محمود گبرلو، منتقد و کارشناس سینما، در گفتوگو با ایکنا، درباره الزامات و شاخصهای سینمای استراتژیک اظهار کرد: قرار بود سینما به عنوان رسانهای پرمخاطب کارکردهای گوناگونی داشته باشد، اما متأسفانه نتوانستهایم از این ظرفیت عظیم استفاده کنیم، زیرا سیاستگذاریهای سینما سالهاست که روشن و مشخص نیست و هنوز دقیقاً نمیدانیم که از سینما چه میخواهیم و همچنان بحثهای جدی در این باره در جریان است و میتوان اذعان کرد که سینماگران چرخهای این هنر را میگردانند.
حضور سیاسیون در جشنواره کن
وی افزود: اغلب کشورهای جهان سیاستگذاریهای فرهنگی را در صدر امور قرار میدهند و اهمیت ویژهای برای آن قائلاند، مثلاً نهادهای سیاسی در سیاستگذاری جشنواره کن بسیار دخیلاند و این جشنواره درصدد اشاعه سیاستهای فرهنگی و سیاسی است. در سینمای ایران اگر اتفاقات استراتژیک معدودی هم رخ دهد قطعاً توسط افراد رقم خورده است، مثلاً ابراهیم حاتمیکیا در آثارش موضوعاتی را مطرح میکند که اهداف انقلاب و نظام اسلامی در آن طرحریزی شده است و عمده مسئولان فرهنگی ما سینما را در حد و اندازهای نمیدانند که برای آن طرحریزی استراتژیک داشته باشند.
انقلاب اسلامی در دورنش یک ماهیت معناگرا یا دینی دارد و حضرت امام خمینی(ره) گاهی در سخنانشان نشانههایی از سینمای استراتژیک را مطرح میکردند، اما متأسفانه در این زمینه سیاستگذاری صورت نگرفته است و یا سیاستها مقطعی و گذرا بودهاند و البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی تنها ارکان سیاسی تغییر شکل ندادند، بلکه ماهیت اجتماعی جامعه هم تغییر کرد
این کارشناس رسانه در پاسخ به این سؤال که آیا سینمای استراتژیک تنها فیلمهای سیاسی را دربرمیگیرد، گفت: انقلاب اسلامی در درونش یک ماهیت معناگرا یا دینی دارد و حضرت امام خمینی(ره) در بیاناتشان شاخصههای سینمای استراتژیک را مطرح کردند، اما متأسفانه در این زمینه سیاستگذاری دقیقی صورت نگرفته است یا سیاستها مقطعی و گذرا هستند. البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی تنها ارکان سیاسی تغییر شکل ندادند، بلکه ماهیت اجتماعی جامعه هم تغییر کرده است.
وی متذکر شد: نقد من به عملکرد استراتژیک سینما به این معنا نیست که فیلمهای انسانگرایانه خوبی در سینمای ایران تولید نشده است، زیرا آثار گرانبهایی در کارنامه سینمای ایران وجود دارد و آثار عباس کیارستمی نمونه بارز این نوع سینماست و سینمای انسانگرایانه هم با برنامهریزی و سیاستگذاری مسئولان پدید نیامده، بلکه هنرمندانی نظیر کیارستمی با تکیه بر درونیات خود این آثار ارزشمند را تولید کردهاند.
ضعف قوانین کلی
این داور جشنوارههای سینمایی درباره قوانین حاکم بر سینما گفت: این قوانین بسیار کلی است و بسیاری از قوانین برای نظم دادن به اکران و تولید آثار سینماییاند، درصورتیکه قوانین استراتژیک چراغ راه سینما و بیانگر آن است که سینما در هر برهه باید به چه مضامینی بپردازد و این سیاستگذاری در آثار سیاسی و اجتماعی اثرگذار است.
گبرلو تأکید کرد: در زمینه سینمای اجتماعی گاهی بیان میشود که برخی آثار اجتماعی درصدد سیاهنماییاند، اما از نظر من این نگرش کاملاً فردی و ممکن است برخی افراد یا جریانات سیاسی و اجتماعی به هر دلیلی اثری را دوست نداشته باشند و آن را سیاهنمایی بدانند. مثلاً برخی آثار رخشان بنیاعتماد را سیاهنمایی میدانند، درصورتیکه اینگونه نیست. آثار او به مخاطب تلنگر میزند و مخاطب را به تفکر وامیدارد. برای مثال فیلم سینمایی «ابد و یک روز» هم یک اثر خوب اجتماعی است اما عدهای آن را سیاهنمایی میدانند، در صورتی این اثر هشداردهنده است و میتواند در چارچوب سینمای استراتژیک قرار گیرد.
این کارشناس سینما تأکید کرد: ممکن است این سؤال پیش بیاید که آیا سینمای استراتژیک صرفاً سینمای دولتی است؟ خیر، زیرا این موضوع ربطی به دولتی بودن آثار استراتژیک ندارد. البته مرزبندی وجود دارد و منظور از استراتژیک به معنای حمایت از دولتهای مختلف نیست، بلکه حمایت از کلیت نظام است، زیرا در بسیاری از آثار دولتهای گوناگون هدفاند، درصورتیکه سینمای استراتژیک در خدمت اصل حاکمیت است.
وی تصریح کرد: وقتی قرار باشد از نظام حمایت شود، دیگر افراد و دولتها چندان اهمیتی پیدا نمیکنند. اگر آثار فیلمها و سریالهای هالیوودی را رصد کنید، درمییابید که در بسیاری از آنها مقامات ردهبالای کاخ سفید با تبهکاران همدستاند، اما در نهایت این قانون ایالات متحده است که سزای آنها را تعیین میکند. این سبک باعث میشود که تماشاگر آن را بپذیرد و در نهایت مجذوب قانونی شود که اجازه خطا را به سیاستمداران نمیدهد، اما در سینمای ایران به ندرت شاهد تولید چنین آثاری هستیم. نکته پایانی در بحث سینمای استراتژیک به تولیداتی برمیگردد که دولت حامی آنهاست. البته این موضوع در همه کشورهای جهان صادق است، اما این آثار باید در خدمت حاکمیت باشند.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام