به گزارش ایکنا، جهان اقتصاد نوشت: این پاسخ صادقانه به بلند پروازی اشاره می کند، اما از تکبر یا خودپسندی و احساس برتری استودیو های رقیب نامی به میان نمی آید. رقابت فقط بخشی از تصمیمی که در آن پرسش ساده تر جایگزین پرسش دشوار تر شده است محسوب نمی شود. پرسشی که به پاسخ نیاز دارد این است که : با در نظر گرفتن کارکرد دیگران، چه تعدادی از افراد فیلم ما را خواهند دید؟ با این حال پرسشی که مدیران استودیو ها در نظر می گیرند به شکل ساده ای به اطلاعاتی بر می گردد که بسیار ساده تر در اختیار آنان قراردخواهد گرفت. آنها از خود می پرسند: آیا فیلمی خوب و سازمانی کارآمد برای بازاریابی داریم؟ سیستم آشنای (آنچه می بیندی، همه چیزی است که وجود دارد) را پردازش و جایگزینی غفلت از رقابت و تاثیرات بالاتر از میانگین را ایجاد می کند. نتیجه این غفلت از رقابت، رقبای بیشتری است که نسبت به توان سوددهی وارد بازار می شوند، بنابراین دستاورد میانگین آنان شکست است. این دستاورد برای تازوه واردان این تجارت ناراضی کننده است، اما تاثیر آن در اقتصاد به طور کلی مثبت خواهد بود.
طی پژوهشی ،استادان دانشگاه دوک به بررسی مسئولان امور مالی در شرکتهای بزرگ، که کارشان تخمین شاخص بازده استاندارد وضعیف سال جاری بود پرداختند. دانشجویان دوک ۱۱۶۰۰ نمونه از این پیش بینی ها را جمع آوری کردند و درستی آن را مورد آزمایش قرار دادند. نتیجه ساده بود. مسئولان مالی درباره آینده نزدیک بازار سهام هیچ چیز نمی دانستند، همبستگی میان تخمین آنان و ارزش واقعی کمتر از صفر بود! وقتی می گفتند بازار سقوط خواهد کرد احتمال این وجود داشت که افزایشی در سهام وجود نداشته باشد. این یافته ها غافلگیر کننده نیست. خبر بد واقعی این است که به نظر می رسید این مسئولان نمی دانستند که پیش بینی شان هیچ ارزشی ندارد.
این افراد مجددا دو تخمین دیگر بر بهترین حدسشان درباره شاخص بازده زدند ، ” ارزشی که آنان نود درصد مطمئن بودند بالاست و ارزش دیگری که نود درصد مطمئن بودند بسیار پایین است”. دامنه میان این دو ارزش با عنوان فاصله اطمینان هشتاد درصدی شناخته می شود. فردی که موقعیت های مختلف فاصله اطمینان را حدس می زند انتظار دارد بیست درصد از نتایج آن غافلگیر کننده باشد. اما این حدس ها به شصت و هفت درصد نتایج غافلگیر کننده یعنی سه برابر بیشتر از میزان مورد انتظار مسئولان امور مالی می انجامد . این نشان می دهد که این مسئولان به توانایی شان در پیش بینی بازار بیش از اندازه اطمینان داشتند. اطمینان بیش از اندازه یکی دیگر از مظاهر (آنچه می بینید، همه چیزی است که وجود دارد) است. وقتی مقداری را تخمین می زنیم، به اطلاعاتی اطمینان می کنیم که به ذهن می آیند و داستانی منسجم می سازیم که در آن تخمین ها معنا پیدا می کند. استفاده از اطلاعاتی که به ذهن نمی رسند، احتمالا به این علت که شخص آن ها را نمی داند ناممکن است.
پژوهشگران فاصله های اطمینان که ایجاد غافلگیری را تا بیست درصد کاهش می داد محاسبه کردند. نتایج تکان دهند بود. برای اینکه میزان غافلگیری در سطح دلخواه باقی بماند، مسئول امور مالی باید در طی چند سال این گونه پیش بینی کرده باشد: هشتاد درصد امکانش هست که شاخص بازدهی سال آینده میان منفی ده درصد و مثبت سی درصد باشد. این فاصله اطمینان که درست دانسته های مسئول مالی را نشان می دهد (به شکل دقیق تر غفلت آنان را ) چهار برابر گسترده تر از فاصله ای است که در واقع ذکر کرده اند.
در اینجا پای روان شناسی اجتماعی به میان می آید، زیرا پاسخی که مسئول امور مالی راستگویی می دهد به شکل درآوری مسخره است. مسئولی که به همکارانش اطلاع می دهد ( به احتمال بسیار زیاد شاخص بازدهی میان منفی دهد درصد و مثبت سی درصد خواهد بود) احتمالا با خنده شدید همه همکارانش مواجه می شود. این فاصله اطمینان گسترده، در واقع اعتراف به نادانی است که از نظر اجتماعی برای فردی که به خاطر داشتن دانش مسائل مالی حقوق می گیرید، پذیرفته شده نیست. این مدیران، حتی اگر بدانند که چقدر کم می دانند، برای اعتراف به این نادانی مورد مواخذه قرار می گیرند. رئیس جمهور تورمن معروف به دنبال اقتصاددانی بایک سمت و سو و با موضوع مشخص می گشت. وی از اقتصاددانانی که پیوسته می گفتند: (از سوی دیگر…) خسته شده بود.
سازمان هایی که گفته های متخصصان با اطمینان به نفس بالا را به کار می گیرند باید انتظار پیامهایی پر هزینه را نیز بکشند. پژوهش مسئولان مالی نشان داد افرادی که به شاخص استاندارد اطمینان داشتند به آیند ه شرکت خودشان نیز به همان اندازه خوشبین بودند که این امر باعث می شد نسبت به بقیه افراد به خطر بیشتر دست بزنند. نسیم طالب نشان داد که درک نامناسب از عدم قطعیت محیط اطراف باعث می شود کارگزاران اقتصادی، دست به مخاطراتی بزنند که باید از آن اجتناب کنند. اما خوشبینی در اجتماع و بازار ارزش بالایی دارد و شرکت ها کسانی را که اطلاعات گمراه کننده می دهند، بیشتر از کسانی که حقیقت را بیان می کنند می ستایند. یکی از نکات بحران مالی که به رکود اقتصادی بزرگ منجر شد این است که دوره هایی وجود دارد که در آن رقابت میان متخصصان و سازمان ها، نیروهای قدرتمندی ایجاد می کند که سبب می شود افراد به پیامدهای عدم قطعیت دچار شوند و دست به مخاطره بزنند.
فشارهای افتصادی و اجتماعی که به سمت اطمینان بیش از اندازه تمایل دارند، به پیش بینی های مالی محدود نمی شوند. دیگر افراد حرفه ای نیز باید با این حقیقت کنار بیاییند که متخصصی که شناخته شده است اعتماد به نفسی بسیار بالا خواهد داشت. فیلیپ تتلاک نشان داده است متخصصانی که اعتماد به نفس بالایی دارند به احتمال زیاد در برنامه های خبری ظاهر می شوند و استعدادهای خود را به رخ می کشند. به نظر می رسد این اطمینان بیش از اندازه در حرفه پزشکی نیز رایج است. در پژوهشی راجع به بیمارانی که در بخش مراقبت های ویژه از دنیا رفته اند، نتایج کالبد شکافی با تشخیصی که پزشک در زمان حیات بیمار دشت، مقایسه شد. پزشکان همچنین میزان اطمینان خود را گزارش دادند. نتایج:( پزشکانی که از تشخیص خود بسیار مطمئن بودند چهل درصد موارد اشتباه می کردند) در اینجا نیز اطمینان متخصصان با مداخله مراجعه کنندگانشان بیشتر نیز می شود: ( درکل، نداشتن اطمینان برای پزشکان ضعف یا نشانه آسیب پذیری تشخیص داده می شود.) اطمینان در مقابل عدم قطعیت ارزشمند تر است و به شکلی متداول عدم قطعیت از بیماران پنهان نگه داشته می شود. متخصصانی که به اندازه کافی به غفلت خود متعرف اند، ممکن است با رقبایی مطمئن جایگزین شوند که بهتر می توانند اطمینان مراجعه کنند گان را جلب کنند. درک درست و بدون پیشداوری از عدم قطعیت، اساس عقلانیت است، اما چیزی نیست که افراد و سازمانها خواستار آن باشند. عدم قطعیت بیش از اندازه، در اوقات خطرناک فلج کننده است و وقتی بحرانی وجود داشته باشد، قبول این نکته که یک شخص فقط با حدس پیش می رود امکان پذیر نیست. کارکرد بر اساس دانسته های دروغی، اغلب بهترین راه حل است. عوامل اجتماعی، ذهنی و احساسی که خوشبینی اغراق شده را مورد حمایت قرار می دهند، وقتی در کنار یکدیگر قرر بگیرند، معجونی سرمست کننده به وجود می آورند که گاهی باعث می شود افراد به خطر هایی دست بزنند که اگر مشکلات آن را می دانستند، بی تردید اجتناب می کردند. هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد افرادی که خطر می کنند تمایل دارند در اوضاع و احوال بحرانی شرط بندی نامعقول انجام دهند. اما این افراد، نسبت به بقیه، از خطرها کمتر آگاهی دارند.
انتهای پیام