گلهای اهلبیت(ع) به گلزار میرسند
موعودیان به موعد دیدار میرسند
اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود
دلدادگان وصل به دلدار میرسند
این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند
آخر همه به کوچه و بازار میرسند
این کاروان به قافله سالاریِ حسین(ع)
دارند با امیر و علمدار میرسند
گاهی دم از شریعه و گودال میزنند
گاهی به تلّ خاکی و هموار میرسند
ناگاه با برادر خود گفت خواهری
این نخلها به دیدۀ من تار میرسند
این باغهای کوفه چرا نیزه دادهاند
این میوهها چه زود سرِ بار میرسند
یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد
این نامهها که از در و دیوار میرسند
آن هیجده هزار نفر که نوشتهاند
آقا بیا، کجا به تو ای یار میرسند
یک مادری به نغمه لالاییاش سرود
حتماً به داد کودک گهوار میرسند
ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست
این خارها به پای من انگار میرسند
حالا حسین(ع) یک یکشان را جواب داد
اینجا به هم حقایق و اسرار میرسند
اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست
جایی که تیرهای هدفدار میرسند
اینجا به غیر نیزه تعارف نمیکنند
از شام و کوفه لشگر جرّار میرسند
سر نیزهها به پیکر من بوسه میزنند
شمشیرهای تشنه و قدّار میرسند
ذبح عظیم پیش تماشای زینب(س) است
شمر و سنان به قهقهه این بار میرسند
حلق علی(ع) و قلب من و سینه یتیم
این نقطهها به حرمله انگار میرسند
اینجا ترحمی به یتیمان نمیشود
زیور فروشهای تبهکار میرسند
سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود
بس هدیهها که از در و دیوار میرسند
جمعی برای بردن خلخال و گوشوار
جمعی برای غارت گهوار میرسند
شاعر: محمود ژولیده