هفته دولت فرصت مناسبی برای ارزیابی عملکرد دولت در حوزههای مختلف و بررسی مهمترین اولویتها در دو سال پایانی است. یکی از مهمترین حوزهها که به ویژه در دولت یازدهم و دوازدهم نمود و اهمیت بیشتری پیدا کرد حوزه سیاست خارجی است که بررسی عملکرد شش ساله دولت در این عرصه و فرصتهایی که میتوان در دو سال باقیمانده در این حوزه از آن بهره برد، اهمیت به سزایی دارد.
ایکنا در این راستا گفتوگویی با نصرتالله تاجیک، سفیر پیشین ایران در اردن و کارشناس مسائل سیاسی، انجام داده است که به شرح ذیل است:
ایکنا ــ عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی در شش سال گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دولت توانست در ایجاد و توسعه روابط با مناطق گوناگون از شرق، غرب تا کشورهای همسایه و جهان اسلام نگاه متوازنی داشته باشد یا به تعبیر برخی منتقدان همه تخم مرغهای خود را در سبد برجام و رابطه با غرب گذاشت؟
ــ پیش از اینکه به اصل سؤال شما پاسخ دهم باید مقدمهای بیان کنم. در اینکه سیاست خارجی میتواند نقش مثبت یا منفی در زندگی مردم بازی کند شکی نیست. طبیعی است که سیاست خارجی همواره به دنبال کسب منافع حداکثری کشور در این جهان پرآشوب و بلبشو است. اما از طرفی ما هم بیش از حد بار ماشین سیاست خارجی کرده ایم. به عبارتی بسیاری از مشکلات ممکن است ناشی از سوء مدیریت، ضعف برنامهریزی یا حتی تفکرات اشتباه در پیدا کردن راهکارهاست. اما متأسفانه عدهای فکر میکنند منشأ این مشکلات سیاست خارجی است. در واقع نباید حل همه مشکلات را به سیاست خارجی گره زد. برای نمونه اینستکس یک کانال مالی است اما شرایط داخلی کشور به دلیل عدم آموزش، به روز نبودن فن آوری مالی و بانکی کشور با دنیا ، فساد نظام اداری و منطبق نبودن نظام بانکی با سیستم بانکی جهانی باعث میشود این کانال مالی نتواند به درستی کار کند و اینجا دیگر بحث سیاست خارجی نیست. لذا نباید به مردم آدرس غلط داد و اجازه داد در بحثهای کارشناسی متخصصان امر با رو در رویی با مشکلات آن را بررسی و راهکار ارائه دهند. براین مبنا باید وزن مشخصی به سیاست خارجی در مسائل و مشکلات کشور داد.
اما در پاسخ به سؤال شما اگر بخواهیم عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه سیاست خارجی را مورد بررسی انتقادی منصفانه قرار دهیم باید گفت این دولت وارث یک زمین شخمزده توسط دولت نهم و دهم در حوزه سیاست خارجی بود. به عبارتی در دولت مهرورز محافظهکاران رویکرد سیاست خارجی کشور بیشتر احساسی، فردی، خلقالساعه، تهاجمی، چالشی و بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای ، مشکلات و اسیب پذیریهای کشور بود. این باعث شد که کشور از منظر روابط بینالمللی و به ویژه در مسئله هستهای دچار مشکل شود و هم خیلی نتواند با همسایگان در حد مطلوب روابط نزدیک برقرار کند. براین مبنا به عقیده من در ابتدای دولت یازدهم این تصمیم نظام و حکومت بود که مسائل هستهای کشور را سر و سامان دهد. حتی به عقیده من انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور در سال 1392 از منظر حکومت بیشتر براساس سر و سامان دادن به مسائل هستهای و موضوع تحریمها بود. در واقع طبیعی بود رویکرد آقای احمدینژاد مبنی بر اینکه آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان پاره شود، دیگر جواب ندهد و باید با رویکردی جدید وارد تعاملاتت بینالمللی به خصوص در حوزه مسائل هستهای میشدیم. به اعتقاد من تا اینجا استراتژی درستی توسط نظام طراحی شد و دولت یازدهم هم این استراتنژی را دنبال کرد. اما از این مقطع یک اشتباه محاسباتی در بحث کارشناسی و طراحی در سیاست خارجی انجام گرفت. درست است که کشور دچار معضل تحریمها و مسئله هستهای بود اما به این توجه نشد در این منطقه توسعهنیافتهای که در آن زندگی میکنیم رقبای منطقهای ایران بهبود روابط ما با غرب را به ضرر خود ترجمه و تحلیل میکنند. این بیتوجهی باعث شد که ایران نتواند همزمان با طراحی حل مشکلات بینالمللی بتواند روابط منطقهای خود را توسعه دهد. علاوه بر این ضعف تحلیلی و کارشناسی که تبدیل به یک روند طراحی، برنامهریزی و اجرایی در سیاست خارجی شد مسئله دیگر تحولات موسوم به بهار عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا بود که منطقه را تحت تأثیر قرار داد. طبیعی بود ایران در این تحولات نقشآفرینی کند. اما در ازای این نقشآفرینی روابط منطقهای کشور به ویژه با عربستان سعودی سیر نزولی به خود گرفت و این مسئله مانع شد که ایران نتواند همزمان با بهود روابط بینالمللی بتواند روابط منطقهای مناسب و معقولی را با کشورهای همسایه شکل دهد. این ضعف بیشتر ضعف تحلیلی، کارشناسی یا عدم طراحی مناسب برای رفع این نقیصه بود.
البته باید گفت دست دولت یازدهم و دوازدهم به دلیل عملکرد دولت قبل در این حوزه خیلی باز نبود و قدرت مانور کم و زمینه محدودی برای اقدامات خود داشت که این اشتباه محاسباتی بر آن دامن زد. اگر بخواهیم در مجموع به عملکرد دولت در سیاست خارجی نمره داده شود به اعتقاد من با در نظر گرفتن این مؤلفهها از جمله استراتژی اصلی نظام برای سامان دادن به مشکل هستهای و واقعیات پیش روی دولت میتوان نمره قابل قبولی داد.
ایکنا ــ آیا به نظر شما وزارت خارجه و دیپلماسی کشور در دولت تدبیر و امید بیش از حد قائم به فرد و وابسته به تواناییهای آقای ظریف نبود یا حضور رسانهای بالای او این تصور را در ما ایجاد کرده است؟
ــ وزارت امور خارجه دستگاه عامل سیاست خارجی است و این با سیاست خارجی متفاوت است. مسئله سیاست خارجی، روابط و تعاملات کشور با جهان و گرایشات و جهتگیریها بیشتر تحت نظر نظام و حاکمیت است و تنها وابسته به دولت نیست. وزارت امور خارجه باید یک سازمان اداره کننده سیاست خارجی باشد که البته نیست. این هم به دلایل ساختاروزارت امور خارجه و هم پخش بودن قدرت در کشور بین دستگاههای متعدد است.
آقای ظریف به دلیل تسلط بالا بر مسائل سیاست خارجی به ویژه در ارتباط با آمریکا و سازمانهای بینالمللی طبیعی بود که در این دوران نمود و برجستگی بیشتری داشته باشد و به تعبیر شما بیشتر رسانهای شود. اما اینکه آقای ظریف توانست بدنه کارشناسی وزارت امور خارجه را با خود همراه کند یا به عبارت دیگر بدنه کارشناسی توانست همپای آقای ظریف در مسائل و تحولات باشد جای سؤال و بررسی کارشناسی دارد. به باور من وزارت امور خارجه نتوانست به طور تمام و کمال به لحاظ فکرسازی، تصمیمسازی و همپا شدن با مسائل همانند اقای ظریف، با او همراهی کند. این میتواند دلایل عمدهای از جمله ضعف ساختاری، ضعف تحلیلی، ضعف آموزش یا ضعف مدیریت آقای ظریف داشته باشد که نیاز به بررسی دقیق و میدانی دارد و نمیتوان به طور کلی درباره آن نظر داد.
ایکنا ــ به نظر شما دولت در دو سال پایانی چه مسیری را باید در سیاست خارجی دنبال کند؟
ــ ما دراین دو سال باید در سیاست خارجی مقداری از پوسته انفعال خارج شده و خودمان طراحی کنیم و به دنبال حوادث روزمره کشیده نشویم. الان پیرامون سفرها و تحرکات اخیر وزیر امور خارجه بدون توجه به صحت و سقم آن این شائبه وجود دارد که چون آقای ظریف از سوی امریکا تحریم شده بنابراین برای نشان دادن بیاثر بودن آن، این سفرها طراحی شده است. به اعتقاد من باید ابتکار عمل در سیاست خارجی را به دست بگیریم و طراحی مسیر کنیم. درست است ما نمیتوانیم کاملا فارغ از اقدامات دیگران عمل کنیم اما زمانی در مجموع عکسالعملها بر عملها غالب میشود که این یک حالت انفعالی ایجاد میکند ولی موقعی هم هست که خودمان برنامهریزی و طراحی میکنیم و به اجرا در میآوریم و ممکن است در این میان عکسالعملی هم نشان دهیم. در اینجا ما طراح و بازیگر هستیم و در مواقعی هم ممکن است اقدام واکنشی انجام دهیم. ما تا امروز بیشتر منفعلانه عمل کرده ایم و عکسالعملها نسبت به عملها وزن بیشتری داشته است.
در دو سال باقیمانده باید تحولی در تصمیمسازی و نحوه مدیریت تعاملات سیاست خارجی به ویژه درباره کشورهای منطقه و همسایه صورت گیرد. ما نباید از سیاست خارجی خرج مسائل داخلی بکنیم. سیاست خارجی به منافع ملی گره خورده است و نه جناحی است و نه شخصی و نه مرتبط با دولت خاص. ضمنا" بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور و مردم بیش از اینکه به سیاست خارجی مربوط باشد به مسائل داخلی و سوء مدیریت اقتصادی ارتباط دارد. به باور من کشوری که 15 همسایه دارد تحریم نمیتواند تا این حد اقتصاد آن را تحت تأثیر قرار دهد. البته تحریم بیاثر نیست و دنیا دنیای وابستگیهاست اما مسئولان هم میتوانند به گونهای برنامهریزی کنند که تأثیر آن را کاهش دهد. یکی از این برنامهریزیها مدیریت صحنه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخل است و از طرفی با داشتن 15 همسایه باید از ظرفیت همسایگان استفاده کرد و همچنین اقدام دیگر دادن اختیارات بیشتر به استانهای مرزی برای تعاملات مرزی معنادار و برنامهریزی شده است. متاسفانه ما با گره زدن فروش نفت به سفره مردم نه تنها اقتصاد سیاسی کشور را تخریب کرده ایم بلکه کشور را نیز در مخاطره قرار داده ایم. یکی از کارهای مهم در این زمان باقیمانده نوآوری در روابط اقتصادی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است و اگر بتوان زمینه سیاسی اجرای یک سری مگا پروژههای اقتصادی تعریف شده را فراهم و وزارت امور خارجه به منزله دستگاه عامل سیاست خارجی بر روی شکلگیری این پروژهها کار کند میتوان مشکلات امنیتی و سیاسی با این کشورها را در همین قالب کاهش داد وبه سمت حل و فصل آن برد.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام