به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، اکبر شهریاری اول فروردین 1363 در کیانشهر تهران چشم به جهان گشود. وی چهارمین فرزند یک خانواده مذهبی بود و از همان ابتدا در مکتب قرآن رشد یافت و از آنجا که به قرآن علاقه فراوانی داشت، حفظ آن را آغاز کرد و پس از مدتی حافظ کل قرآن شد، اما کمتر کسی از این موضوع اطلاع داشت و سعی میکرد عامل به قرآن باشد.
خوشرویی و شوخ طبعی از ویژگیهای اخلاقیاش بود، اهل تفریح و گردش به ویژه با دوستان، ورزشکار، دلسوز دیگران و پیگیر حل مشکلات آنها، آمر به معروف و ناهی از منکر، سر به زیر و باحیا بود و غیرت و جوانمردی در رفتار و کردارش موج میزد. مطیع رهبر معظم انقلاب بود و به پدر و مادرش نهایت احترام و ادب را رعایت میکرد. هم در امور نظامی متخصص بود و هم در خانهداری همسرش را یاری میرساند.
مطالعه، قرائت قرآن و انس با آن را در اولویت قرار میداد و به اطرافیان و دوستانش توصیه میکرد روزی چند آیه از قرآن را تلاوت کنند. علاوه بر این در هیئات مذهبی نیز حضوری فعال داشت و به مداحی اهل بیت(ع) میپرداخت.
شهید شهریاری در سال 1390 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزندی به نام محمدباقر بود که سه ماه بیشتر نتوانست حضور و نفس گرم پدر را درک کند. محمدباقر اکنون سه ساله شده است.
همسر شهید اکبر شهریاری میگوید: وی عاشق شهادت بود و تمام کارها و اساس زندگیاش شهادت و پیروی از امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب پایهگذاری شده بود. آرزو داشت در جوانی امام زمانش را ببیند و شهید شود و از من میخواست برای شهادتش دعا کنم.
وی میافزاید: وقتی رسانهها درگیریهای سوریه را نشان میدادند، نگران میشدم با خود فکر میکردم احتمال دارد همسر من هم شهید شود. روزی که میخواست به مأموریت برود، به او گفتم؛ بگذار محمدباقر بیشتر تو را ببیند. تو تازه بابا شدی، اما او در قید و بند این حرفها نبود و عاجزانه دعا میکرد و از خداوند شهادتش را میخواست و در سالهای 90 و 91 نیز به کربلا و زیارت امام حسین(ع) رفت.
شهریاری ادامه میدهد: مدت زندگی ما آنقدر کوتاه بود که خاطره و حرف خاصی نمیماند. در طول زندگی 2 سالهام دو بار سفر زیارتی مشهد و یک بار سفر کربلا رفتیم. آدم توداری بود، وقتش را بیشتر صرف مطالعه و قرائت قرآن میکرد و به دلیل علاقهاش به شهدا و شهادت، بسیاری از کتابهای خاطرات شهدا را خوانده بود.
همسر شهید شهریاری درباره آخرین تماس تلفنی خود با شهید میگوید: آخرین تماس ما شب دوشنبه بود، از احوال من از پسرمان محمدباقر سؤال کرد. تأکید کرد؛ نماز و دعا یادت نرود، میدانستم راجع به شهادتش میخواهد دعا کنم، ناخودآگاه هنگام دعا یادم میآمد، میگفتم؛ «خدایا اکبر هرچه میخواهد به او بده، هر چه خودت صلاح میدانی همان شود».
شهید اکبر شهریاری طی دو سال زندگی مشترک، ساعات و روزهای معنوی را برای خود و همسرش رقم زد. به طوری که آنها به هم قول دادند، در خیابان و مهمانی و ... بودند، نماز اول وقت را فراموش نکنند؛ چرا که اکبر معتقد بود، نماز اول وقت است که انسان را به خدا میرساند.
شهید اکبر شهریاری، بر حسب وظیفهاش تشخیص داد که باید برود و وقت ماندن نیست، وابستگیها و دلبستگیهایش را گذاشت و دل کند از همه آنچه مانع رفتنش میشود. رفت تا مداحیهایی را که برای حضرت زینب(س) میخواند با دفاع از حرم و حریمش پیوند زند.
عنوان استشهادیاش «باقر» بود، در دانشگاه امام حسین(ع) تحصیل کرده بود و در نقشهخوانی تاکتیک جنگهای نامنظم تخصص داشت، مدافع حرم عقیله بنیهاشم بود و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) توسط نیروهای تکفیری سوری به شهادت رسید.
سنگ سبزرنگ، بالای سر مزار شهید شهریاری، اهدایی آستان مقدس حضرت امام حسین(ع) است و در تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، قطعه 26، ردیف 72، شماره 16 آرام گرفته است.
دستنوشته شهید اکبر شهریاری
«بسمه تعالی
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا خودت می دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی نیست به جز تو که از درون و برون من آگاه باشد، لذا فقط از تو میخواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی برسانی که همان شهادت است.
اکبر شهریاری، یکشنبه 23/1/83- اربعین حسینی»