
سرگرمی یکی از شروطی است که در برنامهسازی تلویزیونی همیشه به عنوان اصلیترین شاخص مطرح بوده و است، زیرا تا آن زمان که نتوان مخاطب را پای گیرندههای تلویزیون نشاند، انتظار پیامرسانی خواسته بیجایی است. این وضعیت به صورت دیگری نیز صادق است منظور اینکه اگر مسابقهای تنها برای آموزش تولید شود بدون اینکه به کیفیت توجه داشته باشد نتیجه آنگونه که باید، نخواهد بود. این اتفاق متأسفانه در برنامهسازیهای رسانه ملی بسیار رخ میدهد. به طور کلی در(تلویزیون) دو شرطی که از آنها نام برده شد به صورت توآم وجود ندارد، بلکه همیشه یکی از شروط مورد نظر را، قربانی دیگری کردهایم. گواه این ادعا را میتوانیم در مسابقه «برنده باش» مشاهده کنیم؛ مسابقهای که با بهرهبردن از اجرای محمدرضا گلزار ــ بازیگر سینما از هفته گذشته؛ پنجشنبهها از شبکه سوم سیما پخش میشود و در این دو هفته آغازی از پخش سر و صدای زیادی به پا کرده است.
مسابقه «برنده باش» با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی تولید شده است، اما روش ناصحیحی را برای رسیدن به هدف فرهنگی خود انتخاب کرده است. اولین ایراد اساسی که به این برنامه کممحتوا وارد است؛ پرداخت جوایز مادی بزرگ در قبال پاسخ به پرسشهای کوچک است! به نحویکه فردی با اطلاعات عمومی حداقل هم میتواند به راحتی تا مرز ۳۰ میلیون تومان پیش رود، البته ممکن است این سؤال پیش آید که این موضوع چه اشکالی دارد؟ و در پاسخ باید گفت: در تفکراتی که ما منادی آن بودهایم هدف، وسیله را توجیه نمیکند، چرا که چگونه به یک هدف دست مییابیم نیز در اندیشه اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است به همین دلیل طی چهار دهه گذشته ما سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتهایم تا این آرمان را فراموش نکنیم. در «برنده باش» آنچه تبلیغ میشود پولهایی باد آورده است که شرکت کننده به دست میآورد، نکته جالب اینجاست، سؤالات ابتدایی به اندازهای ساده هستند که مخاطبان پای گیرنده تلویزیونی احساس به سخره گرفتن شعور خود را بدیهی میشمارد.
اینجا پرسشی مطرح است و آن نیزاینکه چگونه یک برنامه تلویزیونی قادر است در هر نوبت اجرا، به طور معمول ۱۵۰ الی ۲۰۰ میلیون تومان جایزه به شرکت کنندگان خود اهدا کند؟! درباره این بذل و بخشش باید گفت؛ مسلماً هر اندازه جایزه بابت این برنامه هزینه شود و هر اندازه هم دستمزد مجری سوپراستارش بالا باشد باز هم تهیه کننده برنامه بدون سود هزینهای نمیکند.
در شرایطی که وضعیت اقتصادی کشور در حالت نامطلوب و نامناسبی است و شمار قابل توجهی از فارغ التحصیلان دانشگاههای کشور برای گذر از بحرانهای اقتصادی از سویی و کسب رزق حلال از دیگر سو؛ به مشاغلی چون رانندگی در شبکه اسنپ و تپسی و... روی آوردهاند؛ اجرای مسابقاتی با این کم و کیف از هر حیث و منظری نادرست و ناپسند مینماید.
اما بپردازیم به بار مفهومی این مسابقه؛ در این کار سعی شده از هر حوزهای سؤال پرسیده شود. برای مثال در حوزه موضوعات قرآنی سؤالی به این صورت مطرح شد. کوچکترین سوره قرآن کدام است؟ برای این سؤال چهار گزینه وجود داشت. شرکت کننده در پاسخ به این سؤال با شک و تردید گزینهای را انتخاب کرد و زیر لب برای صحیح بودن جوابش دعا میخواند! البته در نهایت جواب که میدهد صحیح است، اما در این میان پرسشی مطرح میشود آیا فردی که طبق گزینههای آزمایشی برای شرکت در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کرده از جواب دادن به چنین پرسش سادهای که جوابش را باید در کتابهای ابتدایی جستجو کرد، عاجز است؟! آیا این رویکرد به نوعی تداعیگر این موضوع نیست که در جامعه امروز آشنایی با قرآن کم شده است؟ جواب خیر است، چون آنچه که در جامعه میبینیم این مطلب را به ما منتقل نمیکند، در فضای مجازی نیز ما گرایشهای قرآنی را به وفور در بین جوانان شاهد هستیم، ولی متأسفانه به واسطه برخی برنامهسازیها، چنین تصوری را در جامعه ایجاد میکنیم!
مطلب دیگری که پیرامون این مسابقه مطرح است به تقلیدی است که این برنامه به لحاظ فرم و اجرا از مسابقات خارجی کرده است. در این برنامه مجری برنامه برخی مواقع از جای خود بلند شده و در استادیو قدم میزند یا اینکه با دادن پیشنهاد پول به شرکت کنندهها، آنها را از ادامه حضورشان در برنامه منصرف میکند تا آنها جایزهای که تا آن مرحله بردهاند را حفظ کنند. این شبیهسازی شاید از دید برنامهسازان، ایرادی نداشته باشد، اما وقتی ما سعی کنیم برنامههای خود را براساس میزانسن و دکوپاژ برنامههای غربی روی آنتن ببریم چگونه انتظار داریم از آن جواب مطلوب در جهت رسیدن به خواستههایمان به دست آوریم؟
انتهای پیام