
به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، این شعر توسط علی جباری، تصحیح و بررسی شده است.
از ماتمِ تو مجلسِ مسرور نماندست
خرَّم، به خدا هم، مَلَک و حور نماندست
از داغِ وداعِ تو فرو ریخت سرشکم
غارت زده را جز غمِ مجذور نماندست
آماده برای گل و بستان محمد(ص)
جز دشنه و تیغ و دل منفور نماندست
در دشت بلا از الف قامت عباس
جز یک الف کوته و مقصور نماندست
ناموسِ تو از چشمِ خبیثانِ یزیدی
بعد از تو و سقاست که مستور نماندست
از خیل جوانان بنی هاشمی ما
جز آن پسرت ناخوش و محرور نماندست
در کوفه و شام و حَلَب و راه اسیری
لطفی به جز از سُخره ی مذکور نماندست
وقتی به سر نیزه نگه کردم و دیدم
جز راس غریبان سلحشور نماندست
در گوشه ی تاریکِ عزاخانه ی مخروب
جز خواهش آن کودک مقهور نماندست
وز جلوه ی بُرنای گل یاس سه ساله
دیدند همه جز قدِ مکسور نماندست
صبر است مرا چاره ی این هجرْ ولیکن
جز مرگ برایم رَهِ میسور نماندست...
تاسوعای 1395
مسعود سیاح گرجی
***
"امیری حسین و نعم الامیر"
تویی مستجار و همه مستجیر
همه افتخارم به "حبُّ الحسین"
زحق مرحمت این عطای کثیر
ز تو بحر ثاراللهی فُجِّرت
که سیراب از آن شد نهال غدیر
ز تو کاخ عیش و طرب زُلزِلَتْ
کشیدی تو کفر و ریا را به زیر
شده آتشی بهرشان سُعِّرت
بشارت بر ایشان عذاب السّعیر
چرا طفل تو بی گنه قتّلت؟
پریشان برایش صغیر و کبیر
چرا آن جوان اِرباً ارباٰ شده؟
هم او اشبهٌ بالبشیر النذیر
سرت روی نی خوانده است"أمْ حَسِبْتْ..."
زده خیزران بر لبت آن شریر
زمین و زمان رشک و حسرت برند
به هفتاد و دو یاور بی نظیر
بهشت برین بهرشان اُزلِفَت
همان عاشقان و یَلان دلیر
زبانْ قاصر از بطنِ ذبحٍ عظیم
شده روضه خوانت خدای خبیر
به گاهی که قبرها شود بُعْثِرَت
شفاعت بفرما و دستم بگیر
محرم شد و کار من، اشک و آه
نگردم ز گریه برای تو سیر
به آه دلِ زینبِ فاطمه(س)
خدایا رسان، دین حق را نصیر
ششم محرم ۱۳۹۵