بند اول
آسمان تیره زمین در اضطراب
یک جهان نامردمی رفته به خواب
تا شرف مُرد و شرافت دفن شد
مردی و مردانگی همچون سراب
در نیام است تیغ غیرت وای وای
دردها بیدردی و این بهت خواب
بیکران باب علوم مصطفی
در میان کوفه تنها بوتراب
ناسپاسان پشت بر دین کردهاند
ابن عم مصطفی در پیچ و تاب
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست
بند دوم
دینفروشان پشت پا بر دین زدند
تیغ بر فرق علی از کین زدند
کینه بر سینه ز خیبر داشتند
همچو شیطان سنگ بر آیین زدند
پرده نیرنگ تا بالا گرفت
مکر کردند و دم از تمکین زدند
باور دین ریشه در دلها علیست
تیشهها بر ریشه حق بین زدند
روبرویِ عدل حیدر صف به صف
کافرانه طبل آهنگین زدند
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست
بند سوم
عدل را این کوفیان سر میبرند
شاهباز عدل را پر میبرند
اهل عالم بشنوید این است اذان
از اذان صبح حنجر میبرند
در سحر محراب و منبر مضطرب
بانگ تکبیری به خنجر میبرند
مکرشان در کربلا تکمیل شد
چون سر شش ماهه اصغر میبرند
این مصیبت را کجا سازم بیان
سر به پیش چشم مادر میبرند
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست
بند چهارم
فاتح بدر و حنین تنها شده
سامری در جنگ با موسی شده
ای مسلمانان مسلمانی کجاست
حکم قتل مرتضی امضا شده
آشنایان پشت بر دین کردهاند
کوفه امشب محشر کبری شده
خانهزاده کعبه دلها علیست
آسمانی، جای در دلها شده
رهرو این راه مجنون میشود
رهسپر بر خیمه لیلا شده
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست
بندپنجم
ای نمک بر سفره ماه صیام
شاهد و مشهود در دارالسلام
ای دلیل راه بر سمت خدا
ای نماز عاشقان بنما قیام
ذوالفقارت قامت دین راست کرد
راستی تیغت چرا اندر نیام؟
سوی مسجد میروی آهستهتر
تا زنم بر تیغ بن ملجم لجام
ای نماز از گامهایت استوار
از وجودت میدهد حق بارعام
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست
بند ششم
بانگ واویلا به گوش آید مرا
بار سنگینی به دوش آید مرا
رکن دین با تیغ بن ملجم شکست
ز آسمان بانگ و خروش آید مرا
ساقی کوثر به کوثر میرسد
آهِ شاه برقع پوش آید مرا
لیله القدر است امشب جرعهای
از می باده فروش آید مرا
روح توحید است هوهو میزنم
ساقی امشب جرعه نوش آید مرا
کوفه امشب شاهد یک ماجراست
آخر عمر علی شیر خداست