکردم کاری که انجام میدهم به واقع همان چیزی است که به دنبالش بودم.
این خوشنویس در ادامه این گفتوگو درباره بحث ولنگاری فرهنگی نیز چنین توضیح داد: ولنگاری فرهنگی در تمامی عرصهها وجود دارد، برای همین خوشنویسی نیز ممکن است دستخوش چنین معضلاتی شود که من از آنها به عنوان میکروب یاد میکنم. این مطلب را گفتم تا تاکید کنم، خوشنویسی دارای حرمتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت، اتفاقی که در این دوران به نوعی رخ میدهد.
وی افزود: به شخصه وقتی میخواهم خوشنویسی کنم، حتماً وضو میگیرم، چون کارم با کلام خدا پیوند خورده است؛ البته متاسفم که بگویم، برخی خوشنویسان از این هنر استفاده نامناسب و ابزاری میبرند، تنها به این دلیل که پول بیشتری به جیب بزنند. من این اتفاق را گواه بارزی از ولنگاری فرهنگی در عرصه خوشنویسی میدانم.
این خوشنویس اظهار کرد: افسوس بزرگتر آنجاست که برخی مواقع این تصویرگری تا به آنجا پیش رفته که با گرایشات غیر اخلاقی نیز اختلاط پیدا کرده است، به نحوی که آسیب آن نه تنها به خوشنویسی، بلکه به کل عرصه هنر تعمیم پیدا میکند. مطلب دیگر که به نظر من بخشی از ولنگاری فرهنگی است به بحث خوشنویسی کامپیوتری مختص میشود؛ یعنی به واسطه خطوطی که نه روح دارد و نه ذوق، از ارزشهای فنی خوشنویسی کاسته میشود.
وی در پاسخ به این سوال که برای مقابله با ولنگاری فرهنگی چه کاری میتوان انجام داد، گفت: به نظرم در این حوزه اقدامات قهری جوابگو نیست، بلکه باید با فرهنگسازی جریانی به وجود آورد که اتفاقات بیارزش در هنر این مرز و بوم جایگاهی نداشته باشد. این اتفاق را میتوان با برگزاری همایشها به خوبی در بین جوانان تبیین کرد، چون معتقدم مرکز حملات در هجمههای اینچنینی (ولنگاری فرهنگی) جوانان هستند.
این استاد خوشنویس در انتهای سخنانش تاکید کرد: معتقدم نقش حمایتی دولت از هنرمندان و جریانهای متعهد در هنر به ویژه خوشنویسی این امکان را فراهم میآورد تا جریانهای انحرافی فرصت رشد و نمو نداشته باشد، در صورتی که اگر هنر متعهد با بیتوجهی مواجه میشود، معمولاً جریانهای انحرافی رشد میکنند.