کد خبر: 3582673
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۵

یک شاعر اهل بیت غزلی به یاد ام‌البنین سرود

گروه ادب: کمیل کاشانی شاعر و مداح اهل‌بیت(ع) غزلی به مناسبت وفات ام‌البنین(س) سروده و منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، سیزدهم جمادی‌الثانی، یادآور روزی غم انگیز است؛ روزی که در آن مادری فداکار و بانویی با عظمت از تبار دلاوران، به سوی معبود پر کشید. ام‌البنین(س)، مادر پسران علی(ع)، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامت راهی دیار دوست شد و در بقیع رحل اقامت افکند. کمیل کاشانی شاعر و مداح اهل بیت(ع) به همین مناسبت شعری را به یاد این بانو، سروده و منتشر کرده است که در ادامه آمده است.
«سلام بر مادر ياس بهشت
گل تو را خدا چه نيكو سرشت 
مطلع شعر شور ام‌البنين
قصيده شعور ام‌البنين  
اى نفست گرم‏تر از آفتاب
 پرده‌نشين حرم بوتراب 
حضرت حيدر به تو دلباخته
خانه خود بهر تو پرداخته 
شأن تو بس كه دلبر حيدرى
شانه به شانه على مى‏پرى 
فاطمه دوم بيت الولى 
قلب تو از عشق و صفا صيقلى 
از تو شكوفا گل باغ يقين 
 روشنى و چشم و چراغ يقين 
رونق كاشانه مولا شدى
 مادر بچه‏هاى زهرا شدى 
كنيز آيه‏هاى كوثر شدى 
فاطمه ديگر حيدر شدى 
همسر و همسفره شاه عرب
دامنت آسمان ماه ادب 
ادب ز سينه تو نوشيد شير
 كه شد چنين شكوهمند و دلير 
تو پرورش داده‏اى عباس را 
شور و شعور و عشق و احساس را 
نوكر آل فاطمه خواندی‌اش
دور سر حسين چرخاندی‌اش
چهار لاله‌ات فدايى شدند
 چه عاشقانه كربلايى شدند 
چو قافله سوى مدينه آمد 
 به اشک و آه و سوز سينه آمد  
بشير، شعر داغ را جار زد
خزان باغ عشق را زار زد 
زينب تو نواى غم‌ساز كرد 
 براى تو سفره دل باز كرد 
براى تو تمام ماجرا گفت
حماسه شهود لاله‏ها گفت 
گفت كه عباس تو بى‌دست شد
ساقى از جام عطش مست شد 
براى تو روضه علقمه خواند
ز غربت يوسف فاطمه خواند 
روضه قتلگاه را شنيدى
 چه سخت آه از جگر كشيدى 
اگر چه داغدار سقا شدى
 گريه كن حسين زهرا شدى 
به سوگ آن شهيد بى‌سر حسين
ناله زدى: غريب مادر حسين 
بقيع، شاهد غم و سوز تو 
روضه و اشک، كار هر روز تو 
پيكر لاله‏هاى خود نديدى
 شكل چهار قبر مى‏كشيدى 
كنار هركدام مى‏نشستى
ز صبح تا به شام مى‏نشستى 
ز روضه تو قلب سنگ آب شد 
كه دشمن تو نيز بى‌تاب شد 
سوختى و سوختى و سوختى
مدينه را به ناله افروختى 
اگر چه داغ روى داغ ديدى
به چشم خود خزان باغ ديدى 
نخورده‏اى سيلى و تازيانه
دفن نشد پيكر تو شبانه 
چگويم از على و غربت او
سوخت مدينه از حكايت او 
زخم دل شكسته‏اش نمک خورد
فاطمه اول او كتک خورد 
شبانه از خانه غريبانه رفت
شكسته و سوخته پروانه رفت»
captcha