
به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) مهدی نظری، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته مدیریت کارآفرینی دانشگاه شاهد و دبیر سابق مجمع کانونهای قرآن و عترت وزارت علوم از فعالان دانشجویی در دهه هشتاد است که ذکر تجارب و فعالیتهای قرآنی تاثیرگذار او را از بعضی دانشجویان قرآنی آن زمان شنیدیم؛ با او به گفتوگو پرداختیم.
-آقای نظری چه شد که کانون قرآن را برای فعالیت انتخاب کردید؟ سال 83 که در دانشکده نقشهبرداری مشغول به تحصیل شدم، ترجیحم این بود که صرفا به درس بپردازم و تصور داشتم افراد دیگری برای فعالیتهای فرهنگی مذهبی حضور دارند. دانشکده ما با اینکه از قطبهای نقشهبرداری کشور محسوب میشد، اما تعداد دانشجویانش کم بود و شاید همین مساله باعث شده بود کسی در آن فضا به فکر فعالیتهای فرهنگی نباشد. من به دلیل سبقه فرهنگی و فعالیتهایی که در مسجد داشتم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و خودم را کنار بکشم، این شد که کارهایی مثل حزبخوانی قرآن، تشکیل جلسات قرآنی، مراسم زیارت عاشورا، گرامیداشت مناسبتهای مذهبی و... را آغاز کردیم. از همان ابتدا تلاشم این بود که دیگران هم وارد میدان شوند چون برکت در کار جمعی است، این بود که یکی دو نفر از دانشجویانی که بیشتر در نماز جماعت بودند با خود همراه کردم، جمع ما کم کم بیشتر میشد و کم کم تصمیم گرفتیم طرحی را پی بریزیم و فعالیتهای فرهنگی را در قالب تاسیس یک تشکل دانشجویی پیش ببریم. اصل وجود تشکلی به نام «کانون قرآن و عترت» در بعضی دانشگاههای کشور را نخستین بار با جستوجو در اینترنت فهمیدم و بسیار ذوق زده شدم، زیرا به دنبال جمعآوری اطلاعات از تشکلهای موجود در دانشگاههای دیگر بودم و فکر نمیکردم، چنین تشکلی وجود داشته باشد. بنابر این خیلی زود با دو یا سه نفر از بچههای اهل مسجد و نماز جماعت، کانون قرآن و عترت را تاسیس کردیم و فراخوان عضویت دادیم. قرآن و عترت آن گمشده ای بود که کسی با آنها مشکل نداشت. اگرچه در آن شرایط محدودیتهای زیادی داشتیم نه مکانی حتی کوچک، نه یک سیستم رایانه و نه تقریبا هیچ امکانات دیگری...حتی برای پرینت یک برگه مشکل داشتیم! اما کار قرآنی توقفبردار نیست، تلاشمان را میکردیم و خدا مشکلات را یکی پس از دیگری حل میکرد. یکی از چیزهایی که برای ما جالب بود این بود که همه سلیقهها در باطن به قرآن و عترت علاقه داشتند و حتی بعضی از خانمهایی که ظاهرشان هم با مذهبیها تفاوت داشت پای ثابت برنامههای قرآنی بودند و البته به برکت قرآن و عترت جوّ مناسبی در مجموعه ایجاد شد و تغییرات ملموس بود.
-تا آن برهه زمانی هیچ تشکل دیگری در دانشگاه فعالیت نداشت؟ همانطور که عرض کردم، شاید محدودیت تعداد دانشجویان و فضای به شدت علمی، باعث شده بود کسی به فکر فعالیت فرهنگی و فعالیت تشکیلاتی نباشد. ما کانون قرآن و عترت را در آن فضا با کمترین امکانات و کمترین پشتیبانیها راهاندازی کردیم، البته میتوانستیم تشکل های دیگری ایجاد کنیم، اما فضا برای این کار مناسب نبود. ما هم که دنبال اسم رسم و مقام نبودیم. هدف، کار فرهنگی بود و به نظرمان آمد این قالب بهتر جواب میدهد. چند سال بعد، بسیج دانشجویی در دانشگاه ما به وجود آمد. نکته مهم اینست که من سوابق بسیجی داشتم و در موقع شروع کار هم میتوانستم بسیج دانشجویی را برای دانشگاهمان تاسیس کنم، اما نیاز را در تاسیس تشکلی دیدم که صرفا به کار قرآن و اهلبیت بپردازد و نیز از مسایل سیاسی به معنای جناحی دور بماند.
-چه فعالیتهایی در کانون قرآن و عترت انجام دادید؟ ما برنامههای قرآنی را با قرائت قرآن و برنامههای عترتی را با زیارت عاشورا شروع کردیم. سپس به مرور فعالیتها را گسترش دادیم و توانستیم جوّی فرهنگی در آن محیط ایجاد کنیم. گویا بیابان لَم یَزرَع تبدیل به باغ میوه شده بود. مثلا به یاد دارم که در ماه رمضان اولین سالی که وارد دانشگاه شدم، متاسفانه بوفه دانشگاه وضعیت مناسبی نداشت و افراد زیادی به صورت علنی روزهخواری میکردند اما در سال بعد دیگر تقریبا چنین چیزی وجود نداشت. یعنی بدون هیچ اجبار و اخطاری، صرفا به خاطر فضای فرهنگی که بود اگر افرادی هم روزه نبودند، حرمت نگه میداشتند. شعارمان هم این بود که قرآن کتاب زندگی است و ائمه اطهار(ع) الگوی زندگی. ما در کانون برنامه های ورزشی و تفریحی هم داشتیم.
-چه شد که ارتباط با سایر کانونها شکل گرفت و به مجمع رفتید؟ از همان زمان فعالیت در کانون دانشگاه به فکر هماهنگی و ارتباط داشتن با سایر کانونهای قرآن بودیم چون واقعا به کار جمعی و تشکیلاتی اعتقاد داشتیم. بنده را در انتخابات مجمع کانونهای قرآن و عترت وزارت علوم در سال 86 به عنوان عضو شورای مرکزی و سپس در شورا به عنوان دبیر، انتخاب کردند. اما موضوع مهمی که وجود داشت این بود که رویکرد مسئولان فرهنگی وزارت علوم در دولت جدید در راستایی بود که مجامع کانونهای فرهنگی و هنری دانشگاهها تعطیل شود. شاید به این دلیل که به فعالیتهای جمعی دانشجویان در آن سطح، اعتقادی نداشتند و آن را تهدیدی برای سیاستهای خود میدانستند، البته در ظاهر نمیگفتند که میخواهند مجامع را منحل کنند، بلکه با کم کردن و قطع کردن بودجهها و سختگیریها میخواستند دانشجویان خودشان بساط را جمع کنند و بروند، ولی ما معتقد بودیم که موضوع چیز دیگری است و به دنبال تعطیل کردن مجامع هستند که اتفاقا همین هم به مرور زمان محقق شد. در ماه های آخر حتی تلفن و آب و برق و گاز ساختمان دفاتر مجامع را قطع کردند. حالا دفتر هم که میگوییم مثلا هر دو سه مجمع در حد هفت یا هشت مترمربع فضای پارتیشن بندی داشتند! و کل امکاناتی که وزارت علوم در اختیار قرار داده بود محدود میشد به یک میز و یک گوشی تلفن و یک کشو در یک کمد فلزی!
-به نظر شما چرا چنین سیاستی را پیشگرفته بودند؟ مجامع کانون های فرهنگی هنری دانشجویان که شامل مجمع تئاتر، ادبی، موسیقی، هنرهای تجسمی، هلال احمر، قرآن و عترت و... می شدند واقعا یک قدرت نرم دانشجویی بودند. عده ای در دولت وقت شاید نگاهشان این بود که بعضی کانونها محل فعالیت دانشجویان با یک سلیقه سیاسی خاص و مخالف با دولت وقت است و به همین جهت روندی را پیش گرفته بودند که کانونها در دانشگاهها ضعیف و مجامع آنها در وزارت علوم منحل شود. البته مسئولان وقت با بنده به عنوان دبیر مجمع قرآن ارتباط میگرفتند و میگفتند شما مجمع قرآن و عترت را از شورای سایر مجامع جدا کن، خودتان مجمع جدید تشکیل بدهید، کمک میکنیم و امکانات می دهیم و... اما ما نپذیرفتیم. به هر حال اینکه مجمع قرآن و عترت را هم تعطیل کنند تبعات سنگین داشت. البته ما به دبیران و اعضای سایر مجامع هشدار داده بودیم که اینها به دنبال تعطیلی هستند ولی دوستان خوشبین بودند که اینها به دنبال اصلاحند! ما برای وضعیت سایر کانونها هم دغدغه داشتیم و دوست نداشتیم در آینده کسی تصور کند که به تعطیلی سایر مجامع بیتفاوت بودهایم.
-در ادامه، سرنوشت مجمع به کجا رسید؟ کار کردن در آن فضا خیلی سخت شده بود ولی بچه های قرآنی که همیشه کمترین امکانات را داشتند به شرایط سخت عادت داشتند و تا آخرین نفسهای ممکن فعالیت میکردند. در همین دوران آشنایی با آقای دکتر رحیم قربانی، مسئول وقت قرآن و عترت بسیج دانشجویی و موسس سازمان قرآن و عترت وزارت بهداشت، و آشنایی با دانشجویان فعال کانونهای قرآنی وزارت بهداشت، باعث شد طرح تاسیس یک اتحادیه کشوری را پی بگیریم. آقای دکتر قربانی خودشان از سابقون فعالان قرآنی دانشگاهی بودند و تجربیات ارزشمندی داشتند. به هر حال ما شاهد این بودیم که دستگاههای مختلف شامل وزارت علوم، وزارت بهداشت، دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور، دانشگاه علمی کاربردی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، بسیج دانشجویی، جهاد دانشگاهی و... اینها هر کدام داعیه فعالیتهای قرآنی داشتند. اما خیلی وقتها شاهد موازیکاریها و اصطکاکها بودیم. مثلا ممکن بود در یک دانشگاه 4 کانون قرآن و عترت باشد که هر کدام وابسته به یکی از دستگاهها بود! طبیعتاً یک دانشجوی علاقهمند فعالیت قرآنی، دچار سردرگمی میشد. از این روی در سال 87 یک همایش بزرگ سراسری در مجتمع 13آبان با حضور حدود 400 نفر از مسئولان، کارشناسان قرآنی و نمایندگان کانونهای قرآن و عترت دانشگاههای تابعه وزارت علوم، وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد برگزار شد. ما برای این که خشت اول را درست بنهیم تحقیق گستردهای درباره فعالیتهای قرآنی و همچنین بسیاری از تشکلهای دیگر از اول انقلاب تا به آن روز جمع آوری و بررسی کردیم. اما ناگهان با مشکلی عجیب مواجه شدیم. از طرف نهاد یک اساسنامه از پیش نوشته شده به ما پیشنهاد شد و گفته شد اگر دنبال اتحادیه کانونهای قرآن و عترت هستید همین را به عنوان اساسنامه خود امضا کنید! این مساله برای دانشجویان قابل پذیرش نبود زیرا نفس کار، دانشجویی بود و صحیح نبود کسی از بیرون تا این حد در آن دخالت کند بلکه میتوانستند بگویند این یک پیشنهاد است و به ما اجازه میدادند آن پیشنهاد را در کنار سایر پیشنهادها بررسی کنیم. علاوه بر آن از نظر محتوایی نیز ساختار پیشنهادی آنها فاقد مولفههای رشد و بالندگی بود و کارآمدی کافی را نداشت. این مساله در کنار مشکلات دیگر باعث شد نتوانیم در آن همایش، اتحادیه را تشکیل دهیم اما پیگیری این هدف را تا چهار سال بعد هم کمابیش ادامه دادیم که به نتیجه نرسید. اگر با آن شرایط، تشکیل اتحادیه را میپذیرفتیم مثل این بود که ساختمانی را با بنای کج، پایهگذاری کنیم.
-با این حساب، کار شما در مجمع در همان یک دوره تمام شد؟ پس از اینکه از تشکیل اتحادیه در همایش ناامید شدیم انتخابات مجمع کانونهای قرآن و عترت وزارت علوم را برگزار کردیم و بعد هم برای دومین دوره به عنوان دبیر مجمع انتخاب شدم. آن طور که به یاد دارم فکر میکنم درهمان همایش، کانونهای قرآن و عترت دانشگاههای علوم پزشکی هم انتخابات مجمع برگزار کردند. ما تلاش برای حفظ مجمع و تلاش برای ایجاد اتحادیه را همزمان دنبال میکردیم در حالی که سرانجام مسئولان برای تشکیل اتحادیه همکاری نکردند و همین مجمع را هم با سنگاندازی منحل کردند. عرض کردم که آب و برق ساختمان مجامع را هم قطع کردند اما ما برای خدمت به قرآن و برای اینکه آن جمع از هم نپاشد، کار را در یک دفتر شخصی ادامه دادیم.
-یعنی عملاً روی کاغذ چیزی به نام مجمع وجود نداشت و صرفاً برای حفظ ارتباط، دفتر را تدارک دیدید؟ بله، دیگر مجمعی وجود نداشت چون بودجهای به آن اختصاص داده نمیشد و نمیتوانست فعالیت کند. دفتر خیابان ولیعصر(عج) را هم که از ما گرفتند و دیگر انتخاباتی هم برای مجمع وجود نداشت ولی ما عاشقانه کار قرآن را شروع کرده بودیم نمیخواستیم آن جمع قرآنی خودمان از بین برود. من کار قرآنی را تاکنون ادامه دادم و توفیق دارم در موسسه قرآنی تازه تاسیس «فرهنگ و اندیشه آیه» خدمت کنم.
-آقای نظری مدتی است که جمعی از دانشجویان و دبیرخانه گفتمان قرآنی پیگیر تشکیل اتحادیه کشوری کانونهای قرآن دانشگاهها هستند. آیا با این دانشجویان، ارتباطی دارید؟ خیر؛ فکر میکنم در دورهای که ما فعالیت میکردیم این دبیرخانه وجود نداشت یا فعال نبود و الان هم متاسفانه ارتباط جدی با فعالان فعلی کانونهای قرآن ندارم. امیدوارم که انشاءالله اتحادیه پس از ده سال تشکیل شود اما این نکته را باید مهم دانست که اگر مخاطرات و مشکلات ما در زمان فعالیت برای تشکیل اتحادیه، آسیبشناسی نشود ممکن است همانها دوباره برای فعالان فعلی به وجود آید. باید از این راه طی شده و تجربه گذشته، درس گرفت. یکی از مشکلاتی که ممکن است به وجود آید جناحی شدن و عدم استقلال اتحادیه است که باید آسیبشناسی شود.
-اگر یک بار دیگر قرار باشد در کانون قرآن دانشگاه فعالیت کنید چه حوزههایی را در اولویت قرار میدهید؟ ببینید وضعیت فرهنگی امروز با ده سال قبل فرق دارد و کلا هر دورهای با هر دورهای متفاوت است. ما در کشورمان، کارهای تکراری، مرتکب میشویم در حالی که باید براساس مقتضای زمان بهترین شیوهها را انتخاب کنیم. حقیقت این است که قرآن، مهجور مانده و برای آن باید زحمت بکشیم. باید هر کاری که از دستمان برمیآید انجام دهیم و در این راه، خود قرآن و اهل بیت، چراغ و راهنما هستند. ما باید خود را به اینها بسپاریم که همیشه تازهاند و در همه حال پاسخگوی نیازهای انسانها.