به گزارش ایکنا؛ شماره ۹ فصلنامه علمیپژوهشی مطالعات فهم حدیث، ویژه پاییز و زمستان ۱۳۹۷ به صاحبامتیازی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) و مدیرمسئولی مجید ملایوسفی منتشر شد.
حدیث از نظر اعتبار بعد از قرآن قرار دارد و از جهت استعمال پرکاربردترین منبع در استنباط معارف اسلامی اعم از اعتقادات، اخلاق و احکام شرعی است؛ بنابراین مطالعات تخصصی در حوزه فهم و درک حدیث، ضرورت ویژهای مییابد. با توجه به اینکه احادیث در گستره موضوعی وسیعی شکل گرفته است؛ برای درک تمامی احادیث استفاده از علوم مختلف ضرورت مییابد. فصلنامه «مطالعات فهم حدیث» تلاش دارد محفل مناسبی در جهت بهرهگرفتن از علوم سنتی همانند فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان، ادیان، تاریخ و... و همچنین علوم جدیدی همانند مردمشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، زبانشناسی، تحلیل گفتمان، تاریخ انگاره، و ... در جهت فهم عمیقتر و دقیقتر از احادیث ایجاد نماید.
عناوین مقالاتی که در این شماره انتشار یافته است بدین قرار است: «اعتبارسنجی روایات فضائل قرائت قرآن نزد شیعه»، «اعتبارسنجی نقد حدیث بر پایه علوم تجربی»، «بررسی سندی و دلالی روایات حجاب در منابع حدیثی اهل سنت «با تاکید بر روش تعیین حلقه مشترک»»، «تحلیل سندی و متنی دو روایت «لَا تَسُبُوا الدَهْرَ» و «یا دَهرُ اُف لَکَ» و حل تعارض آن دو»، «تحلیل سندی و متنی نامه امام جواد(ع) به والی سیستان»، «کاربست بینامتنیت قرآنی در تصحیح متن روایات: مطالعه موردی نهجالبلاغه»، «کارکردهای قرینه سوال راوی در فهم احادیث فقهی».
در چکیده مقاله «اعتبارسنجی نقد حدیث بر پایه علوم تجربی» تألیف مهدی آشناور میخوانیم: «حدیث پژوهان معیارهای مختلفی را برای ارزیابی احادیث وضع کردهاند؛ از جمله این ملاکها، عدم مخالفت حدیث با حس و تجربه(دانشهای تجربی) است که در این مقاله ضمن بررسی دیدگاه حدیث پژوهان و نیز بررسی چند نمونه به اعتبارسنجی این ملاک پرداخته میشود. هدف از این پژوهش، اعتبارسنجی ملاک عدم مخالفت حدیث با دانشهای تجربی است، که با روش کتابخانهای نگارش یافته است. سوالی که در اینجا مطرح است این که علوم تجربی در نقد و فهم حدیث چه جایگاهی دارد؟ آیا به عنوان یک معیار و ملاک برای نقد حدیث میتوان بدان استناد کرد؟ در صورت تعارض روایت با دانشهای تجربی نقش این ملاک چیست؟
با بررسی ویژگیها و چیستی دانشهای تجربی و نیز نمونههای حدیثی که با علوم تجربی تعارض دارند نتیجهای که حاصل شد این است که اولاً با توجه به محتوای تعدادی از احادیث، در فهم و نقد حدیث باید از ملاک و معیار دانشهای تجربی بهره برد و این که در این راستا تنها میتوان به قطعیات دانشهای تجربی تکیه کرد و نه فرضیات و نظریهها؛ چرا که ممکن است پس از مدتی ابطال گردند. ثانیاً در برخی از تعارضات احادیث با دانشهای تجربی، با توجه به برخورداری معصومین(ع) از علم لدنی، نمیتوان هر حدیثی را صرفاً به خاطر مخالفت با فلان نظریه مشهور کنار گذاشت. ثالثاً دانشهای تجربی و احادیث، تاثیر متقابلی نسبت به هم داشتهاند به طوری که دانشهای تجربی باعث فهم بهتر و تفسیر روشنتر احادیث شده و محتوای علمی برخی روایات نیز در گسترش دامنه تحقیقات دانشهای تجربی نقش بسزایی داشته است.»
یکی از مقالاتی که در این شماره انتشار یافته است مقاله «کاربست بینامتنیت قرآنی در تصحیح متن روایات: مطالعه موردی نهجالبلاغه» اثر شادی نفیسی است. بینامتنیت از جمله مباحث نوین در حوزه مطالعات ادبی است که به بررسی روابط بین دو متن میپردازد. نظریهپردازان مختلف با خاستگاهها و تحلیلهای متفاوتی به تبیین این روش پرداختهاند. ژنت از جمله مشهورترین نظریه پردازان متاخر در این زمینه است که به تفصیل به طبقهبندی انواع روابط بینامتنی و تحلیل چگونگی آنها پرداخته است. از بین متون دینی، ارتباط نهجالبلاغه با قرآن، به ویژه با توجه به این که امام علی(ع) قرآن ناطق دانسته شدهاند و بر معیت ایشان با قرآن تاکید شده است، همواره مورد عنایت شارحان نهجالبلاغه بوده است. استفاده از روش بینامتنیت در تحلیل این رابطه، نه تنها به تعمیق فهم ما از قرآن و نهجالبلاغه کمک میرساند، بلکه به استانداردسازی روش بررسی آن هم کمک میکند. استفاده از این روش، کارکردهای مختلفی دارد که یکی از آنها در جهت تصحیح متون است. در این مقاله با این هدف به بررسی نهجالبلاغه پرداخته شده است.
در قسمتی از مقاله «کارکردهای قرینه سوال راوی در فهم احادیث فقهی» میخوانیم: «سخن گفتن با تکیه بر قیود و قرائن، امری رایج در محاورات عقلایی است؛ قرینه، جانشین دلالت وضعی برای لفظ بوده و در جهت فهم مراد متکلم اصلیترین نقش را ایفا میکند. یکی از قرائن لفظی متصل که در شناخت مقصد اصلی کلام متکلم به صورت عام و کلام معصوم(ع) به صورت خاص مورد بررسی علمای فقه الحدیث قرار گرفته است، قرینه سوال راوی است. این قرینه که در زمره قرائن تعیین کننده مراد در این علم شناخته میشود، دارای ثمرات متعددی برای فقیه، از جمله کنار گذاشتن فهم پیشین از مضمون گزارههای معصوم(ع)، تخصیص عمومیت کلام وی، تقیید اطلاق و یا جمع بین این مُدرَکات میشود».
انتهای پیام