به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، مراسم اختتامیه شب شعر انقلاب، شب گذشته 12 بهمنماه با حضور شاعران انقلاب در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این مراسم شاعران به شعرخوانی پرداختند.
محمود اکرامی، نخستین شاعر انقلاب در این مراسم بود که به شعرخوانی پرداخت. این شعر در حال و هوای پیروزی انقلاب بود که بیت نخست آن به این ترتیب است.
«با تو پاییز خوش و با تو زمستان خوب است/سردی بهمن و دی، زردی آبان خوب است»
پرویز بیگی حبیبآبادی، شاعر و مدیر انتشارات فصل پنجم، نیز شعری درباره انتظار خواند.
سبو سبو می، فدای چشمت /پیاله از پی، فدای چشمت
همه بخارا همه سمرقند/تمامی ری، فدای چشمت
قصیده لطفی، اگر ندارد/غزل پیاپی، فدای چشمت
هزار دفتر، هزار دیوان/دو مثنوی نی، فدای چشمت
رمه رمه دشت، شبان شبان عشق/نوای هی هی، فدای چشمت
دو تیسفون و دو تخت جمشید/امارت کی، فدای چشمت
به پای بسته، همه جهان را/اگر کنم طی، فدای چشمت
شکسته حالم، مپرس از من/چقدر تا کی، فدای چشمت
اگر من من، جسارتی کرد/ببخش بر وی، فدای چشمت
وی پس از شعرخوانی عنوان کرد، در سال 59 حوزه هنر و اندیشه سابق و حوزه هنری فعلی شکل گرفته بود و استاد اوستا نیز در این حوزه فعالیت داشتند که متأسفانه برای استاد اوستا نه در زمان حیاتش کاری کردیم و نه زمانی که به حضرت دوست پیوست. از اینرو قدرش ناشناخته مانده است؛ به همین دلیل شعری را برای استاد اوستا میخوانم؛
من از آن سوی حسرتهای باران خورده میآیم/اشارتهای پاییزانهای دارد سراپایم
به دنبالم بیا در رد پای شوکرانیها/میان دفتر پاییزی امروز و فردایم
چرا تنهاییام را با کسی قسمت کنم امشب/که در هر خلوتی آیینه شد محو سراپایم
کسی دیگر برای عشق آوازی نمیخواند/پر از تنهایی محض است شبهای غزلهایم
به جز دریا به جز باران کسی دیگر نمیداند/چه رازی خفته در پشت کویریهای آوایم
غزل کم کم به پایان میرسد اما برای من/«شراب خانگی» میماند و یاد «اوستایم»
بیگی حبیبآبادی در ادامه سخنان خود از انتشار مجموعه اشعار شاعران درباره آتشنشانان شهید خبر داد و گفت: حماسههای باشکوهی در این سرزمین شکل گرفته که همه در حوزه شعر و ادبیات به نامیرایی رسیدهاند از جمله دفاع مقدس. اما اتفاقی که دل همه را سوزاند و حماسه بزرگی را رقم زد، حضور آتشنشانها در حادثه پلاسکو بود.
وی افزود: در انتشارات فصل پنجم نزدیک به 70 قطعه شعر را جمعآوری کردهایم و از همه شاعران میخواهیم تا پایان بهمنماه شعرهای خود درباره آتشنشانهای شهید را به دست این انتشارات برسانند تا بهزودی به چاپ برسد.
این شاعر و ناشر یادآور شد: این کتاب به صورت رایگان و در شمارگان بالا منتشر خواهد شد و تعدادی از آن در اختیار سازمان آتشنشانی و خانواده شهدای آتشنشان و تعداد دیگر نیز در نمایشگاه کتاب تهران در سال آینده در میان مردم توزیع خواهد شد.
ناصر فیض شاعر طنزپرداز و مدیر دفتر طنز حوزه هنری، شاعر دیگری بود که به شعرخوانی پرداخت، یکی از شعرها به این ترتیب است؛
سهل است که استان بکنی یک شبه ده را/با آتش کبریت کنی آب زره را
از پیچ و خم گردنه پر مه حیران/با بادبزن محو کنی توده مه را
کاری کنی از قحط بزه قشر بزهکار/یک عمر بگردند و نیابند بزه را
آنگونه شود عدل مرا گیر که مردم/از هم نشناسند پس از این که و مه را
یا طبق یکی از نسخ خطی نایاب/از هم نشناسند پس از این مه و که را
با تیر و کمان آرش اگر زنده شود باز/جرئت نکند لمس کند مرکز زه را
طوری بشود فخر کند دانش امروز/بشکافی اگر جای اتم هسته ی به را
از گوجه به رب میرسد آدم نه به انگور/در دیگ بجوشاند اگر گوجه له را
از قفل گذشتیم بماند که نشد باز/حاشا که کلید تو کند باز گره را
مرتضی امیری اسفندقه، شاعر انقلاب در ادامه این مراسم گفت: من 12 ساله بودم که انقلاب شد و میاندیشم که چقدر انقلاب کریم بود که در 40 سالگی دبیر جشنواره شعر انقلاب شدم. با وجود اینکه از مسئولین گریزانم اما خودم را همواره در خدمت شعر انقلاب میدانم.
وی افزود: امیدوارم در دورههای آتی بتوانیم 10 شب شعر انقلاب از 12 تا 22 بهمن برگزار کنیم و قبل از نقل شعر، نقد شعر داشته باشیم و از وجود افرادی مانند سیدعلی موسوی گرمارودی استفاده کنیم و اگر ایشان در این مراسم حضور دارند، نشاندهنده ایثار وی است.
فاطمه طارمی، بانوی شاعر در ادامه مراسم شب شعر انقلاب، به یاد مرحوم خلیل عمرانی، شعری را قرائت کرد؛ م
وطنم عاشقانهتر برخيز تا جهان نظارهات مانده است
بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظارهات مانده است
رنگ اين روزها اگر پائيز، تو بهاران به باورت داري
سربداران دل سپرده به درد، پر سيمرغ در پرت داري
وطنم سربلند كن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ایستادنهاست، در شكوه شگفتني آرام
شال همت كمر بگيران چون، همت سرخ حاج همتها
خنده دشت و كوهسارت، برهاند تمام منتها
وطنم سرنوشت تو جاريست در تن غيرت سوارانت
با من بلندتر برخيز از دل بيقرار يارانت
در ادامه مراسم اختتامیه شب شعر انقلاب، حافظ ایمانی به اجرای موسیقی عرفانی همراه با دفنوازی پرداخت و سپس مصطفی علیپور شعرخوانی کرد که در حال و هوای انقلاب بود که قطعه نخست آن به این صورت است؛
«باران که میبارد/تصویرهای خسته باران/در چشمهایم شعله میبندند/ و چهرههای آسمانیشان/ در هر چه، در هر جا/ در قابهای خالی خاموش میخندند...»
هادی سعیدی کیاسری، نیز شعری درباره دفاع مقدس خواند که بیت نخستین آن به این ترتیب است؛
«از تمام قصه باری غصه نان ماند و ما/ پارههایی از جگر در زیر دندان ماند و ما»
و شعر دیگری نیز خواند که درباره شهدای دفاع مقدس است؛
«بیتمنا و بیتپش میرسیم از کدام سو
داغ تابنده بر جبین عقده تاریک در گلو
خسته صلح و جنگها رسته از بند رنگها
نه پذیرای خامشی نه شکیبای گفتوگو
نه تابی نه تپیدنی نه سروری نه شیونی
زمهریر است و ما گمیم حضرت آفتاب کو
ظاهر آیینه بهشت باطن اما پلید و زشت
طرفه معجون سرنوشت دیوسان و فرشته رو
رنگها میتپند و باز بار دیدار بستهاند
تابناکان پاک جان خواب ناکان هرزه پو
هدهد هادی خودیم قاف آزادی خودیم
نیست سیمرغ غیر ما، ما شهیدان جستوجو»
علیمحمد مؤدب، شاعر و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب نیز گفت؛ میخواهم شعری با یاد همشهریام شهید بابارجب محمدزاده، نانوایی که در جنگ چهره خود را از دست داد، بخوانم.
بخشی از شعری که این شاعر قرائت کرد به شرح زیر است؛
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندم
هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم
که از رها شدن دست همرهان خجلم
در این شبانه که غواص درد مواجم
به دستگیری یاران رفته محتاجم
اگرچه دور گمانم نبود دیر شوید
قرار بود شهیدانه دستگیر شوید
جهان همیشه همین است موج از پی موج
گذشتنی است شهیدانه فوج از پی فوج...
پس از محمدعلی مؤدب، نوبت به قادر طراوتپور رسید و وی نیز شعری درباره انقلاب خواند که بیت نخست آن به این صورت است؛
«از شب گذشتم و نرسیدم به روشنی/دیدم تو را به خواب و ندیدم به روشنی»
در ادامه، حاج علی انسانی، شاعر و مداح اهل بیت(ع) نیز شعری درباره دفاع مقدس خواند که ابیاتی از آن به این شرح است،
«این شکوه بشکوه نستوه/مردی که یک پا ندارد
آنان که در جهل و وهمند/فهمیدهها را نفهمند
سرو است این راستقامت/کوه است در استقامت
وین دل که در سینه اوست/در سینه دریا ندارد
در سینه آیینهای دارد سکندر ندیده/یک ویلچر زیر پایش که دارا ندارد
نام احد را به لب داشت/در خاکها سجده میکاشت
جانباز تن ز پر ترکش/کرنش نکرده به سرکش
با شور او ای مخالف/ساز تو آوا ندارد
رهپوی پیر خمین است/سرمست جام حسین است
هر کس که میخورده است/مست است و حاشا ندارد
دانی چرا کم نیارد/بر ابرویش خم نیارد
سر بند این سر به کفها/جز نام زهرا ندارد»
سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر و مترجم قرآن و نهجالبلاغه نیز در ادامه گفت: به همان اندازهای که امیری اسفندقه حافظه دارد، من ندارم، ناشکری نمیکنم اما از کل غزلهایم فقط دو غزل یادم هست.
«منم که میرسدم نو به نو ز خویش غمی
ز دست خویش نیاسودهام به عمر، دمی
گیاه آبزیام، بی بهار میرویم
مگر همان گذرد گاه از سرم بلمی
در این صحیفه رنگین و پر نگار وجود
به قدر سایه نیفتادم از سر قلمی
به کوه نیز نسنجیدهام غم خود را
هنوز با غمم ای کوه سرفراز کمی
چو فجر کاذبم انگار و هیچ سوی نیام
نه در پگاه وجودی نه در شب عدمی
چو موج هرچه سر خود به سنگ میکوبم
ز پای خویش فراتر نمینهم قدمی»
در ادامه این مراسم دو بانوی شاعر جوان به شعرخوانی پرداختند و سپس مراسم تجلیل از سیمیندخت وحیدی برگزار شد. در این بخش، عباسعلی براتیپور درباره این بانوی شاعر گفت: آشنایی من با خانم وحیدی به سال 1360 برمیگردد، در گوشهای از تالار حوزه هنری قدیمی آن زمان، یک میز ناهارخوری 12 نفرهای بود که اغلب افرادی چون مهرداد اوستا، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، سپیده کاشانی، محمدعلی محمدی، پرویز بیگی حبیبآبادی، حسین اسرافیلی، سهیل محمودی و ... بودند. روزهای عصر پنجشنبه شعرخوانی داشتیم و مدیریت جلسه را نیز مرحوم سیدحسن حسینی برعهده داشت و آن موقع افسر وظیفه بود. استاد اوستا نیز شعر نقل میکرد.
وی افزود: سیمیندخت وحیدی شاعری بود که در زمان جنگ مردانه در این عرصه حضور یافت. در حالی که برخی از مردان جرئت نمیکردند حضور یابند. از این رو خانم وحیدی برخی مواقع با دو فرزندش علی و مهدی در جلسات شعرخوانی حاضر میشد و شعرخوانی میکرد. شعرهای زیادی درباره انقلاب و شهدا دارد.
براتیپور ادامه داد: ما دوست قدیمی 35 سالهای هستیم که با هم شعرخوانی داشتیم و وی را میتوان به عنوان یکی از ستارههای درخشان ادب فارسی در ادبیات معاصر نام برد که عمر پربرکتش در راه اعتلای ادبیات آئینی و انقلاب بوده و در منزلشان نیز جلسات شعر برگزار میکرد و به راهنمایی و ارشاد آنها میپرداخت.
در ادامه این مراسم از حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی به عنوان شاعر انقلاب با اهدای هدایایی تجلیل شد و هادی سعیدی کیاسری درباره وی گفت: من سالهاست که با آقای حسینی دوستی و رفاقت دارم و از میانه سالهای 60 که دانشجو بودم در یکی از کنگرههای شعر با وی آشنا شدم و وی را طلبه جوان آراسته و سامسونتی در دست دیدم که پر تب و تاب و پرانرژی و شاعر بود.
وی افزود: حسینی به عنوان طلبه فاضلی بود که هم بر آنچه خداوند به وی هبه کرده بود، مشرف بود و هم آنچه قرار بود بخواند و وظیفهاش را انجام دهد، تسلط داشت. نمونه آن شعری است که در باب حال سروده است. این شعر حاوی مصطلحات فقه و اصول، درایه و حدیث و رجال است و این موارد را به صورت کاربردی در شعر آورده است.
سعیدی کیاسری ادامه داد: وی شاعری متفاوت و متمایز بود و تمایز وی در سبک، زبان، بیان و آرمانهایش است. وی کنگره شعر طلاب را منظم و هدفمند بنیانگذاری کرد که نمونه آن وجود ندارد و از طرف دیگر با آموختن زبان انگلیسی به آفریقا رفت تا مبلغ دین باشد. قزوه و من به میانجیگری وی به حوزه هنری آمدیم. حسینی اکنون هم با همان سلوک به کار خود ادامه میدهند و آنچنان در قید انتشار آثارش نبوده و شاعر لاکتابی است.
وی تصریح کرد: تنها شاعری است که در محضر حضرت امام خمینی(ره) شعر خوانده و امام خلعت خود را تقدیم وی کرده است.
«از ازل گوئیا که در تقسیم/عشق کارش به ما محول شد
مختصر بود اصل نسخه عشق/با حواشی ما مطول شد
گرچه فرزانگان وادی فقه/باب الإنسداد را بستند
قائلین به انسداد هنوز/در میان صفوف ما هستند
مثل سنگاند ساکت و سنگین/چشم بر گردش فلک دارند
دیده بربستهاند و عندالظهر/باز بر آفتاب شک دارند
پشت کرده به واجبات خدا/رو به انجام نفل و استحباب...»
حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی نیز در ادامه گفت: گاهی در خلوت خودم فکر میکنم شاید اگر زمان ما زمان ظهور حضرت باشد خوشبختترین آدم روی زمینام که در طلاییترین دوره تاریخ کائنات به دنیا آمدهام و تاکنون شاهد رشد و نمو انقلاب بودهام و امیدوارم شاهد زوال اسرائیل با حضور این انقلاب و ظهور حضرت مهدی(عج) باشیم و این طلاییترین دوره تاریخ خواهد بود.
وی در پایان سخنان خود چند دوبیتی خواند؛
«تو در عرش خدا آوازه داری/بهاری لطف بیاندازه داری
چو قرآنی که تا لب میگشایی/همیشه حرفهای تازه داری»