به گزارش ایکنا؛ مهریه مهمترین مسئلهای است که اکنون در مورد طلاق زوجین مطرح است و سلامت روان زوجین شاید آخرین مسئله مورد توجه!
اما آیا موضوع گرفتن یا نگرفتن مهریه تأثیری در سلامت روان خانمها پس از طلاق دارد؟ مهرداد کاظمزاده عطوفی، دبیر انجمن علمی روانشناسی بالینی در گفتوگو با ایکنا به این سؤال پاسخ داد و تشریح کرد که در چه حالتی طلاق کمترین آسیب روانی را به زوجین وارد میکند.
کاظم زاده عطوفی در پاسخ به این مسئله ابتدا به تشریح جایگاه مهریه و نقش آن در حفظ رابطه زوجین پرداخت و گفت: هیچگاه در ادبیات دینی مهریه به منظور حفظ رابطه ازدواج نبوده و هدیهای بوده که مرد به زن میداده است. مهریه عندالمطالبه است به این معنی است که یک فرد تقبل میکند هدیهای بدهد و باید بدهد.
وی با ابراز تأسف از اینکه اکنون مفهوم و معنای مهریه تغییر کرده است، گفت: مهریه به دو شکل ارزش گذاری رابطه زن و مرد و رقابت اجتماعی برای تعیین جایگاههای اجتماعی تغییر مفهوم پیدا کرده که هر دو رویکرد به لحاظ اجتماعی و جایگاه روابط عاطفی زوجین آسیبزا است. مواردی را دیدهایم که رابطهای همه فرایندهای خود را به خوبی پشت سر گذاشته و حتی دختر و پسر بر سر مهریه با هم به توافق رسیدهاند اما وقتی این مسئله بین خانوادهها مطرح شده مشکل ایجاد کرده است.
اگر مهریه همچنان همین جایگاه را داشته باشد اشکالات رابطهای ایجاد خواهد کرد
قائممقام مرکز تحقیقات سلامت معنوی افزود: زوجهایی را میبینم که پس از سالها ناراحتیها و آزردگیهایی که در هنگام تعیین مهریه برای آنها ایجاد شده همچنان در ذهن دارند و در موقعیتهای متفاوت هر از چندگاهی مجداً این ناراحتیها سرباز میکند. اگر مهریه همچنان همین جایگاه را داشته باشد اشکالات رابطهای ایجاد خواهد کرد.
وی با ابراز رضایت از دخالت دولت در تعیین سقف مهریه، یک ازدواج و طلاق منطقی را اینگونه تشریح کرد: دو نفر به اراده خودشان تصمیم هوشمندانهای میگیرند و مسیرهای منطقی را طی کرده و وارد یک رابطه زوجیت میشوند و شرایط این رابطه را میپذیرند. اگر در این رابطه زوجین به مشکلاتی برخورد کنند و نهایتاً همه مسیرهای منطقی را طی کرده، با هم گفتوگو کرده و حرفهای هم را شنیدند و در ادامه با یک فرد متخصص، فرایند مشاوره را طی کردند و در نهایت به این نتیجه رسیدند نمیتوانند رابطه را ادامه دهند و از ابتدا این دو نفر انتخاب درستی برای هم نبودند در این حالت وارد فرایند طلاق میشوند.
وی به وجوه مختلفی که میتوان به مسئله طلاق نگاه کرد نیز اشاره و تشریح کرد: در یک وجه دو نفر را انتخاب میکنند که طلاق بگیرند و مثل قرارداد ازدواج که بر سر آن و تعیین مهریه در آن به توافق رسیدند در خصوص طلاق و مهریه نیز به توافق میرسند.
هنوز بسیاری از مردم و زوجین به قوائد توافق آشنا نیستند
کاظم زاده عطوفی ادامه داد: آنچه موجب مشکلات و آزردگیها میشود این است که هنوز بسیاری از مردم و زوجین به قواعد توافق آشنا نیستند و احساس می کنند چون مایل هستند هر طور شده از این رابطه بیرون بیایند پس باید بهای سنگین گذشتن از مهریه را بگذرانند در صورتی که اگر از این زاویه نگاه کنند که این همان توافق اول ازدواج است که اکنون عکس آن در حال انجام است، یعنی روز اول ازدواج مهریهای را تعیین کردهایم و این را هم میپذیرم که اکنون با بخشیدن این مهریه میخواهم از قرارداد بیرون بیایم، این نوع نگاه از آسیب پیشگیری میکند. چرا که هر رابطهای هزینه فاینده است و زوجه مهریه را داده و طلاق را گرفته است.
وی با تأکید بر اینکه معتقد است به لحاظ قانونی باید تغییراتی در مسئله طلاق و مهریه صورت گیرد، گفت: حق طلاق مسئلهای است که باید بر روی آن بحثهای تخصصی و کارشناسی صورت گیرد چون بحث اختیار و حفظ یک رابطه است و اگر یک رابطهای تحت اجبار بخواهد ادامه داشته باشد وارد طلاق عاطفی می شود و دیگر کیفیتی نخواهد داشت.
نگرفتن مهریه باعث آسیب روانی میشود
این روانشناس کشورمان در ادامه به دو مسئلهای که باعث وارد شدن آسیب روانی به زن به دلیل نگرفتن مهریه میشود اشاره کرد و گفت: من موافق هستم که تعدادی از خانمها که در شرایط سخت قرار میگیرند و نهایتاً مهریه خود را میبخشند تا طلاق توافقی انجام شود، به لحاظ روانشناختی دچار آسیب میشوند. این احساس به دو دلیل ایجاد میشود: اول اینکه در این حالت زن فکر میکند مهریه را باید میگرفت چرا که عمرش را پای یک ازدواج گذاشته است و دوم اینکه بیش از احساس فشار، احساس اجبار به آنها وارد میشود که همین موجب خشم آنها می شود.
شادی و افسردگی بعد از طلاق را عموماً همه تجربه میکنند
وی ادامه داد: خانمها پس از طلاق دو حالت را تجریه میکنند: اول اینکه وقتی طلاق میگیرند و فشارهای کارهای طلاق برداشته میشود مدتی احساس خوبی دارند و احساس میکنند خوب شد رها شدند، اما بعد از آن افسردگی را تجربه میکنند که به آن افسردگی ناشی از تطابق با شرایط جدید گفته میشود که این طبیعی است و همه آدمها این دوره سوگ را میگذرانند.
خشمی که نشخوار فکری ایجاد میکند
عطوفی حالت دوم را تشریح کرد و گفت: خانمهایی که پس از طلاق احساس میکنند درست است که از یک رابطه بیرون آمدهاند اما مغموم شده و باختهاند، بیشتر خشم را تجربه میکنند و این خشم روی افسردگی ناشی از تطابق با شرایط جدید را میپوشاند و شاید بیشتر این خشم است که تبدیل به نشخوارهای فکری میشود یعنی فرد دائم موضوع را در ذهن خود مرور میکند و این موجب تشدید فرایند افسردگی میشود.
طلاق با کمترین آسیب روانی آیا ممکن است؟
وی در پاسخ به این سؤال که در چه حالتی طلاق کمترین آسیب روانی را به زوجین وارد می کند؟ گفت: زمانی که زوجین فرایندهای منطقی یعنی مشاوره های قبل از طلاق را طی کرده باشند. زوجها معمولاً زمانی تصمیم به طلاق میگیرند که به لحاظ ذهنی به بن بست خوردهاند یا به لحاظ عاطفی دچار مسئله شدهاند و دیگر حس عاطفی مناسب در رابطه وجود ندارد.
کاظمزاده عطوفی با استقبال از برنامهای که طی آن زوجین ابتدا باید به مراکز مشاوره مراجعه و پس از دریافت مشاوره مجوز مراجعه به دادگاه طلاق توافقی را دریافت کنند، گفت: وقتی زوجها هیجانی تصمیم میگیرند طلاق بگیرند، مبنای تعقل در این تصمیم نیست. اگر زوجی تمام مقدمات رابطه خود را گذراندند، حرفهای همدیگر را گوش کردند و توانستند حرفهای هم را بشنوند، و توانستند با هم مذاکره کنند بسیار خوب است اما اگر نتوانستند باید به مشاور خانواده مراجعه کنند. چون مشاوران خانواده در عین حال آسیبشناس هم هستند و زوجها در شرایطی که تصمیم میگیرند از هم جدا شوند دارای یکی از اختلالهای روانشناختی مشخص از جمله افسردگی، اضطراب شدید و یا وسواس هستند و این اختلالات بر نحوه تصمیم گیری آنها تأثیر میگذارد.
وی تصریح کرد: مادامی که ما با یک پاتولوژی آسیب دیده مواجه باشیم تصمیم گیریهای تحت تأثیر این پاتولوژی تصمیمهای آسیب دیده خواهدبود. پس لازم است پیش یک متخصص آسیب شناس برویم تا اگر دارای مشکلات روانشناختی هستیم اول آن مشکلات را حل کنیم بعد با مشاوره به این نتیجه برسیم که اختلافات جدی باعث ایجاد مسائل در رابطه ما شده و طبیعتاً نمیتوانیم رابطه را ادامه دهیم.
زوجهایی که با همراهی مشاور به این نتیجه میرسند که باید طلاق بگیرند کمتر آسیب میبینند
عطوفی اضافه کرد: مطالعات نشان داده است که زوجهایی که فرایندهای مشاوره طلاق را گذراندهاند و در جلسه مشاوره به این نتیجه رسیدهاند که دیگر نمیتوانند با همسر خود زندگی کنند و شرایط موجود به نفع هیچ کدام از زوجین نیست نه تنها پس از طلاق افسردگی جدی پیدا نکردند بلکه احساس رضایت هم داشتهاند که میتوانند یک شروع بهتر داشته باشند.
ابن متخصص روانشناسی بالینی در پایان گفت: همین قدر که ما تأکید میکنیم که یک رابطه باید حفظ شود و رابطه زوجیت یک رابطه ارزشمند است که طرفین سالهای زندگی، عاطفه و روان خود را صرف آن کردهاند اما این را هم اعتقاد داریم که تداوم یک رابطه بیمار گونه موجب ایجاد بیماری در زوج و در فرزندان میشود و تداوم یک رابطه بیمار گونه خلاف قواعد منطقی است که بهتر است این رابطه به کمک مشاور و از طریق درست به اتمام برسد.
انتهای پیام
الله اعلم