تنوع ژانر یکی از شروط مهم موفقیت در هنر هفتم هر کشوری است و تا زمانی که این مهم وجود نداشته باشد در حقیقت میتوان گفت پویایی لازم در سینمای آن سرزمین مهیا نیست. متأسفانه این اتفاق در کشور ما روی داده، زیرا سالهاست فیلمهای ما به سبک خاصی محدود شده و در آنها تنوع موضوع را شاهد نیستیم.
سینمای امروز ایران بیشتر به فیلمهای اجتماعی علاقهمند است، گونهای که جزء ژانرهای پرمخاطب سینمای جهان محسوب نمیشود، اما در عوض ژانرهای پرمخاطب مدتهاست که به فراموشی سپرده شدهاند. برای نمونه سینمای کودک، اکشن، پلیسی و ... سالهاست فراموش شدهاند. این حوزهها هر کدام در کشورهای صاحب سینما یکی از پایههای مهم جذب تماشاگر است. در همین راستا سعی میکنیم در این مطلب به چند ژانر موردنظر که در سینمای کشورمان فراموش شدهاند، اشارهای داشته باشیم.
سینمای کودک اولین و مهمترین موضوع در این یادداشت است که به افول آن در تولیدات این روزهای سینمای کشور میپردازیم. در دهه شصت سینمای کودک همیشه جزء گونههای پرتماشاگر بود و نمیشد سالی را پیدا کرد که فیلمهای کودک در صدر جدول فروش آن قرار نگرفته باشند، حتی موفقیتهای سینمای کوچک در آن دهه تنها محدود به گیشه نمیشد، بلکه در جشنوارههای خارجی نیز این دست از تولیدات با استقبال مواجه میشدند.

نادیده گرفتن سینمای کودک تنها فراموش کردن یک ژانر سینمایی نیست، بلکه نوعی نادیدهگرفتن مخاطبان است چون کودکی که به سینما رفتن از همان سنین خردسالی عادت نکند مطمئناً در بزرگسالی نیز برای رفتن به سالنهای سینما علاقهای نخواهد داشت. معضل دیگر در این رابطه به این امر برمیگردد که ما با نادیده گرفتن اینگونه بهنوعی در حق دیگر ژانرهای سینمایی بهویژه سینمای دینی نیز اجحاف میکنیم.
در بسیاری از کشورهای صاحب سینما بهویژه هالیوود یکی از حوزههایی که در آن موضوعات دینی بهصورت ویژه مدنظر قرار میگیرد سینمای کودک است. برای مثال در سری فیلمهای «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» اشارات مسیحی را بهوضوح مشاهده میکنیم؛ از جمله موضوعات بحث ناجی و آخرالزمان در این تولیدات است اما این توجه تیزهوشانه در سینمای غرب را با آثاری مقایسه کنید که امروز در کشور به اسم سینمای کودک تولید میشود و هیچ نشانی از گرایشات اسلامی و قرآنی در آن دیده نمیشود.
البته اگر از کارگردانان سؤال شود، خواهند گفت که ما به اخلاقیات نگاهی غیرمستقیم داشتهایم، توجیهی که به نظرم شانه خالی کردن از واقعیات است، چون در هر فیلمی بهنحوی موضوعات اخلاقی مدنظر قرار میگیرد، اما این رویکرد را نباید به معنی توجهات دینی و اسلامی قلمداد کرد. گرایشهای دینی وقتی کارکرد عملی در سینما دارد که همانند «بچههای آسمان» نگاهی دقیق به موضوعات اسلامی داشته باشد.
مسئله دیگر اینکه فیلمهایی که در کشور به اسم سینمای کودک ساخته میشود برای کودکان نیست، بلکه درباره کودکان است؛ این اتفاق بهنوعی فرار تماشاگر موردنظر را از سالنهای نمایش در پی خواهد داشت. همانند اتفاقی که این روزها در سینمای ما رخ میدهد. برای همین بهتر است بهجای قرار دادن چند بازیگر کودک، به فیلمنامه این دست از تولیدات توجه شود و موضوعاتی که در آن مدنظر قرار میگیرد نکاتی باشد که کودکان نسبت به آن دغدغه دارند.

در این مطلب باید اشارهای مختصر نیز به عملکرد تلویزیون در این حوزه داشته باشیم؛ رسانه ملی در آثاری که محوریت آن کودکان هست بهجای اینکه جذب تماشاگر کند کودکان را فراری میدهد، چون در عموم کارها تنها نقش آموزگار ناصح را دارد؛ یعنی با نگاه از بالا سعی میکند به کودکان بگوید این کار بد و این کار خوب است. این روش نیز سالهاست در تلویزیون دنبال میشود اما انگار مسئولان رسانه ملی نمیخواهند درک کنند که این روش دیگر کارآمد نیست، زیرا اگر اینگونه نبود در کشور ما قهرمانهایی چون باب اسفنجی، بن تن.. قهرمانان کودکانمان نبودند.
ژانر دوم که آنهم سالهاست در سینمای کشورمان نمود عینی ندارد، سینمای اکشن است؛ سینمایی که سالها برای صنعت سینمای ایران پولسازی کرد، اما امروز دیگر زنده نیست و ما باید آن را فراموششده بدانیم، البته در بهوجود آمدن این معضل، تنها مسئولان مقصر نیستند، بلکه رواج فیلمهای خارجی و امکان تماشای فیلمهای روز جهان، باعث شده سطح سلیقه مخاطبان بالا رود و بهنوعی ما در موضع ضعف در اینگونه قرار دهد.
وقتی تماشاگر میبیند فیلمهای ایرانی در نشان دادن ابتداییترین صحنههای اکشن عاجز هستند، بهنوعی این دست از فیلمها برایش بچگانه مینماید، چون همانطور که گفتیم تماشاگر در آنِ واحد میتواند فیلمهای روز سینمای جهان را تماشا کند؛ آثاری که جلوههای ویژه و اکشن آن در حد ایده آلی تصویرسازی شده، اما سؤال مهم اینجاست که چاره این تفاوت کیفیت در تولیدات داخلی و خارجی، فراموش کردن این ژانر است؟
نکته دیگر اینکه، سینمای اکشن امروز، تنها گونهای برای رونق سینمای جهان بهویژه هالیوود نیست بلکه ازاینگونه بهعنوان پیشقراول سیاستهای دولتمردان غرب استفاده میشود. برای مثال اگر به قبل از حمله نظامی آمریکا به عراق و افغانستان دقت کرده باشید متوجه خواهیم شد که فیلمهای در هالیوود تولید شده که در آنها از این دو کشور بهعنوان خطر اصلی نام برده شده و همین اتفاق بهنوعی تماشاگر را آماده کرده تا رفتار اشغالگران را نزد خود توجیه کند. درضمن باید این نکته را هم مدنظر قرار داد که سینمای اکشن در بسیاری از مواقع مبلغ کلیساست. این اتفاق هم تنها به شکل مستتر مدنظر نیست، بلکه در خیلی فیلمها بهصورت مستقیم آیات انجیل در فیلم خواننده میشود. برای مثال میتوان بسیاری از فیلمهایی که در آن جنگ عراق و افغانستان موضوع اصلی بهعنوان نمونه نام برد.
اما مخلص کلام تا زمانی که سینما کشورمان بخواهد تنها در جشنوارهها حضور داشته باشد هیچ آینده روشنی به لحاظ اقتصادی و تبلیغاتی نمیتوان بر آن متصور بود جز آنکه فیلمهایمان بتواند با تصویرسازی سیاه از ایرانی که دنیا مرعوب قدرتش هستند جایزه جشنوارهای خارجی را به خود اختصاص دهد.