به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) هنر نقالی و پردهخوانی از دیرباز بازگوکننده بسیاری از قصص قرآنی و روایت دینی به شکلی نمایشی و مؤثر بوده است و جامعه نقالی و پردهخوان در مناسبتهای گوناگون دینی با تکیه بر منابع و مآخذ مستند و مستدل تاریخی به بیان گوشهای از رویدادهای تاریخ اسلام میپردازند.
از جمله مطرحترین مقاطع تاریخ اسلام که این روزها به واسطه هفته وحدت و در آستانه فرخنده میلاد حضرت رسول اکرم(ص) مورد توجه از سوی هنرمندان نقال و پردهخوان قرار میگیرد، فرازهایی از زندگی پرسعادت نبی مکرم اسلام(ص) بهویژه پس از بعثت ایشان است.
در مورد پرداخت هنر نقالی و پردهخوانی به مقاطع تاریخی صدر اسلام، ویژگیهای اینگونه پرداخت و آسیبهای پیشرو، گفتوگویی با ابوالفضل ورمرزیار، هنرمند پیشکسوت نقالی و پردهخوانی و پژوهشگر نمایشهای آئینی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
ـ ابتدا در مورد فعالیت خود در حوزه هنر نقالی ویژه ایام هفته وحدت توضیح بفرمایید؟
ویژه این ایام، پنجشنبه این هفته 25 آذر به دعوت یکی از دانشکدههای وابسته به دانشگاه تهران به نقالی پیرامون زندگی و وقایع مربوط به حضرت رسول(ص) خواهم پرداخت. البته از جمله کارهای دیگری که در راستای تربیت و آموزش نسل جدید نقال و پردهخوان به انجام خواهم رساند آموزش شاهنامهخوانی برای کودکان و نوجوانان 5 تا 12 سال است که به میزبانی فرهنگسرای امام(ره) در محله نیاوران برگزار میشود و البته در مورد شاهنامهخوانی علاقهمند هستم که مطلبی را یادآور شوم که این مسئله را به پایان این مصاحبه موکول میکنم.
ـ در زمینه نقالی و پردهخوانی روایات و داستانهای دینی و قرآنی، شیوه کاری شما به چه صورت است؟
تمام تلاش من این است نقلی که آن را اجرا میکنم مستند و برپایه اقوال مشهور در منابع تاریخی باشد و از خیالپردازی به شکل شخصی و یا رجوع به منابع جعلی اجتناب میکنم البته چنین مراجعهای به منابع و مأخذ مشهور مشکل دیگری را نیز به وجود میآورد و آن اینکه ممکن است مخاطب آگاهی ولو نسبی با اصل واقعه داشته باشد که یا آن را شخصاً مطالعه کرده است و یا در جای دیگری شنیده است؛ به همین دلیل سعیم این است که از زوایهای به داستان و قصه ورود پیدا کنم که کمتر توجهی به آن شده است و نقاطی پنهانی و مغفول از آن همچنان در ذهن مخاطب ایجاد سؤال کند و یا اینکه در مواجهه شخصی، کمتر در مورد آنها اندیشه کرده است.
ـ به نمونهای اشاره میکنید؟
ما در مورد زندگی و احوال حضرت محمد(ص) سیرههای معتبری داریم اما مثلاً من در مورد همین نقل اخیر از میان حوادث و وقایع توصیف شده آن مقطع تاریخی به ماجرای حمله اصحاب فیل به فرماندهی ابرهه اشاره خواهم کرد که اتفاقاً نبی مکرم اسلام(ص) نیز در همان سال به دنیا آمدند. از جمله مسائل مورد توجه و کمتر پرداخت شده در این واقعه آن است که سپاه ابرهه به ظاهر برای ویران کردن خانه کعبه به آنجا گسیل میشود و کمتر به جریانات پیرامون این واقعه توجه میشود و به طور مثال حضور عبدالمطلب جد حضرت رسول(ص) در پیشگاه ابرهه که نمادی از استکبار است اما این انسان آزاداندیش و موحد حتی در محضر ابرهه برای برداشتن خاری که به گوشه لباسش چسبیده است سر خم نمیکند تا چنین تصور نشود که او در برابر ظلم کرنش کرده است، این بزرگمنشی، عزت و قدرت این انسان موحد را نشان میدهد، ما به این نکته تأکید داریم که از بطن و وجود چنین انسانی است که وجود مقدس محمد(ص) پدیدار میشود.
ـ مشخصاً منبع شما در نقل این روایت کدام کتاب است؟ آیا همچون نقالی در مورد شخصیت و وقایع دوران حیات حضرت علی(ع) همچون «علینامه» و «حمله حیدری»، در مورد پیامبر(ص) نیز منظومههای حماسی که به ویژه به غزوات ایشان پرداخته باشند داریم؟
منبع من «مثنوی محمدی» سروده محسن سیداسماعیلی که بالغ بر 50 بیت آن اختصاص به این داستان دارد و از جمله منابع بسیار متأخر در این زمینه است که البته باید بیش از پیش نسبت به این منبع و سایر منابع مشابه شناخت صورت گیرد.
کتاب مذکور نیز خود یک منظومه پیرامون زندگی حضرت محمد(ص) است و البته از جمله آثار دیگری که کمتر به آن پرداخته شده است میتوان به «همایوننامه» که تاریخی منظوم زندگی پیامبر(ص) اثر حکیم زجاجی است اشاره کرد که در سده 5 هجری قمری به نظم کشیده شده است.
علاوه بر این میتوان به «مجلس در قصه رسول(ص)» اشاره کرد که مربوط به قرن ششم هجری است اما مؤلف آن همچنان ناشناخته است و دیگر کتاب «پیامبرنامه» اثر سیدرضا حسینینسب را میتوان نام برد که مربوط به دوران قاجار است و ساختاری مستحکمتر از «همایوننامه» دارد.
کتاب دیگری هم که میتوان در این مورد از آن استفاده کرد «پیامبر در آئینه مثنوی معنوی» تألیف و تحلیل قادر فاضلی است؛ اثر دیگری که به نظرم سرآمد آثار منظوم در مورد زندگی پیامبر(ص) است میتوان به «محمد(ص) در شعر فارسی» که مرجعی کامل در زمینه قصاید، غزلیات و پارههای شعری با موضوع حضرت رسول(ص) اشاره کرد که محمد صحتی فردرودی آن را تألیف کرده است.
صرفنظر از این منابع منظوم که به زندگی و حوادث دوران معاصر با حضرت رسول(ص) اشاره دارند، در منظومههایی که شما نیز به آنها اشاره کردید همچون حملههای حیدری، اشاراتی به فرازهایی از رویدادهایی مرتبط با پیامبر(ص) شده است.
ـ رجوع به سیرههای مشهور نبوی را تا چه اندازه در هنر نقالی و پردهخوانی مرتبط با دوران زندگی پیامبر(ص) مفید میدانید؟
سیره ابنهشام از جمله مشهورترین منابع برای تحقیق و پژوهش پیرامون زندگی حضرت رسول(ص) است که معرفی میشود البته باید در رجوع به چنین اثری متوجه نکتهای باشیم و آن اینکه باید حتماً دانش مقابله با این اسناد را داشته باشیم و یا برای فهم درست به نزد یک کارشناس برویم چرا که تمییز دادن تاریخ موثق و مستدل از روایت تاریخی جعلی، کار مشکلی است.
ترجمهای از این سیرهها توسط رسولی محلاتی و همچنین محمدابراهیم آیتی به عنوان منابع دست اول برای پژوهش در این زمینه مطرح است که به طور مشخص مثلاً تاریخ طبری نیز از آنها برای نقلهای تاریخی استفاده کرده است.
«تاریخ یعقوبی» از جمله منابع ارزشمند تاریخی است که نگاه بیطرفانهای به تاریخ دارد و در مورد این مقطع تاریخی نیز قابل ارجاع است و علاوه بر آن در «مغازی» تألیف واقدی، مجموعه نبردهای پیامبر اکرم(ص) با مشرکین شرح داده شده است که اینها از جمله منابع دست اول در زمینه پرداختن به تاریخ زندگی حضرت رسول اکرم(ص) است.
باز هم تأکید میکنم که برای رجوع به چنین سیرهها و منابع تاریخی باید پژوهش و مطالعه عمیقی داشت چیزی که متأسفانه در برخی از نقالیهای فعالان در این هنر شاهد آن نیستیم و لذا جریانی باب میشود که رفته رفته تبدیل به یک جریان افسانهپردازانه عامگرایانه خواهد شد و لذا توصیه من به دوستانی که علاقهمند به تحقیق در تاریخ اسلام هستند این است که از منابع اندک اما معتبر مطالعاتشان را آغاز کنند.
ـ در ابتدای این گفتوگو اشاره به نکتهای در مورد شاهنامهخوانی کردید و اعتقاد داشتید که شایان ذکر است و قرار شد در انتها به آن بپردازید؟
دو نگرش افراطی در مورد شاهنامه وجود دارد؛ نگرش نخست قائل به شاهنامه و نکات تربیتی و اخلاقی موجود در آن نیست و مثلاً آن را نامه شاهان میخواند و با چنین تعبیری معتقد است چنین اثری که شرح حال سلسله پادشاهی در ایران است به درد جامعه نمیخورد؛ من در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که منظور از شاهنامه، نامه شاهان نیست.
فردوسی در هیچ یک از قریب به 60 هزار بیت اثر خود اشارهای حتی به اسم این اثر منظوم همچون بسیاری دیگر از شعرا که علاوه بر ذکر نام به مفاخره اثر خود میپردازند نیز نکرده است، این اثر فاخر به آن دلیل شاهنامه خوانده میشود که به نسبت آثار قبل و بعد خود همچون بهمننامه، گرشاسبنامه، سرآمد است و هیچ کدام از این آثار ارزش و اعتبار شاهنامه را دارا نیستند.
شاهنامه، سند معتبر فرهنگی ایرانیان است که آمیخته به انواع و اقسام نکات پندآموز و عبرتانگیز است و لذا با نگرشی غیرمنعطف نمیتوان پذیرای آن بود، اعتقاد به میراث ملی و همچنین مبانی دینی و شریعت محمدی همچون دو پا برای حرکت انسان به سوی اهداف و رستگاری لازم و ضروری هستند و با فقدان یکی، حرکت و پویایی انسان به سوی تکامل لنگ لنگان خواهد شد.
نگرش دوم، نگرش افراطی ملیگرایانه است و آنچنان در تفکر ملی و عقاید باستانی ایرانی مستحیل و غرق شده است که به اصول و عقاید دینی و اسلامی چندان تمایلی ندارد؛ در این مورد کار گاهی به چنان مرتبهای میرسد که حتی امثال شاهنامه فردوسی تبدیل به یک اصل قابل رجوع و خودبسنده در زندگی افراد میشود، در توضیح چنین تفکری نیز باید به این نکته اشاره کنم که فردوسی خود در شرح شاهنامه بر دو اصل یزدانپرستی و خردورزی معتقد است و از خرافات و اسطورهپرستی خود را مبرا دانسته و بارها تأکید بر یگانهپرستی خود اقرار کرده است پس توقف در شاهنامه به عنوان یک مرجع متقن شایسته نیست و تنها باید از جنبه های عبرت آموز به آن نگریست و پرداخت.
امیرسجاد دبیریان