به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، سرهنگ محمدرضا جعفری، همرزم شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی تقوی که در طول سالهای جنگ همراه با ایشان در جبهههای نبرد حق علیه باطل به دفاع از دین و کشور مشغول بوده است، از دلسوزی و روحیه خستگیناپذیر این شهید در طول دوران فعالیتش یاد کرد. در راستای شناخت بهتر فعالیتها و شخصیت این شهید در سالهای نه چندان دور، با همرزم وی گفتوگویی داشتهایم که متن آن از نظر میگذرد؛
ـ از دورانی که شهید تقوی وارد جبهه جنگ شد برایمان بگویید.
ایشان را از زمانی که وارد گردان تخریب لشکر سیدالشهدا(ع) شد، میشناسم. ایشان از نظر وضعیتهای آموزشی به سرعت رشد کرد. ایشان دو، سه ویژگی داشت که تا پایان راه نیز با او همراه بود. پیگیری و سماجت در کار یکی از این ویژگیها بود که در فعالیتهای وی مشهود بود. افراد بسیاری در جبهه بودند که وقتی کاری به آنها گفته میشد انجام نمیدادند، ولی ایشان از این دست افراد نبود و خود را برای انجام کارها به دردسر میانداخت و به دنبال آن بود خود خود را رشد دهد.
تخریب یک تخصص بود که هر کسی نمیتوانست آن را بیاموزد و نیاز به صرف وقت بسیار داشت تا بتوان نیرویی را در این حوزه تربیت کرد و آموزش داد. یکی از افرادی که قرار بود به عنوان تخریبچی، تحت آموزش غواصی نیز قرار بگیرد، سیدمهدی تقوی بود. در عملیات کربلای 5، تقوی شیمیایی شد و گاه میدیدم که در هنگام نفس کشیدن نفسش میگرفت.
دلسوزی ویژگی دیگر شهید تقوی بود. یکی از دلایلی که ایشان به دنبال طلبگی رفت همین موضوع بود. وی احساس کرد که از چند جنبه باید کار کند؛ به این معنی که آموزش نظامی و غواصی تنها راه برای کمک به دیگران نبود. بعد از ازدواج، به سه پسرش میگوید که علاوه بر اینکه طلبه شوند، مداحی را هم بیاموزند. سیدمهدی به این موضوعات خیلی اهمیت میداد. وقتی دلیل این کار را از ایشان سوال کردم، گفت که دوست دارم فرزندانم مداح باشند، مداحی که عالم هم باشد؛ وی در این راستا آسیبشناسی کرده و متوجه شده بود که مسئله کجاست. مداح نباید حاشیهساز باشد و اهانت کند. نباید هزینهسازی کند و هر حرفی را بزند. نباید به هر موضوعی ورود پیدا کند.
وی پس از اینکه سالها در حوزه تحصیل کرد،
ارتباطش را با دوستانی که در گردان تخریب بودند قطع نکرد و در خط ولایت باقی ماند.
ایشان مانند پروانه که به دور شمع میچرخد، با فعالیتهایش به دور شمع انقلاب
چرخید.
ـ از جمله این فعالیتهایی که مثال زدید، شهید در حوزه قرآن چه کارهایی انجام داد و این دلسوزی در این حوزه چه نمودی داشت؟
آن زمان که ایشان مسئول سازمان فعالیتهای قرآنی دانشگاهیان کشور بود، گاهی ایشان با من تماس میگرفت و میگفت بیا با هم صحبت کنیم. من هم با وجود اینکه کارهای بسیاری داشتم، دعوتش را اجابت میکردم و گاهی تا پنج ساعت با هم صحبت میکردیم. تقوی به دنبال این بود که از من که در حوزه نظامی فعالیت میکنم ایده بگیرد و در سازمان فعالیتهای قرآنی پیاده کند. در این راستا از هر شخصیتی استفاده میکرد. از هر فردی برای کمک به فعالیتهای سازمان کمک میگرفت.
ایشان چند میزگرد را برای بحث درباره حزبالله و سوریه در خبرگزاری قرآن با حضور کارشناسان مختلف برگزار کرد. فعالیت در این حوزه موضوعی بود که به صورت خودجوش در وجودش هویدا بود. حس میکرد که باید از چند جنبه به این حوزه ورود پیدا کند.
بعد از سفر گروهی از همکاران سازمان فعالیتهای قرآنی به راهیان نور، به تقوی پیشنهاد راهاندازی سرویس دفاع مقدس با رویکرد قرآنی را دادم. این اقدام از طرف مسئولان بالادست به ایشان ابلاغ نشده بود، بلکه به صورت خودجوش روی داد. تقوی ایدهسازی و ایدهپردازی میکرد و از ایدههایی نیز که به ایشان داده میشد، استفاده میکرد. این در حالی بود که افراد بسیاری که مشی سیاسی مخالفی با وی داشتند در این سازمان کار میکردند، ولی ایشان از این زاویه به آنها و فعالیتشان نگاه نمیکرد.
یکی از دلایلی که راهیان نور را راه انداخت به آن خاطر بود که میخواست آن حس را در کارمندان ایجاد کند تا جوشش درونی داشته باشند. ایشان میخواست به آنها بگوید که اگر در دوران جنگ حضور نداشتید، مهم نیست، اگر بتوانید این حس را منتقل کنید، کار دفاع مقدس انجام دادهاید. در این باره تلاش بسیاری کرد.
حجتالاسلام تقوی، پرچمدار قرآن بود. ایشان از قم به تهران آمد و زندگی خود را در آنجا رها کرد و به این سازمان آمد تا حس، روش، منش و طریقه قرآنی را جاری و ساری کند. کاری که ایشان انجام میداد بسیار مهم بود و به عقیده من خدا هم به کار او برکت میداد. وقتی به او گفتم که 90 درصد مسئله سوریه، رسانه است و شما باید جبهه قرآنی راه بیندازی، وارد عمل شد و جلسات و میزگردهای مختلفی را در این سازمان به راه انداخت. همان روحیهای که در دوران جنگ داشت، در این سازمان نیز داشت. وقتی دولت و کادر و رویکرد فعالیت تغییر کرد و ایشان از مجموعه جدا شد، کار را رها نکرد.
ایشان همزمان به مسجد و حسینیه و هیئت میرفت،
سخنرانی نیز میکرد. در کنار این کارها، فعالیت پژوهشی هم داشت. نویسندگی نیز از
دیگر فعالیتهای وی بود. ولی آیا کسی او را به انجام همه این کارها مجبور کرده
بود؟ میتوانست مانند خیلی از افراد به مسجد برود و سر ماه هزینهای را هم دریافت
کند و چرخ زندگی خود را بچرخاند، ولی این کار را نمیکرد.
ـ با توجه به سابقه دیرینهای که در دوستی با شهید دارید، از ویژگیهایی که شهید داشتند برایمان بگویید.
گاهی در جلساتی که برگزار میشد، ایشان بابت صحبتهایی که کرده بودند، از سوی کسانی که موافق برخی رویهها نبودند مورد شماتت قرار میگرفتند. ولی ایشان در کمال آرامش و با صلابت در برابر آنها میایستاد. ایشان تلاش میکرد عصبانی نشود و همیشه هم موفق بود.
ایشان دلسوز کسانی بود که در سازمان فعالیتهای قرآنی
کار میکردند و بر این کار نیز تاکید داشت. ایشان دوست داشت این دلسوزی برای قرآن
در وجود کارمندان نیز ریشه بدواند و معتقد بود که کسانی که در این سازمان فعالیت
میکنند جزء بهترین نیروها هستند و آنها باید این سازمان را اداره کنند.
ـ با توجه به اینکه شما با خانواده شهید نیز روابط خانوادگی داشتید، آیا این گونه فعالیتهای ایشان به منزل هم کشیده میشد؟
بله. یک بار با من تماس گرفت و من را به منزلش دعوت کرد. آن شب گفت که همسرم درباره سوریه، جنگ و مسائل امنیتی ایران سؤالاتی دارد که من نتوانستهام به آنها پاسخ دهم. از شما خواستم بیایید که آنها را جواب دهید.
شخصیت ایشان نشان میداد که پاسخگویی به سؤالات همسر و فرزندانش اهمیت بسیاری دارد. بنابراین سازمانی نیز که در آن کار قرآنی میکرد اهمیت مضاعفی داشت. ایشان حاضر نبود حتی یک نکته مبهم در منزلش وجود داشته باشد. مسائل فکری، نظامی و امنیتی از این جمله بود که باید از آنها ابهام را برطرف میکرد.
ـ آیا از فعالیتهای ایشان در سالهای اخیر و پس از منفک شدن از سازمان فعالیتهای قرآنی اطلاع دارید؟
ایشان بعد از این سازمان با علیرضا زاکانی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی فعالیتش را ادامه داد و به دنبال کادرسازی انقلاب اسلامی بود و درصدد برآمده بود تا جوانان مستعد و فعال را از نقاط مختلف کشور پیدا کرده و برای آینده نظام تربیت کند.
ایشان در کنار این اقدام، مشکلات ارباب رجوعان را نیز برطرف میکرد و به پیگیری کارها در دفاتر نمایندگان مجلس میپرداخت و این موضوع نیز نشاندهنده دلسوزی است که ایشان نسبت به مردم کشورش داشت. شخصیت تقوی سیاسی نبود، کاری هم به این موضوعات نداشت. ایشان دلسوز انقلاب بود و میخواست به پایداری و ماندگاری انقلاب کمک کند.
ـ درباره شهادت ایشان چه میدانید و چه زمانی از این موضوع مطلع شدید؟
ایشان به دنبال این بود که به سوریه برود و مدافع حرم شود، ولی داعش به سراغ او آمد. ایشان کار خود را در ایران انجام میداد، بدون اینکه بداند نیروهای داعش به مجلس حمله کردهاند. شهادت ایشان به دست نیروهای داعشی نیز یک حمله کورکورانه بود، ولی این اتفاق در پیشگاه الهی به صورت آگاهانه روی داد. خداوند از بندگانش میخواهد که کارشان را در راه رضای الهی بهدرستی انجام دهند و خود او نیز راهنما و راهگشای آنهاست.
ایشان در راه قرآن فعالیت کرد. با وجود اینکه از این سازمان نیز منفک شد، باز هم در همین مسیر گام برداشت و خدا راه را برایش باز کرد و در نهایت داعش را به همان جایی کشاند که ایشان در آنجا فعالیت میکرد. نکته جالب آن بود که تنها فیلم ایشان روی شبکههای اجتماعی قرار داده شد. در میان افرادی که در اتاق مورد نظر بودند، فقط سیدمهدی تقوی و یک نفر دیگر از همکارانش به شهادت رسیدند و نکته جالب اینکه هنوز آب وضویی که ایشان گرفته بود خشک نشده بود.
داعش کسی را به شهادت رساند که عمرش را برای قرآن صرف کرده بود. آنان کسی را به شهادت رساندند که جزء مانوسترین افراد با قرآن کریم، خدا، اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) بود. ایشان اهل رها کردن موضوع و مایوس شدن نبود. ایشان درخت تناوری بود که در راه قرآن موی خود را سپید کرده و با دلسوزی در این راه کار کرده بود. این درخت با تبر داعش قطع شد و امیدوارم از کنار این درخت، صدها جوانه رشد کند و ادامه این راه برعهده کارمندان قرآنی این سازمان است که پرچم شهید تقوی را در دست بگیرند و به این مسیر ادامه دهند.
چه پدر موفقی که توانست فرزندان خود را هم آنگونه که خواست تربیت کند.
امروزه تربیت فرزند صالح آروزی هر پدر و مادری است
خدایش رحمت کند