کد خبر: 3833988
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۶

«نقش مدیران در نقدینگی آزاد و سیاست تقسیم سود» روانه بازار نشر شد

گروه اندیشه ــ«نقش مدیران در نقدینگی آزاد و سیاست تقسیم سود» به قلم نصیر پاشایی و توسط انتشارات کتاب آوار مشتمل بر پنج فصل روانه بازار نشر شد.

به گزارش ایکنا؛ کتاب «نقش مدیران در نقدینگی آزاد و سیاست تقسیم سود» به قلم نصیر پاشایی از سوی انتشارات کتاب آوار روانه بازار نشر شد. این کتاب مجموعاً در پنج فصل سامان یافته که فصل اول کتاب ناظر به مباحث مقدماتی و اهداف تحقیق است و در فصل پنجم آن نیز نتایج حاصل از پژوهش به رشته تحریر در‌آمده است. 
فصل دوم کتاب با عنوان ادبیات و پیشینه نظری تحقیق است که از جمله بخش‌هایی که در این فصل بدان‌ها پرداخته شده، می‌‌توان به مالک سود و جریان وجوه نقد آزاد اشاره کرد. عنوان فصل سوم نیز روش پژوهش است که در این فصل نیز بخش‌هایی مانند فرضیات پژوهش، روش پژوهش متغیرهای وابسته و متغیرهای کنترلی مطرح شده است. تجزیه و تحلیل داده‌ها نیز عنوان فصل چهار این کتاب است که از جمله بخش‌های آن آمار توصیفی، آمار استنباطی و تحلیل هم‌بستگی هستند.
نگارنده در بخش بیان مسئله این کتاب آورده است: تصمیم‌گیری‌های مالی یکی از مهم‌ترین حوزه‌های رقابتی شرکت‌ها به منظور تامین بهینه منابع مالی برای بقا در محیط متلاطم تجاری است و تصمیم‌گیری در مورد مصارف سود حاصله از عملیات شرکت یکی از تصمیمات عمده مدیران موسسه را تشکیل می‌دهد. سیاست تقسیم سود یکی از مهم‌ترین مباحث مطرح در ادبیات مالی است، زیرا سود تقسیمی بیانگر پرداخت‌های نقدی عمده شرکت‌ها و یکی از مهم‌ترین گزینه‌ها و تصمیمات پیش روی مدیران به شمار می‌رود. مدیران و مالکان می‌بایست تصمیم بگیرند که چه میزان از سود شرکت تقسیم و چه میزان در قالب سهام سرمایه‌گذاری شود.
سرمایه‌گذاران به دریافت سود سالانه حاصل از سرمایه‌گذاری خود علاقه دارند و مدیران موسسات، ارزان‌ترین و مهم‌ترین منبع مالی را برای رشد و توسعه و تأمین نیازهای مالی خود در عدم تقسیم سود جستجو می‌كنند، سود متشکل از اقلام نقدی و تعهدی است و اقلام تعهدی سود تا حدود زیادی در کنترل مدیریت هستند و وی می‌تواند برای بهتر جلوه دادن عملکرد شرکت و افزایش قابلیت پیش‌بینی سودهای آینده دست برده و به اصطلاح امروزی سود را مدیریت کند. 
سود گزارش‌شده از جمله اطلاعات مالی مهمی است که در هنگام تصمیم‌گیری توسط افراد در نظر گرفته می‌شود. بنابراین سود و سیاست تقسیم سود، یك جنبه مهم از مدیریت مالی است، به دلیل این كه كه مدیران در قالب این سیاست، تصمیم می‌گیرند كه از نتیجه كلی عملیات شركت یعنی سود، چه مبلغی بین سهامداران توزیع و چه مبلغی به صورت سود سنواتی در شركت نگهداری شود. بازده كلی سهامدار نیز از عوامل این تصمیم‌گیری یعنی سود سهم دریافتی وی و عایدی سرمایه‌ای(افزایش قیمت سهام طی دوره معین) ناشی می‌شود. بنابراین سود سهام دریافتی سهامدار یك عنصر مهم در بازده سرمایهگذاری در شركت به شمار می‌رود.
بحث اهمیت سیاست تقسیم سود برای نخستین بار از سوی میلر و مودیگلیانی(1961) ارائه شد. به عقیده آنها در بازار سرمایه کامل بین سیاست تقسیم سود و ارزش بازار سهام شرکت‌ها هیچ ارتباطی وجود ندارد. در بازار سرمایه کامل، ارزش شرکت تنها به جریانات نقدی آینده بستگی دارد که ناشی از سرمایه‌گذاریهای انجام شده است. تعدادی از پژوهشگران مثل لینتنر(1956)، فاما و بایک (1968)، جونز و فیلیپس (1997)، اشاره می‌كنند كه بسیاری از شركت‌ها یك برنامه بلندمدت برای پرداخت سود سهام دارند، در حالی كه تعداد كمتری از شركت‌ها تمایل دارند كه سودهای سال جاری خود را بین سهامداران تقسیم كنند. لذا مدیران برای ترس از دست دادن میزان مناسبی از نقدینگی سعی می‌كنند میزان سود كمتری را بصورت نقدی تقسیم كنند.
تحلیل‌گران مالی عموماً سود گزارش شده را به عنوان یک عامل برجسته در بررسی‌ها و قضاوت‌های خود مد نظر قرار می‌دهند. همچنین سرمایه‌گذاران برای تصمیمات سرمایه‌گذاری خود بر اطلاعات مندرج در صورت‌های مالی واحدهای اقتصادی، خصوصاً سود گزارش شده، اتکا می‌کنند. سرمایه گذاران معتقدند که سیاست سود ثابت در مقابل سود دارای نوسان، پرداخت سود تقسیمی بالاتری را تضمین می‌کند. همچنین نوسانات سود و اعمال سیاست‌های تقسیم سود به عنوان یک معیار مهم از ریسک کلی شرکت قلمداد می‌شود و شرکت‌های دارای سود هموارتر دارای ریسک کمتری است. بنابراین شرکت‌هایی که از سیاست سود تقسیمی ثابتی برخوردارند، بیشتر مورد علاقه سرمایه‌گذاران بوده و از نظر آنها محل مناسبتری برای سرمایه‌گذاری محسوب می‌شوند.
از طرف دیگر، مدیریت در انتخاب بین روشهای مختلف به حساب بردن وقایع مالی در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری اختیارات قابل ملاحظه‌ای دارد؛ مدیریت می‌تواند فعالیت‌های مالی را زمان‌بندی کند. بیشتر محققین دریافته‌اند که سیاست‌های تقسیم سود با هدف و انگیزه گمراه کردن استفاده‌کنندگان از صورت‌های مالی و یا انحراف از نتایج قراردادی که بستگی به سودهای حسابداری دارد انجام می‌شود.
یکی از ابزارهای ارزیابی قدرت بازپرداخت بدهی و تعیین انعطاف‌ پذیری مالی شرکت‌ها، شاخص جریان نقد آزاد است. این مطلوبیت جریان نقد آزاد بالا زمانی قابل قبول است که شرکت مرحله رشد را گذرانده و دیگر فرصت‌های سرمایه‌گذاری سودآوری بالایی نداشته باشد. در مقابل برخی از شرکت‌ها ممکن است که با جریان‌های نقد آزاد منفی مواجه شوند. جریان نقد آزاد منفی همیشه بد و نامطلوب نیست. بلکه علل منفی شدن آن مهم بوده و بایستی مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرند. اگر بدان سبب منفی شده که سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات منفی باشد، بیشک این نوع منفی شدن پیام بدی را مخابره می‌کند، زیرا که شرکت احتمالاً با مسائل و مشکلات عملیاتی رو به رو شده است. اما چنانچه منفی شدن جریان وجوه نقد آزاد ناشی از سرمایه‌گذاری وجوه در فرصت‌های سودآور موجود و بکارگیری منابع زیاد در اقلام سرمایه عملیاتی برای ادامه و تحقق رشد باشد، این نوع منفی شدن هیچ عیبی ندارد، مقطعی است و به دوره‌های کوتاه مدت زمان سرمایه‌گذاری مربوط می‌شود. مطلوبیت و سودآوری سرمایهگذاری در چنین فرصت‌هایی در بلندمدت ظاهر می‌شود و در دراز مدت به مثبت شدن جریان‌های وجوه نقد آزاد منجر می‌شود.
به‌طور کلی جریان نقد آزاد شاخصی است که می‌تواند به بستانکاران و سهامداران تصویر بهتری از انعطافپذیری مالی شرکت ارائه نماید و از دید آن‌ها شرکتی دارای وضعیت مطلوب است که دارای جریان نقد آزاد بالایی باشد، زیرا شرکت می‌تواند این وجوه را برای اجرای عملیات، اتخاد تصمیم سیاست تقسیم سود، بازپرداخت بدهی و گسترش واحد انتفاعی بکار گیرد(عبد السلام و همکاران، 2008). مدیر محافظهکاری که در جهت افزایش منافع سهامداران تلاش می‌کند، می‌بایست در فرصت‌های سودآور سرمایه‌گذاری کند. جدایی مالکیت و مدیریت ممکن است باعث اغوای مدیران شده و مبالغ وجوه مازاد در راه‌هایی مصرف شود که موجب هدر دادن منابع شرکت شود. یافته‌های پژوهش‌های جنسن و همکاران(1992)، فارینها (2003) و هارادا و نگوین (2006) موید این دیدگاه است که در شرکت‌های با تمرکز مالکیتی زیاد برای بهبود نظم مالی یا همگرایی منافع بین مدیران و سهامداران، ضرورتی برای توزیع سود بیشتر نیست؛ زیرا سهامداران به اندازه کافی اطمینان دارند که جریان‌های نقدی شرکت به گونه‌ای صحیح استفاده می‌شود. از سوی دیگر سهامداران بزرگ (شرکت‌های متمرکز)، قدرت کافی برای وادار کردن شرکت‌ها به توزیع جریان‌های نقدی اضافی یا مازاد، به منظور کاهش هزینه‌ها را دارند. 
بنابراین جریان وجه نقد آزاد معیاری برای اندازهگیری عملکرد شرکت‌ها است و وجه نقدی را نشان میدهد که شرکت پس از انجام مخارج لازم برای نگهداری یا توسعه دارایی‌ها، در اختیار دارد. جریان نقد آزاد از این حیث دارای اهمیّت است که به شرکت اجازه میدهد تا فرصت‌هایی را جستجو کند که ارزش سهامدار را افزایش می‌دهد. در این پژوهش ما به دنبال پاسخگویی به این مسئله هستیم که آیا مالکیت سهام مدیران با ارتباط بین جریان وجوه نقد آزاد و سیاست تقسیم سود رابطه دارد یا خیر؟ همچنین چه ارتباطی بین نسبت مالکیت و انتخاب سیاست تقسیم سود وجود دارد؟
همچنین نگارنده در بخش نتیجه‌گیری آوده است: بی‌‌شک یکی از مهم‌‌ترین تحولات جهان در قرن هجدهم میلادی، انقلاب صنعتی، ظهور شرکت‌‌های سهامی و تفکیک مالکیت از مدیریت بود. تا قبل از آن فعالیت‌‌های تجاری و اقتصادی در قالب مالکیت‌‌های فردی انجام می‌‌شد و جدایی مالکیت و مدیریت مطرح نبود در نتیجه این تحولات، شرکت‌‌های سهامی محل تجمع منافع ذینفعان بسیاری در شرکت‌‌ها، شامل سهامداران، مدیران، اعتباردهندگان، کارکنان و سایر ذینفعان شد و در پی آن بازار مالی سازمان‌یافته‌‌ای در اکثر کشورها به‌‌وجود آمد. 
از آنجا که امکان حضور همه سهامداران و ذینفعان در شرکت‌‌ها وجود ندارد، لذا مدیران به نمایندگی از طرف آن‌‌ها اداره امور شرکت‌‌ها را به‌‌دست گرفتند و مسئول پاسخ‌‌گویی به‌‌ذینفعان در مقابل منابع در دسترس‌‌شان شدند. سرمایه‌‌گذاری سودآور، نبض حیات شرکت و عاملی بنیادین در تعیین ارزش آن تلقی می-گردد. براساس مبانی نظری موجود، انتظار می‌‌رود ارزش شرکت، تابعی از ارزش فعلی جریان‌‌های نقدی آتی آن است که به‌‌شدت از سرمایه‌‌گذاری‌‌های آن متأثر می‌‌شود، اما این موضوع که آیا ویژگی‌‌های شرکت نیز بر سیاست‌‌های تقسیم سود مؤثر است یا خیر را می‌‌توان در عرصه متون نمایندگی و با توجه به وضعیت بازارهای نوظهور و ناقص، مورد بررسی و پژوهش قرار داد. 
از منظر نمایندگی، ممکن است نگرش مدیران، مالکان و اعتباردهندگان، همسو و هم‌‌جهت نبوده و بین این گروه‌‌ها تضاد منافع وجود داشته باشد. لذا تصمیم‌‌های اتخاذی از سوی مدیران، لزوماً با منافع سرمایه‌‌گذاران و سهام‌‌داران، همراستا نخواهد بود و رفع این تضاد، با توجه به‌‌عدم تقارن اطلاعاتی بین این دو گروه مشکل به‌‌نظر می‌‌رسد. سرمایه‌‌گذاران با توجه به اطلاعات منتشر شده به‌‌وسیله مدیران نسبت به امورات سرمایه‌‌گذاری‌‌هایشان تصمیم‌‌گیری می‌‌کنند، همچنین لازمه تصمیم‌‌گیری درست، اطلاعات قابل اتکاء می‌‌باشد به‌‌طوری که هرچه اطلاعات قابل اتکاءتر باشد تصمیمات بهتری اتخاذ می‌شود. 
یافته‌‌های پژوهش نشان می‌‌دهد که به‌‌طور کلی جریان‌‌های نقد آزاد شرکت‌‌ها می‌‌تواند به‌‌عنوان محرکی برای مدیریت سود تلقی شود. تمرکز مالکیت، اندازه سهام‌‌داران بزرگ در یک شرکت است(تامسون و پدرسن، 2000). سهام‌‌داران بزرگ انگیزه بیشتری برای نظارت بر مدیریت دارند زیرا هزینه‌‌های مرتبط با نظارت مدیریت کمتر از منافع مورد انتظار نگهداشت سهام در شرکت است. 
یافته این تحقیق نشان داد که میزان مالکیت سهام مدیران بر تعیین سیاست تقسیم سود موثر است. اگر تمرکز مالکیت بالاتر باشد نظارت بر مدیریت را افزایش می‌‌دهد و می‌‌توان گفت تمرکز مالکیت بالاتر، ظرفیت مدیران برای تغییر سودهای حسابداری را کاهش و محتوای اطلاعاتی سودها را افزایش می‌‌دهد. با درنظر گرفتن اثر تمرکز مالکیت بر مدیریت سود و محتوای اطلاعاتی سود، مالکیت‌‌های با تمرکز بالاتر می‌‌تواند محتوای اطلاعاتی سود را در صورت وجود مدیریت سود تحت تأثیر قرار می‌‌دهد. بنابراین ارزش هر شرکتی نه‌‌تنها به توانایی آن شرکت در ایجاد جریان نقد آزاد بلکه به میزان قابل توجهی به شیوة بکارگیری این وجوه بستگی دارد. به‌‌گونه‌‌ای که استفاده مناسب از جریان نقد آزاد توسط مدیران یک شرکت که دارای فرصت‌‌های رشد سرمایه‌گذاری مناسبی هستند باعث می‌‌شود که بازار به این گونه جریان نقد آزاد واکنش مثبت نشان دهد، در نتیجه قیمت سهام افزایش یابد. 
انتهای پیام
 
captcha