به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، «بیانالسعادة فی مقامات العباده»، که به «بیانالسعادة» نیز شناخته میشود، کتابی در تفسیر عرفانی و شیعی قرآن به زبان عربی است. این کتاب تألیف عارف قرن چهاردهم هجری حاج سلطان محمد گنابادی ملقّب به سلطانعلیشاه است. این اثر دومین تألیف مؤلف است و اساس آن مانند دیگر تفسیرهای شیعی بر مبنای استشهاد به اخبار امامان شیعه است. در عین حال اشارات عارفانه همراه با بحثهای فلسفی نیز در آن آمده و از نکات کلامی و احکام فقهی نیز غفلت نشده است. تألیف این تفسیر در سال 1311 قمری به اتمام رسید و چاپ اول آن در سال 1314 قمری در دو جلد منتشر شد. این تفسیر در سال1344 شمسی مجدداً در چهار جلد توسط دانشگاه تهران به صورت منقح به طبع رسید و به همین صورت در بیروت نیز چاپ شده است.
ترجمه این تفسیر بهتازگی از سوی انتشارات آیت اشراق به چاپ رسیده است، در این راستا گفتوگویی با سیدمحمود طاهری، مترجم تفسیر بیانالسعادة انجام دادهایم که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد؛
عنوان این تفسیر، عرفانی است، به نظرتان تفسیر عرفانی چه تفاوتی با تفاسیر دیگر دارد؟
تفسیر عرفانی، برجسته کردن بعد عرفانی قرآن است و از زاویه عرفان به قرآن مینگرد، اما تفاسیر دیگر، از زوایای دیگر غیر از عرفان به واکاوی قرآن کریم میپردازند.
چه ویژگیهایی این تفسیر را از تفاسیر دیگر متمایز میکند؟
جدا از ویژگی عرفانی بودن تفسیر، ویژگی دیگر این است که از بُعد ادبی نیز به تفسیر قرآن کریم پرداخته است، به گونهای که در عین حال که تفسیر عرفانی است، تا حدود زیادی تفسیر ادبی نیز هست و در کنار این دو ویژگی، آکنده از دیدگاههای نو در زمینههای عرفانی، فقهی و اخلاقی است.
عرفان با تفسیر چه نسبتی دارد؟
نسبتش این است که برخی تفاسیر از سرچشمه عرفان، مایه گرفته است و به مدد عرفان، پرده از لایههای ژرف قرآن برداشته است و اساساً بخشی از عرفان که از آیات و روایات مایه گرفته، تفسیر قرآن به شمار میآید.
مؤلف چگونه توانسته بین این دو ارتباط ایجاد کند؟
با توجه به اینکه مؤلف، خود عارفی بزرگ بوده و در عین حال مفسر قرآن نیز بوده است؛ از این رو در ایجاد ارتباط میان این دو، کاملاً موفق عمل کرده است؛ چراکه هم عرفان را خوب میشناخت و هم از این نکته بهخوبی آگاه بود که در تفسیر عرفانی قرآن، عرفان همان تفسیر و تفسیر همان عرفان است.
یکی از اشکالات تفاسیر عرفانی این است که ذوقی و سلیقهای است، آیا این اشکال بر تفسیر بیانالسعادة نیز وارد است یا خیر؟
اگر ذوق عرفانی و تفسیر عرفانی قرآن بر اساس ذوق، در چارچوب شرع و به معنای نوعی استنباط عرفانی از قرآنی باشد، دلیلی بر رد آن وجود ندارد، بهویژه اگر این ذوق، چاشنی روایات عرفانی را نیز با خود داشته باشد؛ چراکه عرفان، حقیقتی انکارناپذیر بوده و از دل آیات و روایات پدید آمده است؛ بنابراین بهکار گرفتن ذوق در استنباط عرفانی از قرآن، چیز بیهمانند استنباط فقهی از قرآن است که البته هر دو گاهی خطاپذیر نیز است. بنابراین در تفسیر عرفانی قرآن، ذوقی مورد تأیید است که همسو با شرع و برخوردار از پشتوانه روایی یا عقلی باشد.
با این توضیح، صرف ذوقی بودن تفاسیر عرفانی، اشکال به شمار نمیآید، بلکه اشکال از جایی شروع میشود که ذوق به کار گرفته در تفاسیر عرفانی، هیچ نسبتی با عقل و شرع نداشته باشد و آنکه با تفسیر بیانالسعادة آشنا و مأنوس است، درمییابد که مؤلف، در آن بخشهایی که از ذوق خود در تفسیر عرفانی استفاده کرده، هرگز از چارچوب شرع خارج نشده است.
فقه در این تفسیر چه جایگاهی دارد؟
در این تفسیر دیدگاههای فقهی مؤلف، بازتاب یافته است، که از دقت نظر بالایی برخوردار بوده و خالی از نوآوری و نگاه تازه نیست.
به نظر میرسد این کتاب در کشورمان چندان شناخته شده نیست، دلیل آن چیست؟
اولاً این تفسیر نزد خواص، کاملاً شناخته شده و مورد ستایش و تعظیم آنها است، برخی از این خواص عبارتند از امام خمینی(ره)، شیخ آقا بزرگ طهرانی و حاج محسن مجتهد عراقی است که از این تفسیر این گونه یاد کرده است؛ «تفسیر السلطان، سلطان التفاسیر»، همچنین آیتالله العظمی مرعشی نجفی، آیتالله حسنزاده آملی و ...؛ ثانیاً اساساً شناخته شده نبودن کتابی، دلیل بر کمی شأن آن و پایین بودن جایگاه آن نیست. این تفسیر، از دو تفسیر مهم و مشهور، تأثیرهای فراوانی پذیرفته است که عبارتند از «انوارالتنزیل» از بیضاوی و «تفسیر صافی» از ملامحسن فیض کاشانی.
آیا مؤلف غیر از این تفسیر، آثار دیگری نیز دارد؟
بله، آثار دیگر مؤلف عبارتند از سعادتنامه، مجمعالسعادات، ولایتنامه، بشارةالمؤمنین، تنبیه النائمین، شرح کلمات باباطاهر، ایضاح. همچنین تفسیر بیانالسعادة نیز در یازده جلد به پایان خواهد رسید و طبق هماهنگی که با ناشر به عمل آمده است، تا پایان امسال پنج جلد دیگر از ترجمه به چاپ خواهد رسید و تتمه آن در سال آینده به انجام خواهد رسید.