به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، چهارمین چاپ از کتاب «خاطراتی از رهبر معظم انقلاب در 1318» از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. در همین راستا خاطره شنیده نشده رهبر معظم انقلاب از علامه طباطبایی(ره) را بازخوانی میکنیم.
چند سال قبل از این - اوقات ریاست جمهوری - من در نماز جمعه یک وقت راجع به همین قضیه صحبت کردم و گفتم که از ماها نخواستهاند آنطور باشیم؛ چون نمیتوانیم. بعداً یک نفر به من نامه نوشت که شما از زیر بار فرار میکنید و برای اینکه آنگونه زندگی نکنید، میگویید از ما نخواستهاند! نه، بحث این نیست که من بگویم یا من بخواهم؛ امثال من کوچکتر از آنند؛ بشر معمولی اصلاً ضعیفتر از این حرفهاست. کما این که امیرالمؤمنین هم این زهد را در همان زمان بر عیال خودش تحمیل نمیکرد.
در آن زمان کسی که این زهد را داشت، خود علی بود؛ حتی نه امام حسن، حتی نه امام حسین، حتی نه همسران بزرگوارش. هیچ جا نداریم که امیرالمؤمنین(ع) در خانهاش این طوری زندگی میکرده است. نه، خوراک شخص امیرالمؤمنین، در یک کیسه سربهمهر پیچیده بود؛ میآوردند، باز میکرد، میریخت، میخورد، بعد سرش را مهر میزد و در جایی میگذاشت؛ در خانه هم زندگی معمولی خودشان را داشتند. شخص امیرالمؤمنین، اصلاً فوق طبیعت معمول بشری است. مگر کسی میتواند اینطور زندگی بکند؟ درس عجیبی است. این، برای آن است که من و شما جهت را بفهمیم.
من از خود مرحوم علامه طباطبایی(رضواناللهتعالیعلیه) شنیدم؛ نمیدانم این را در جایی هم نوشتهاند، یا نه. ایشان میفرمود: امام که به ما ميگويد به طرف من بیایید، مثل آن کسی است که در قله کوهی ایستاده و به مردمی که در دامنه هستند، میگوید به این طرف بیایید. این معنایش آن نیست که هر یک از این راهروان و کوهنوردان میتوانند به آن قله برسند. نه، میگوید راه این طرف است، باید این طرف بیایید، کسی پایین نرود، کسی طرف سقوط نرود.