کد خبر: 3600833
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۲

نگاهی به «وقتی مهتاب گم شد»

گروه ادب: «وقتی مهتاب گم شد»، کتابی که رهبر معظم انقلاب بر آن تقریظ نوشته‌اند، مروری بر خاطرات علی‌ خوش‌لفظ و واقعیت زندگی اوست که در خود واقعی‌اش را در شبی که مهتاب گم شد پیدا کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، «وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتابی به قلم حمید حسام است که به خاطرات علی خوش‌لفظ از جنگ می‌پردازد.

این کتاب به‌تازگی به تقریظ رهبر معظم انقلاب مزین شد و طی جلسات مختلفی از آن رونمایی به عمل آمد. حسام مقدمه‌اش را با این عبارت که «یا رفیق من لا رفیق له» آغاز کرده و از دوستی یاد می‌کند که می‌گفت: «اینجا ـ جزیره مجنون ـ جای دیوانه‌هاست. دیوانه‌هایی که عاشق هستند. عاشقانی که می‌خواهند از راه میان‌بر به خدا برسند.»

نویسنده اثر به تابستان سال 65 اشاره کرده که همراه با همین دوست، مسیر را در راه برگشت از خط در جزیره مجنون گم کرده بودند. حسام با اشاره به گرمای سی درجه هوا و رطوبت بالای هفتاد درصد و اینکه تنها یک بالاپوش به تن داشتند که آن هم سفید و خیس بود، درصدد برآمده تا از سختی شرایط در صبح‌گاه این منطقه سخن بگوید. در همین حین شخصی را دیدند که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. حسام و دوستش مجبور بودند برای رسیدن به مقر، راه را از این فرد بپرسند. حسام نگاه عاقل اندر سفیهی به او کرده و به دوستش می‌گوید: «راست گفتی که مجنون جای دیوانه‌هاست.» ولی چاره‌ای نداشتند که راه را از این دیوانه بپرسند؛ شخصی که از نیروهای اطلاعات عملیات و به اصطلاح بلدِ راه بود.

جواب شخص مورد نظر در پاسخ به سوال حسام که سه‌راهی همت کجاست؟ اگر چه به عقیده او با خسّت داده شد،‌ ولی معانی ژرفی را برای او و دوستش در بر داشت؛ اینکه راه رسیدن به همت، راه مستقیم است؛ دوم اینکه رسیدن به راه مستقیم، همت می‌خواهد و سوم اینکه راه همت، راه مستقیم است و راه مستقیم، راه همت.

این پیشینه از آن رو بیان شده است که بیست سال بعد و در سال‌های پس از جنگ،‌ آن بلدچی بی‌خیال که راه مستقیم را نشان داده بود،‌ دوست حسام شد و با گلایه او از نحوه آدرس دادن آن دوست، خاطراتی سر باز می‌کند از گم شدن آن دوست در شش سالگی در خرمشهر تا روزی که شانزده ساله شد و بعد از آشنایی با حاج احمد متوسلیان، در مریوان، بلدِ راه شد تا راه و مسیر فتح را برای آزادسازی خرمشهر به گردان‌ها نشان دهد.

خاطرات علی خوش‌لفظ طی شش ماه از سیمای آن عاقل دیوانه‌نما رمزگشایی کرد و حسام تازه متوجه شد که او چقدر راه عبور به عمق خطوط دشمن را برای ترسیم مسیر رزمندگان در شب حمله، خوب می‌شناخت. از سرپل ذهاب تا دژ اسطوره‌ای کوشک در عملیات رمضان و از عمق کردستان عراق در عملیات والفجر 2 تا کوه طلسم شده گیسکه در عملیات مسلم بن عقیل و سومار و از مهران و چنگوله تا جزیره مجنون؛ همان جایی که از او عاق دیوانه‌نما ساخت. خوش‌لفظ در آنجا از آفت بلدچی پرآوازه گریخت تا خود واقعی‌اش را پیدا کند؛ آن خودی که تکه‌ای از آن،‌ وسط میدان مین در سومار روی خاک مانده بود.

گمنامی علی خوش‌لفظ، زیر کلاه پشمی انزوا، چندان پنهان نماند. او که تازه از خود عبور کرده بود، لو رفت و حالا به دستور فرماندهان باید دست گردان را می‌گرفت و در جاده فاو ـ بصره از میان دویست تانک عبور می‌داد. همان شگرد و ترفندی که او در فتح خرمشهر چندین بار تجربه کرده بود.

حسام،‌ علی خوش‌لفظ را یک قهرمان ملی دانسته است و این گفته را از زخم‌های نشمرده‌ای که از او علی خوش‌زخم ساخته می‌گوید.

علی خوش‌لفظ از کودکان بازیگوش محله شترگلوی همدان بوده است که روزگاری را از دیوار راست بالا می‌رفت، ولی حالا پس از یازده بار مجروحیت با تیر،‌ ترکش، موج و شیمیایی، حالا نمی‌تواند روی تخت بیمارستان بنشیند. تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای 5، پس از 26 سال، هنوز همسایه نخاع اوست.

کتابی که برای خاطرات خوش‌لفظ نوشته شده، در واقع مرام‌نامه این ایثارگر جانباز با رفقایی است که به رفیق اعلی پیوستند. شیرازه کتاب علی خوش‌لفظ با خاطرات او از دو برادر شناسنامه‌ای او، جعفر و امیر که هر دو خدایی شدند بسته شده است.

آیت‌الله رضا فاضلیان از خوش‌لفظ به علی خوش‌معنا تعبیر کرده است. این جانباز در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایه‌های کلامی نیست و به شدت دور از بزرگنمایی و ریب و ریا و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث.

به گفته نویسنده وقتی مهتاب گم شد، قصه نیست؛ داستان‌پردازی و اسطوره‌سازی هم نیست، بلکه واقعیت است شبیه به اساطیر. واقعیت زندگی و رزم مردی که خود واقعی‌اش را در شبی که مهتاب گم شد پیدا کرد.

یادآور می‌شود، «وقتی مهتاب گم شد» در 2500 نسخه، به بهای 30 هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

captcha