به گزارش
ایکنا؛ در این شماره از مجله علمی ـ پژوهشی «پژوهش نامه قرآن و حدیث»، مقالاتی با عناوین «معناشناسی توصیفی تکامد اسمی منهاج و آسیبشناسی سه ترجمهی آن (میبدی، مکارم شیرازی و انصاریان)، نوشته صدیقه افتاده و عباس همامی؛ «گونهشناسی آیات نظیر در تفسیر المیزان با محوریت موضوع شفاعت در سوره البقره» تالیف آذردخت شمس اشراق و سیدمهدی سیدخاموشی؛ «جایگاه تذکر قرآنی و افلاطونی در مثنوی معنوی» به قلم علیرضا صالحی؛ «تصویرآفرینی منسجم و یکپارچه در دعای هفتم صحیفه سجادیه» نوشته آزاده عباسی و «مفهومشناسی حماقت در نهجالبلاغه» تالیف جواد فرامرزی منتشر شده است.
همچنین مقالات «واکاوی أهل الأقاویل در روایات شیعه» تالیف عباس کیاشمشکی و امیر توحیدی؛ «جایگاه تمثیل و نماد در داستانهای قرآنی؛ بررسی و نقد نظریه راهیابی خیال در آن» نوشته مجید معارف و فاطمه تقویان؛ «تحلیل نظریههای مطرح پیرامون حجیت ظواهر قرآن در دانش اصول» تالیف سیدمصطفی ملیحی و سیدعبدالرحیم حسینی؛ «تبیین خطای روشی ابوالفضل برقعی در ردّ آیه استخلاف» نوشته سمیرا مهدینژاد و عبدالهادی فقهیزاده؛ «تفسیر تطبیقی آیات 105ـ 108 سوره هود از دیدگاه تفاسیر المیزان و الفرقان درباره خلود بهشتیان و جهنمیان» نوشته محمدکاظم میرحسینی از دیگر مقالات منتشر شده در این شماره هستند.
جایگاه تذکر قرآنی و افلاطونی در مثنوی معنوی
نویسنده مقاله «جایگاه تذکر قرآنی و افلاطونی در مثنوی معنوی» در طلیعه نوشتار خود آورده است واژۀ تذکر، از واژههای کلیدی قرآن کریم و برخوردار از پیشینهای طولانی، در مبانی فلسفی، اخلاقی و عرفانی است. بین مفهوم تذکر در فلسفه و به ویژه آنچه از نظریه تذکر یا مُثُل افلاطونی برداشت میشود، با آنچه از حقیقت تذکر در قاموس فرهنگ قرآنی نمود یافته، تفاوتهای عمدهای دیده میشود. مثنوی معنوی مولوی، به عنوان یکی از منظومههای بلند عرفانی، که تحت تأثیر مستقیم آموزههای قرآنی سروده شده، از جمله آثاری است که هم به تشریح مفهوم تذکر افلاطونی پرداخته و هم جلوههای متنوعی از تذکرات قرآنی را در خود جای داده و در مقامها و موقعیتهای مختلف به نحوی زیبا، از آنها بهره برده است. در این مقاله تلاش شده، با تبیّن مفاهیم تذکر در جلوههای فلسفی و قرآنی، بازخورد آنها را در عرصه مثنوی معنوی مولوی مورد بررسی قرار گرفته و نگاه عمیق این عارف و اندیشمند بزرگ در زمینههای یاد شده واکاوی شود.
تصویرآفرینی منسجم در دعای هفتم صحیفه سجادیه
در چکیده مقاله «تصویرآفرینی منسجم و یکپارچه در دعای هفتم صحیفه سجادیه» میخوانیم تصویرآفرینی، شیوهای بلاغی و هنرمندانه برای بیان مطالب است که در متون گوناگون از آن استفاده میشود. آفرینش هنری یکی از شیوههای تأثیرگذار در انتقال مطالب بشمار میآید. استفاده از انواع صنایع بلاغی و همچنین استفاده از کلمات و نحوهی ترکیب و نوع کنار هم قرار گرفتن آنها از شیوههای مهم تصویرآفرینی است. علاوه بر قرآن کریم، استفاده از زبان تصویر در سایر متون دینی از جمله صحیفه سجادیه نیز دیده میشود. مطالعه دعای هفتم صحیفه سجادیه نشان میدهد که در این دعا از شیوه تصویرآفرینی استفاده شده است. تصاویر این دعا عمدتاً با استفاده از استعاره یعنی تشبیه بلیغ ترسیم شدهاند. این دعا یکی از معدود دعاهایی است که در آن تصویری منسجم و یکپارچه به نمایش درآمده است. سراسر این دعا تصویر فردی را نشان میدهد که بهواسطه شرایط خود مشغول تضرع به درگاه الهی است. این فرد بهصورت شخصی گرفتار و مستأصل؛ پناهجویی دردمند؛ بار سنگین سختیها بردوش و ذلیل و بییاور ترسیمشده است. او از خداوند تمنای گشایش درها و برطرف شدن مصائب را دارد.
مفهومشناسی حماقت در نهجالبلاغه
نویسنده مقاله «مفهومشناسی حماقت در نهجالبلاغه» در طلیعه نوشتار خود مینویسد حماقت از جمله موضوعاتی است که در حوزه ناهنجاریهای رفتاری قرار دارد و روانشناسان، آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. امام علی(ع) که در اصلاح ناهنجایهای رفتاری اهتمام خاصی داشته، در موارد متعددی از نهجالبلاغه به مقولۀ حماقت پرداخته است. پژوهش پیش رو در پی آن است تا مؤلفههای حماقت از دیدگاه نهجالبلاغه را مورد بررسی قرار دهد. روش تحقیق به صورت توصیفی، تحلیلی و کتابخانهای میباشد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که از دیدگاه امام علی(ع) پنهان بودن زیر زبان، عجله و سستی و یک جانبهنگری، از نشانههای حماقت میباشد که بهواسطه آنها، میتوان به حماقت افراد پی برد. از دیدگاه امام علی (ع)، حماقت دارای آسیبهایی میباشد که عبارتاند از عدم تشخیص سود و زیان و فقر که هم شامل مصادیق مادی و هم معنوی میگردد. امام راهکارهایی نیز برای در امان ماندن و پیشگیری از آسیبهای حماقت برمیشمرد که عبارتاند از دوری و سکوت، که هر یک از آنان تابع شرایط و موقعیت خود میباشد؛ در دوری از احمق که نمود بارز آن در دوستی با احمق و مشاوره گرفتن از او است، امام نهی شدیدی از آن مینماید. سکوت نیز به عنوان یک راهکار، در مواقعی میباشد که امکان دوری از او وجود ندارد. در خصوص جنبههای درمانی حماقت نیز باید یادآور شد که هرچند در کلام موجود از امام علی(ع) به صراحت درمانی برای حماقت ذکر نشده است، ولی با تدبر در همنشینهای حماقت در گفتار امام علی و کاربرد متعدد تعقل با حماقت، به دست میآید که درمان حماقت از دیدگاه امام علی)، استفاده از عقل میباشد.
واکاوی أهل الأقاویل در روایات شیعه
در چکیده مقاله «واکاوی أهل الأقاویل در روایات شیعه» میخوانیم در قرون اولیه اسلام نحلههایی گوناگون براساس اختلاف مسلمانان در مسائل اعتقادی و کلامی خصوصا در مسئله امامت شکل گرفت و هر یک از این فرقهها آراء و شیوههای خاصی در توجیه مرام و مسلک خود اختیار کردند و مفاهیم مربوط به اصول دین شامل توحید، نبوت و امامت را با دیدگاه و موضع اعتقادی و سیاسی خود تفسیر و تبیین کردند مانند مرجئه، خوارج و قدریه و ... که هر کدام منشأ پیدایش فرقهها و مذاهب دیگری شدند. امیرالمؤمنین در حدیث نورانیت از این فرقهها و نحلهها با عنوان أهل الأقاویل یاد فرموده و وجه مشترک همه آنها را اقرار به نبوت رسول خدا و اختلاف در پذیرش ولایت خود بیان نموده است. در این مقاله سعی ما بر این است با محوریت روایات اهل بیت علیهم السلام به بررسی این فرق و ویژگیهای آنها بپردازیم.
جایگاه تمثیل و نماد در داستانهای قرآنی
نویسنده مقاله «جایگاه تمثیل و نماد در داستانهای قرآنی؛ بررسی و نقد نظریه راهیابی خیال در آن» در طلیعه نوشتار خود آورده است یکی از دیدگاههای رایج در قرآنپژوهی معاصر، بحث از وجود تمثیل و نماد در قرآن و قصههای قرآنی است. برخی از نظریه پردازان با ذکر ادلهای چون سبک ادبی مشترک میان داستانهای قرآنی با داستانهای بشری و بهره بردن از نماد با روشهای خاص بیانی در آن، مواردی که مقصود الهی با پرسش و پاسخ و حکایت آمده، قائل به حضور نماد و تمثیل در قرآن و داستانهای آن شدهاند. در مقابل، عدهای دیگر با ذکر مواردی چون ناسازگاری تخیل و صحنهسازی در داستانهای قرآن کریم به دلیل حقانیت و صدق آن، انگارۀ حضور نماد و تمثیل در قصههای قرآن را به چالش کشیدهاند. به نظر میرسد توجه به ادله و قرائن مخالفان نماد و تمثیل در قرآن، با توجه به پیامدهای آن، از استواری بیشتری برخوردار است که در این مقاله در قالب نظریۀ موافقان نماد و برخورد ناقدان، دربارۀ آنها بحث شده است. در مجموع، این نتیجه به دست آمده است که داستانهایی از قرآن که احتمال تمثیلی بودن آنهاست، به معنای تخیلی شمردن آن یا عدم واقعنمایی نیست. یکی از تعبیرات قرآنی که در برخی از صحنههای داستان تبلور یافته است و میتواند راه حل مناسبی برای داستانهای تمثیلی باشد «تمثّل» است. حقایق ماوراء طبیعی جلوۀ دیگری از واقعیتهای هستی است که در قرآن کریم با تمثّل برای مخاطب ترسیم شده است.
تحلیل نظریههای مطرح پیرامون حجیت ظواهر قرآن در دانش اصول
در چکیده مقاله «تحلیل نظریههای مطرح پیرامون حجیت ظواهر قرآن در دانش اصول» آمده است مسئله حجیت ظواهر قرآن از جمله مسائل مشترک بین دانش اصول فقه، تفسیر و علوم قرآنی است. در مقاله حاضر این مهم با طرح برجستهترین نظریات پیرامون آن نظیر دیدگاه اخباریها، عالمان اصول مورد تجزیه و تحلیل و واکاوی قرار گرفته، نقدهای مطرح شده درباره نظریهای که به دنبال نفی این حجیت است نوعاً ناظر به جمعبندی و رسیدن به تفاهم در بین دیدگاههای رقیب است. مسئلهای که علاوه بر اختلافی بودن بین عالمان اصولی و اخباری، در میان خود اصولیان نیز محل نظر و تأمل است، از اینرو اغلب نظریات مطرح شده مبتنی بر قول به تفصیلاند، از میان تحلیلها و نقدهای ارائه شده نظریه میرزاعلی ایروانی از اتقان بیشتری برخوردار است، وی با تأکید بر طبقهبندی ظهورات نصوص دینی به تعبدی و غیرتعبدی، راه جدیدی را پیشنهاد نموده است.
تبیین خطای روشی ابوالفضل برقعی در ردّ آیه استخلاف
نویسنده مقاله «تبیین خطای روشی ابوالفضل برقعی در ردّ آیه استخلاف» در طلیعه نوشتار خود آورده است آیۀ استخلاف، پنجاه و پنجمین آیه از سورهی مبارکۀ نور است که خداوند در آن به آن دسته از اهل ایمان که عملی صالح دارند، بشارت به جانشینیِ حکومت صالحان، نشر و بسط دین حق و رسیدن به آرامش را میدهد. این آیه، از جمله آیاتی است که از آن، به قیام حضرت مهدی تأویل میشود. ابوالفضل برقعی با برخورداری از پیشینۀ تعلّق به مذهب شیعه و البته با سوق یافتن به گرایش تجدیدنظر طلبانه، عقایدی بر خلاف اصول اساسی تشیّع مطرح و در این اصول تشکیک کرد. وی در کتابِ «بررسی علمی در احادیث مهدی»، ضمنِ باب «الآیات المؤوّله بقیام القائم»، سعی دارد نظر عموم مفسّران شیعه بر این مطلب، که مصداق حکومت موعود در «آیه استخلاف»، حضرت مهدی و اصحاب ایشان است را دفع کند و در این مسیر با مغالطه در کلام علمای امامیّه همچون شیخ طوسی در تبیان، طبرسی در مجمع البیان و ابوالفتوح در روح الجنان، آنان را با خود همسو نشان دهد. این مقاله در صدد است، با تطبیق تفسیرهای مذکور با اظهارات برقعی، به نقد استدلالات وی در این زمینه بپردازد.
انتهای پیام