کد خبر: 3552107
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۰

دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «حسین الوندی»

گروه جهاد و حماسه: جامعه قرآنی در ایستگاه بیست‌وهفتم دیدار با خانواده معظم شهداء، امروز به منزل خواهر شهید «حسین الوندی» رفت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) مراسم بیست‌وهفتمین جلسه دیدار جامعه قرآنی با خانواده معظم شهداء امروز چهارشنبه 17 آذرماه با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در منزل خواهر شهید «حسین الوندی» برگزار و از خانواده این شهید تقدیر شد.
حسین الوندی متولد سال 48 بود. وی از کودکی علاقه زیادی به محافل قرآنی و مسجد داشت و همواره در فعالیت‌های مسجد شرکت می‌کرد. حسین دوران دبیرستان خود را در دبیرستان فلسفی گذراند و هربار که می‌خواست مدرسه را تغییر دهد، مدیران آموزشگاه به دلیل درس خوب و اخلاق ویژه وی اجازه نمی‌داند که از آن مدرسه برود.
شهید الوندی در تعطیلات دوران تحصیل خود بی‌خبر به جبهه می‌رفت و در حالی که کسی خبر نداشت مدام در رفت و آمد؛ اخلاق خوبش مثال زدنی بوده و تا زمانی که در خانواده حضور داشت در همه حال و همه شرایط احترام پدر و مادر و بزرگان را نگه می‌داشت.
بعد از اتمام تحصیلش در مقطع دبیرستان به اصرار راهی جبهه می‌شود، هرچه پدر از او می‌خواهد که بماند و به جبهه نرود گویا بی‌اثر بوده و حسین خود را وقف راه امام شهیدش حضرت سیدالشهداء(ع) کرده و دل از دنیا برگرفته بود و به این ترتیب راهی جبهه شد.
چند وقت بعد حسین به مرخصی آمد و در حالی که دستانش را حنا گرفته بودند با خانواده دیدار کرد، خواهر حسین نقل می‌کند؛ ما به دستان حسین می‌خندیدیم و سر به سر او می‌گذاشتیم اما حسین می‌گفت نخندید این حنا را حضرت فاطمه زهرا(س) به دستانم گذاشته‌اند و این برای ما عجیب بود. شهید الوندی چند روزی را نزد خانواده می‌گذراند و یک روز به خانواده خبر می‌دهد که قصد دارد به جمکران برود، وقتی که به جمکران می‌رود بدون خبر به خانواده به قصر شیرین اعزام می‌شود و بعد از چند روز به خانواده خبر می‌دهند که به جبهه اعزام شده است.
بعد از مدتی بی‌خبری و پیگیری‌های مکرر پدر روزی به خانواده تماس می‌گیرند که فرزندتان مجروح و به بیمارستان منتقل شده است. وقتی خانواده با عجله خود را به بیمارستان می‌رسانند، شهید الوندی را در حالی می‌بینند که خمپاره دشمن تن او را به‌شدت مجروح کرده بود و پارچه‌ای که بر تنش کشیده بودند از زیر گلو تا شکمش خونی بود.
پدر که بی‌تاب دیدار فرزندش بود با خواهش و زاری وارد اتاق حسین می‌شود و وقتی بازمی‌گردد به خانواده می‌گوید که لباس‌های عزا را آماده کنید، حسین را از بالا می‌خواهند و او به آرزویش رسیده است.
خواهر شهید تعریف می‌کند پرستاران بیمارستان می‌گفتند یک شب حسین به هوش آمد و گفت مردی را دیده که به بالینش آمده و گفته که امام هشتم(ع) است و سپس دوباره بیهوش می‌شود.
روزی که پیکر پاک این شهید را برای وداع به مسجد محل منتقل می‌کنند تمام اهل محل عزادار بودند و حتی مسئولان مدرسه شهید الوندی بر بالین شهید حاضر شدند و مدتی را با گریه به درد دل کردن با شهید نشستند.
شهید الوندی بسیار به رهبری و ولایت فقیه اعتقاد داشت و در وصیت خود از همه ادامه دادن راه شهدا و پشتیبانی از ولایت فقیه را خواستار شده است.
راهش پر رهرو و یادش گرامی.
captcha