اداره بازرگانی سازمان صدا و سیما با تعرفههای مشخص خود اقدام به جذب آگهیهای بازرگانی از شرکتها، مؤسسات و سازمانهای تجاری، بازرگانی و اقتصادی کرده و بسته به اینکه این آگهیها در چه شرایطی برای پخش از رسانه ملی آماده میشوند تعرفههای متفاوتی را از صاحبان آنها دریافت میکند و البته همانطور که همه میدانیم غرض اصلی از پخش این آگهیهای بازرگانی، جذب سرمایه و عواید مالی است که تلویزیون برای تأمین برخی از مخارج خود و به ویژه برنامهسازی، باید آن را مورد استفاده قرار دهد.
صرفنظر از این مقوله و آورده مالی که فرایند تولید و پخش آگهیهای بازرگانی برای سازمان صدا و سیما به عنوان مجموعه عریض و طویلی که شاید بودجههای جاری سازمانی و دولتی نتواند کفاف هزینههای جاری و امور مربوط به برنامهسازی آن را بدهد، در پی خواهد داشت، دلیل دیگر پخش این آگهیها از رسانه ملی به عنوان رسانه عمومی که رسالت اصلی آن اطلاعرسانی و آگاهیبخشی است، آگاهی مردم و خانوادهها از ویژگی محصول تبلیغ شده و ترغیب آنها به منظور خریداری کردن آنها باشد.
حالا اگر این رسالت را در راستای اهداف عالیه جمهوری اسلامی ایران و پیرو منویات مقام معظم رهبری که تأکید بر استفاده از کالای تولید داخلی دارد، بخواهیم مورد ارزیابی قرار دهیم به این نکته ظریف میتوان دست یافت که چنین مدلی که غالب آگهیهای تلویزیونی در حال تبعیت از آن هستند منافیبا چنین هدف والایی به منظور خودکفایی کشور در حوزه صنعت، تجارت و بازرگانی است و در تعارض به نحوه درست الگوی مصرف ایرانی و اسلامی است که در نهایت اقتصاد مقاومتی را محقق خواهد ساخت.
براساس یک سنت نادرست که گویا در میان خانوادهای ایرانی باب شده است و البته پیشینه دیرینه فرهنگی نیز دارد، اغلب ترجیحشان به استفاده از کالای خارجی است، حال آنکه ممکن است حتی کیفیت بسیاری از کالای عرضه شده خارجی در مقایسه با کالای مشابه ایرانی نازلتر باشد اما به دلیل تبلیغ نادرست و تأکید سازنده آگهی بازرگانی بر روی مواردی که شاید آگاهی از آنها چندان به درد مخاطب و مصرف کننده نخورد، عملاً این تبلیغات به ضدتبلیغ مبدل شده و قادر به ترغیب مخاطب به استفاده از آنها نباشد و همچنان علیرغم همه چانهزنیهای رسانهای شاهد این نکته هستیم که اقبال از کالای خارجی اگر رو به فزونی نباشد، افول هم نکرده است.
چرا برای تبلیغ تجاری و بازرگانی یک محصول و کالا که پر زرق و برق با انواع و اقسام تمهیدات رایانهای برای آن وقت صرف وقت و هزینه میشود به جای معرفی درست و اصولی آنها، تمرکز بر روی اعطای تسهیلاتی است تا متقاضیان آن را به راحتی در اختیار بگیرند؟ که البته این نحوه ارائه تبلیغ نیز تبعات منفی دارد و یکی از آنها اینکه در ذهن مخاطب این شائبه به وجود میآید که ببین چه عیب و ایرادی در محصول تولیدی هست که موجب شده کالا بر روی دست تولیدکننده بماند و او را وادار کند که با انواع و اقسام طراحی تسهیلات، مصرف کننده را مجاب به تهیه و خریداری آن نماید.
به یک نمونه بارز که اخیراً در جریان تبلیغات بازرگانی در تلویزیون و رادیو شاهد و شنوای آن هستیم برای تقریب ذهن اشاره میشود، یک شرکت تولیدکننده لوازم خانگی که اتفاقاً از جمله برندهای شناخته شده در صنعت لوازم خانگی است به تازگی محصولات خود را با ارائه تسهیلاتی همچون اقساط سهساله یا 36 ماهه در اختیار مصرف کننده قرار میدهد، ایا واقعاً نیاز به چنین تبلیغی هست؟ مضافاً بر اینکه در ادامه تبلیغ، خانوادههای ایرانی را نیز تشویق به این امر میکند که با چنین شرایطی میتوانند اقلام مستهلک خانگی خود را با یک نمونه جدید و آکبند جایگزین کنند که این امر، ناخودآگاه به تبلیغ و ترویج نوعی فرهنگ تجملاتی در میان خانوادههای ایرانی نیز میانجامد، چرا اساساً وقتی یک کالای خانگی موجود در خانه با وجود قدیمی بودن آن به خوبی در حال کار کردن است و به اعضای خانه در حل خدمات و سرویس دادن است باید این وسوسه را در میان اعضای خانواده برای جایگزین کردن آن با یک نمونه نو ایجاد کرد؟
در چنین شرایطی این الزام نیز به وجود میآید که فرد و یا افرادی در میان اعضای خانواده که وظیفه درآمدزایی به عهده آنهاست اصطلاحاً به زیر بار قرض رفته و یک کالای خانگی و یا یک مصنوع تجاری را با درصد سودی که به واسطه واگذاری اقساطی روی آن کشیده میشود خریداری نماید و آیا نمیتوان با ارتقای کیفیت فرایند تولید آن محصول و معرفی آن بدون غلو در جریان تبلیغ بازرگانی تنها خانوادههایی را که احتیاج به در اختیارگیری آن دارند را مجاب به خرید کرد و پس از آن به دنبال تأمین شرایط مطلوب خدمات پس از فروش آن شد؟
با این تفاصیل به نظر میرسد که اداره بازرگانی سازمان صدا و سیما تنها به فکر سودآوری خود از محل جذب آگهیهای بازرگانی بر طبق تعرفههای مصوب باشد و نه اینکه خود را مسئول این نکته بداند که آنچه تولیدکننده کالا و محصول تجاری و بازرگانی ادعای آن را دارد آیا واقعیت داشته و صحت آن به اثبات رسیده است.
اگر رسانه ملی را ابزاری برای آگاهی بخشی درست به خانواده و فرهنگسازی مطلوب در زمینه الگوی زندگی ایرانی و اسلامی بدانیم که باید در راستای تحقق اهداف فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران گام بردارد به نظر می رسد که چنین رویکردی که پیش گرفته است با این اصل منافات داشته و به نوعی رسانه ملی نیز خود منادی ولنگاری فرهنگی است.
امیرسجاد دبیریان