کد خبر: 3678426
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۲
پورحسن تاکید کرد:

نیازمند گفتمان تقریبی اندیشه‌های ادیان هستیم/ کارکرد دین در زیست مسالمت‌آمیز

گروه دانشگاه: عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه نیازمند گفتمان تقریبی اندیشه‌های ادیان هستیم، عنوان کرد: ادیان ساحت‌هایی را بیان می‌کنند که اسلام جامع همه این ساحت‌هاست، دین می‌تواند توجه به ارزش‌ها، کرامت، حقوق و سعادت انسان را در جامعه شکل دهد و انسان‌ها را دعوت به زیست مسالمت‌آمیز با توجه بنیادین به صلح کند.

قاسم پورحسن، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در پاسخ به این پرسش که میزان اثرگذاری و اثرپذیری آموز‌ه‌های اسلامی و مسیحی بر یکدیگر چقدر بوده و وضعیت اکنون به چه نحوی است و با بیان اینکه مسیحیت و اسلام تنها ادیان نیرومند ابراهیمی و توحیدی هستند که بر هم تاثیرگذار بوده‌اند، اظهار کرد: این نه به آن معناست که مذاهب و آیین‌های دیگر را از تاثیرگذاری خارج بدانیم، اما دنیای امروز وقتی از دین سخن می‌گوید، چه در دوره مدرن و چه در دوره بازکنکاشی مدرن و متولیان پسامدرن، مرادشان از دین، درست است که عمدتا دین مسیحیت بوده اما در بخشی دین اسلام و در بخشی دین مسیحیت است.

وی ادامه داد: بنابراین امروزه وقتی از دین حرف می‌زنیم که آیا دین نگاه حداکثری به انسان دارد و می‌تواند در بعد اجتماعی حضور پیدا کند و صلح پایدار و جهانی به وجود بیاورد، مراد از این بحث به طور کلی دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت است.

پورحسن افزود: نکته دیگر این است که هیچ یک از ادیان همانند اسلام و مسیحیت، به خصوص در دوره 50 ساله اخیر، با یکدیگر نیامیخته‌اند و گفت‌وگو نکرده‌اند و دغدغه یکدیگر را نداشته‌اند، علت هم این بود که این 2 دین تاثیرگذارترین بر یکدیگر بودند و بیشترین پیروان را داشتند و در بسیاری از مناقشات مانند مناقشه علم و دین، دین و حوزه قدرت و یا سیاست، طبیعتا بیشترین چالش‌ها و مراودات و داد و ستدها بین همین دو دین در گرفته است و این را باید بپذیریم که بقیه ادیان در حاشیه دو دین مسیحیت و اسلام قرار می‌گیرند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه اگر ما از ادیان حرف می‌زنیم که آیا ادیان بر هم تاثیر گذاشته‌اند و بیشترین تاثیرات بین دو دین اسلام و مسیحیت بوده است، عنوان کرد: حقیقت این است که به همان میزان که مسیحیت در بحث‌های نظری بر اسلام و بر دیدگاه‌های گوناگون آن تاثیر گذاشته، به همان میزان امروزه دیدگاه‌ها و تفکرات اسلامی، اعم از فلسفی و کلامی بر متفکران مسیحی تاثیرگذار بوده است؛ علت آن هم مراوده‌ای بوده است که با یکدیگر داشته‌اند، کمتر متفکری در حوزه دین بودایی، هندو و یهودی می‌بینید که چه از لحاظ فکری، دیالوگ و تفکر بر یکدیگر تاثیرگذار باشند.

وی با اشاره به تفاوت ساحت‌های فهم اسلام  و مسیحیت اظهار کرد: وقتی فهمی از مسیحیت یا اسلام را عرضه می‌کنیم، حقیقت این است که دو دیدگاه کاملا متفاوت و دو آموزه و فکر متفاوت در مورد اسلام یا مسیحیت را باید ببینیم؛ یعنی دو ساحت کاملا متفاوت هستند. منظور این است که آموزه‌های مسیحیت عمدتا در غرب معنا پیدا کرده و با تاریخ غرب عجین شده و با رهیافت‌های غرب ممزوج شده و بیشترین چالش‌ها را در مواجه یا ستیز و یا مناقشه با وضع جدید در مغرب زمین به وجود آورده است.

وی ادامه داد: از این حیث وقتی در دوران مدرن از دین حرف می‌زنیم، چالشی که مسیحیت داشت و سرنوشتی که به‌تدریج آموزه‌های آن را کمرنگ کرد و مسیحیت تنها در حوزه صرف الهیاتی قرار گرفت، در مورد اسلام اتفاق نیفتاد. امروز به واسطه رویکرد سکولاریزم بخواهیم یا نخواهیم حضور دین مسیحی در عرصه عمومی بسیار اندک است، عکس آن در دنیای اسلام اتفاق افتاد و حضور دین اسلام در مناسبات جمعی بسیار زیاد است و مشابه همین مسئله را در باب بحث عقل و دین داریم و مسیحیت عمدتا تلاش می‌کند بر رویکرد ایمان‌گرایی و تجربه دینی تاکید داشته باشد، در حالی که متفکران اسلامی بسیار تلاش می‌کنند تا اسلام را در درون دیدگاه عقلی قرار دهند و بیشترین مناقشه ما در حوزه مناقشه عقل و دین است.

پورحسن افزود: این تفاوت‌های بنیادین سبب می‌‌شود آن تاثیرات، رویکردها و یا مراوداتی که امروزه مسیحیت نسبت به دنیای اسلام دارد را به صورت یک امر کاملا مستقل و متفاوت در اسلام ببینیم، در مورد مسیحیت ممکن است نتوانیم به هیچ وجه از آموزه‌های مسیحی، قدرت سیاسی و اجتماع دینی را شکل دهیم. فارغ از اینکه آیا دوره اول و در 600 سال نخست قائل به مسیحیت هستیم یا نه، ما تنها با نوشته‌های پراکنده و حواریونی مواجه هستیم که برعکس آن در دنیای اسلام در همان ابتدا با کتاب و سنتی مواجهیم که آموزه را شکل می‌دهد.

وی با بیان اینکه این تفاوت‌ها بنیادی هستند و از این رو مدعیاتی که در حوزه مسیحیت داریم، همان مدعیاتی نیستند که در اسلام داریم، اظهار کرد: در اسلام نگاهی داریم که این دین کامل جامع است و نگاه حداکثری به آن داریم که تا مرز نگاه ایدئولوژیک درباره دین در همه ساحت‌های اجتماعی، فرهنگی و غیره رفته است.  این ساحت‌ها را از منظر دین اسلام را می‌بینیم اما آنچه در مسیحیت و حتی خود کلیسا هم پذیرفته شده این است که ساحت‌های محدودی از مناسبات جمعی را دین مسیحیت می‌تواند در آنها مراوده و مداخله داشته باشد.

وی ادامه داد: اگر این را بخواهیم از این منظر ببینیم که برای وضعیت کنونی و آینده، دین آیا حضوری در اجتماع دارد یا خیر؟ باید از دیدگاه اسلام نگریسته شود، مسیحیت در دوره کنونی چنین ادعایی ندارد و تقلیل یافته به ایمان غربی، به نگاه ایمانی و یا باورهای شخصی نسبت به امر متعال، در حالی که ادعای جامعیت و کامل بودن و خاتم بودن و ساختن جامعه مبتنی بر آموزه‌های دین، تفاوت‌های جدی میان اسلام و مسیحیت است که نسبت به وضع کنونی و آینده می‌تواند وجود داشته باشد.

دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که برای تعامل گفتمانی تقریب بین اندیشه‌های عالمان اسلامی و مسیحیت، در عصر حاضر چه راهکاری وجود دارد و پیش‌بینی شما چیست؟ گفت: من به طور کلی معتقدم درباره همه ادیان، اعم از ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی راهی جز گفت‌وگو نداریم. دو سال قبل در سفری که به هند داشتم و گفت‌وگویی با ادیانی مانند بودیسم و جینیسم و دیگر آیین‌ها داشتم، بر این مسئله تاکید کردم که معتقدم تنها راه ادیان نسبت به یکدیگر گفت‌وگو و منطق مکالمه است. در این زمینه می‌توان به کتاب «تفسیری از دین» جان هیک اشاره کرد که می‌گوید ادیان ساحت‌هایی را بیان می‌کنند؛ یک دین ساحت معنوی را بیان می‌کند و دین دیگر ساحت اخلاقی را و ما می‌توانیم جامع این را در اسلام ببینیم، در عین حال همه ادیان ساحت‌ها و اجزایی از دین را بیان می‌کنند و توجه دارند.

وی ادامه داد: ما به جای آنکه بر ستیز و مناقشه میان ادیان تاکید کنیم، اولا معتقدم راهی جز گفت‌وگو نداریم و بالاترین این گفت‌وگو می‌تواند میان ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی و درون ابراهیمی میان اسلام و مسیحیت باشد. نکته دوم این است در وضعیت کنونی دچار مناقشات بزرگی مانند جنگ و نزاع شده‌ایم و اگر به فکر صلح پایدار و جهانی در آینده بشری هستیم، علاوه بر مددی که از عقل و فلسفه می‌گیریم، بالاترین مددی که پس از فلسفه می‌تواند به ما کمک کند، بنیاد دین است. بنابراین با توجه به دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی که در جامعه بشری وجود دارد، دین می‌تواند به کمک فلسفه، صلح را برای جامعه جهانی به وجود بیاورد.

پورحسن گفت: نکته سوم اینکه به نظر می‌رسد با توجه به آینده بشر که با ادامه جنگ‌ها همراه و نگران‌کننده است، دین می‌تواند بیشترین کمک را جهت توجه به ارزش‌ها، کرامت و حقوق و شأن انسان و توجه به سعادت انسان را در جامعه شکل دهد و از قبل این انسان‌ها را دعوت به زیست مسالمت‌آمیز با توجه بنیادین به صلح کند. بنابراین مهم‌ترین نقش ادیان و پیامبران دعوت به حقیقت، رستگاری و راستی بود و این نقش را ادیان در قالب گفت‌وگوهایی که صورت می‌دهند، می‌توانند ایفا کنند و این گفت‌وگوها طبیعتا باید میان متفکران ادیان صورت گیرد و نتایجی هم که از گفت‌وگوهای دوران مسیحیت و اسلام تاکنون شکل گرفته و ظهور پیدا کرده، موجب فهم بهتر شده و اکنون نزاع‌ها ناشی از عدم فهم و عدم گفت‌وگو است.

captcha