کد خبر: 3859271
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۰

مروری بر کتاب تازه ویرایش «صلح امام حسن(ع)»

گروه ادب ــ ویرایش تازه‌ای از کتاب «صلح امام حسن(ع)» ترجمه آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله العالی) به همت انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد.

مروری بر کتاب تازه ویرایش «صلح امام حسن(ع)»به گزارش ایکنا به نقل از انتشارات انقلاب اسلامی؛ به مناسبت سالروز انعقاد پیمان صلح امام مجتبی(ع)، کتاب «صلح‌الحسن(ع)» را می‌توان به اذعان صاحب‌نظران برترین اثر تحلیلی - تاریخی درباره صلح امام مجتبی(ع) دانست. این کتاب که نوشته اندیشمند و پژوهشگر معاصر شیخ راضی آل‌یاسین(رضوان‌الله‌علیه) است، در سال‌های دهه چهل شمسی به همت آیت‌الله خامنه‌ای ترجمه و منتشر شد، اما اخیراً انتشارات انقلاب اسلامی این کتاب را با ویراستاری تازه و اضافه کردن پاورقی‌های توضیحی و لازم و همچنین منبع‌یابی دقیق، منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌آید، مروری بر مطالب گفتار دوم این کتاب است که به مناسبت سالروز انعقاد پیمان صلح امام مجتبی(ع) تقدیم می‌شود.

مقدمه

برای آنکه بتوانیم به فهم روشن و دقیقی از صورت مسئله و جبهه‌بندی‌های زمان صلح برسیم، نیازمند این هستیم که فضای حاکم بر آن زمان را ریشه‌یابی کرده و منشأ اصلی نزاعی که منجر به صلح شود، را خوب بشناسیم. بنابراین نویسنده بخش دوم کتاب را که به تبیین «موقعیت سیاسی زمان صلح» پرداخته با تحلیل اوضاع «پیش از بیعت» آغاز می‌کند. وی در این گفتار سعی می‌کند با ریشه‌یابی تاریخی این نزاع، تحلیل دقیق‌تری از دو جریان متقابل را ارائه دهد.

ریشه نزاع: تفکیک خلافت از عترت

شیخ‌راضی آل‌یاسین(ره) به سراغ صدر اسلام و دوران حیات پیامبراعظم(ص) رفته و حدیث شریف نبوی که در میان شیعه و سنی از اعتبار برخوردار است، یعنی حدیث ثقلین را نقطه عزیمت خود قرار داده و آن دودسته‌گی و انشعاب تاریخی پس از رحلت رسول‌اکرم(ص) را محصول بی‌توجهی کثیری از اصحاب به این حدیث و توجیه و تأویل گفته‌های پیامبر می‌داند. این مسیری بود که باعث شد کار بدانجا برسد که معاویه خود را به‌دلیل «مُسن‌تر بودن» مُحقّ بداند که بر سر خلافت اسلامی با دیگران منازعه کند! و البته ریشه و بنای چنین انحرافی همان بود که در سقیفه بنی‌ساعده کار گذارده شد. در این رابطه مسائل و پرسش‌های بی‌پاسخ بسیاری مطرح است که منجر به «تفکیک خلافت از عترت» شد. چه این که همین امر نامبارک بود که آن همه اختلافات تاریخی خونین را میان دلباختگان خلافت به‌وجود آورد و آن فجایع بزرگ را در عالم اسلام ایجاد کرد و منشأ پیشامدهای زیان‌بخشی در راه تحقق وضع ایده‌آل اسلام شد.

نویسنده برای اینکه ارتباط شدید این مطلب با موضوع مورد بحث روشن شود، به نامه تظلم‌بار و عتاب‌آمیزی که حسن‌بن‌علی(ع) در آغاز خلافتش برای معاویه نوشت اشاره می‌کند. وی در آن نامه، شگفتیِ خود از دست‌اندازیِ غاصبانه معاویه به مسند خلافت را دنباله شگفتی‌اش از رفتار غاصبان نخستین قرار می‌دهد وآن دو را با «فاء عطف» به یکدیگر متصل و مربوط می‌کند. تردستی جالبی که در روز سقیفه رخ داده بود، نشان می‌داد که طرح آن به وسیله کارگردانانش از مدت‌ها قبل سابقه داشته است. نتیجه این جهبه‌بندی را می‌توان در معارضه، ضدیت، مخالفت عمیق و ریشه‌داری که در دو دوره حکومت امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) ظاهر شده بود، مشاهده کرد.

جامعه مسلمان در دنیایی دور از دنیای علی(ع)

این جبهه‌بندی البته فقط در سطح کارگردانان سیاسی شکل نگرفته بود، بلکه به سطح اجتماعی هم سرازیر شده بود و در میدان‌های گوناگون رنگ‌ها و شکل‌های مختلف به خود گرفته بود و خود را در قیافه‌های مهمل، منفی و گریزان از تکلیف عموم مردم جلوه‌گر می‌کرد و مردم را با بهانه‌های مختلف از یاریِ آن حضرت بازمی‌داشت. نویسنده با تذکر این مسئله، تحلیلی مختصر و البته دقیق از شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمانه که عامل چنین وضعی شده بود، ارائه می‌دهد که باعث شده بود در دنیایی دور از دنیای علی(ع) و با ملاک‌ها و معیارهایی مغایر ایشان زندگی کنند.

البته که در مقابل‌ آن‌ها، نویسنده، گروهی از مسلمانان را یاد می‌کند که به عهد و پیمان خود با پیامبر(ص) در مورد عترت وفادار مانده بودند که حسن‌بن‌علی(ع) نیز از آنها رایحه امید استشمام می‌کرد. عده‌ای برگزیده و آزمایش‌شده که فرماندهان میدان جنگ و شب‌زنده‌داران محراب عبادت بودند؛ اما مشکل اینجا بود که بخش اعظم اینان هم در رکاب علی(ع) شهید شدند؛ چنانکه فقط در جنگ صفین، 63 تن از بدریان شربت شهادت نوشیدند و عده دیگری که باقی مانده‌بودند(به‌جز تعداد معدودی) دارای روح فعال و پرنشاط و خصلت‌های پسندیده نبودند که بتوان در جنگ یا صلح به آنان امید بست.

نویسنده در پایان نتیجه می‌گیرد که علی‌بن‌ابیطالب(ع) وفات یافت درحالیکه وضعیت و موقعیت نامطلوبی برای جانشین و زمامدار بعد از ایشان به جای مانده بود که با سه خصلت مهم مشخص می‌شد: «نداشتن یاور»، «مواجه بودن با دشمنی مسلحانه» و «عدم همکاری افراد مؤثر» و چنین وضعیتی، مهم‌ترین دلیل و بستر اجتماعی بود که «ضرورت صلح» را ایجاب می‌کرد.

انتهای پیام
captcha