به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهشنامه تاریخ اسلام، مقالاتی با عناوین «رویکرد انتقادی به ادوار تمدن اسلامی در نگره نویسندگان امروز ایران»، «نسبت دانش و قدرت در عصر اموی: سیاستهای فرهنگی امویان علیه شیعیان»، «مؤلفههای هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان در کتاب افتتاحالدعوه قاضینعمان»، «تحولات مفهومی «محراب»، با تأکید بر منابع قرن سوم وچهارم هجری»، «بررسی انتقادی سنّتِ عجایبنگاری در جهان اسلام؛ مطالعه موردی عجایبالمخلوقات زکریای قزوینی» و «سنتگرایی و نوآوری در نقوش سکههای افشاریه» منتشر شده است.
رویکرد انتقادی به ادوار تمدن اسلامی در نگره نویسندگان امروز ایران
در چکیده مقاله «رویکرد انتقادی به ادوار تمدن اسلامی در نگره نویسندگان امروز ایران» آمده است: تمدن اسلامی به مثابه یک واقعیت و دارای هویت استقلالی (تمدن به مثابه حقیقت) یا امری اعتباری برآمده از نوع زیست اجتماعی مسلمانان (تمدن به مثابه یک وضعیت)، از مسائل پر چالش و قابل تأمل تمدنپژوهی است. از مباحث معطوف به تمدن اسلامی، سیر تاریخی یا دورههای حیاتی آن است. برخی آن را در گذر تاریخ بررسیدهاند و عدهای برای آن الگویی حیاتمند قائل شده و مراحلی چون تکون و پیدایی، رشد، گسترش و شکوفایی، ایستایی و رکود و نیز انحطاط یا افول برشمردهاند، هر چند در خصوص زمانبندی مراحل یا ترتیب تاریخی آن همنظر نیستند. نقطه مشترک همه اینان، پذیرش شکوفایی آن در قرن چهارم هجری است. مقاله حاضر با رهیافتی انتقادی و به روش مقایسهای، به این پرسش محوری پاسخ میدهد که نگرههای ابراز شده در خصوص ادوار تمدن اسلامی، از چه مزایا و مشکلاتی برخوردار است؟ رهاورد پژوهش آن است که بیشتر دیدگاههای موجود، به سبب داشتن ابهامها و اختلاط مرزهای مفهومی، عدم تعیین شاخص، نامشخص بودن مبادی تاریخی و نیز کاستیهای نظری به ویژه در همآمیزی مرز وجود حقیقی یا اعتباری تمدن، از استحکام علمی قابل دفاعی برخوردار نبوده و طبعاً نیازمند بازنگری جدی و اساسی هستند. از منظر این مقاله اساساً برای تمدن اسلامی نمیتوان سیری حیاتی شناسایی کرد، بلکه باید آن را در دورههای مختلف و در سرزمینهای مختلف بررسی کرد، بی آنکه بتوان الگویی تغییر ناپذیر برای آن نشان داد.
نسبت دانش و قدرت در عصر اموی: سیاستهای فرهنگی امویان علیه شیعیان
نویسنده مقاله «نسبت دانش و قدرت در عصر اموی: سیاستهای فرهنگی امویان علیه شیعیان» در طلیعه نوشتار خود آورده است: تولید دانش در هر دوره تاریخی برآیند نقش آفرینی کنشگران در مناسبات قدرت است. از اینرو بررسی نسبت دانش و قدرت اهمیتی اساسی در بازشناسی فضای گفتمانی دورههای تاریخی خواهد داشت. با فرض اینکه دانش دلالت بر هر آن چیزی دارد که کاربران یک جامعه به عنوان دانش تلقی مینمایند، در این مقاله نسبت دانش و قدرت در عصر اموی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. چارچوب نظری مقاله، مدل میشل فوکو در تحلیل نسبت قدرت و دانش است. از کاربست این مدل چنین بر میآید که امویان فاقد مشروعیت دینی لازم جهت حکومت بر جامعه اسلامی بودند. از این روی نیازمند صورت بندی جدیدی از دانش بودند که بتواند با پر کردن خلأ مشروعیت دینی، زمینه تنظیم رفتار اجتماعی مسلمانان در مناسبات جدید قدرت را فراهم کند. به همین سبب تلاش کردند تا از مهمترین منابع دانش در جامعه صدر اسلام یعنی حدیث، شعر و قصهپردازی به منظور ترمیم بحران مشروعیت دینی خود بهره ببرند. به این ترتیب با جعل احادیث، منع از روایت احادیث ناظر بر فضایل اهلبیت و سرودن شعر و قصهپردازی در بزرگداشت خود، دانشی تولید کردند که ضمن منحرف جلوه دادن اهلبیت از اصول عقاید اسلامی، زمینه به حاشیه راندن شیعیان از مناسبات قدرت و دستیابی خود به اقتدار لازم جهت تداوم حکومت را فراهم کنند.
مؤلفههای هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان در کتاب افتتاحالدعوه قاضینعمان
در طلیعه نوشتار «مؤلفههای هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان در کتاب افتتاحالدعوه قاضینعمان» میخوانیم: اسماعیلیان نخستین، پس از مرگ اسماعیل بن جعفرصادق، امامت را بر فرزندش محمد نهادند و از امامیه جدا شدند. این جماعت در سال 297 موفق شدند، خلافتی شیعی به نام فاطمیان در مغرب تأسیس کنند. فاطمیان در سال 358 مصر را تصرف کردند و موفق شدند دامنه نفوذ دولت شیعی اسماعیلی را تا مغرب، یمن، شام، ایران، عراق و حتی هند بگسترانند و هویت شیعی را ترویج کنند. یکی از راههای، پیبردن به میزان توجه به مؤلفههای هویّت شیعی در دولت فاطمی، بررسی محتوایی منابعی است که در آن زمان، توسط نویسندگان یا داعیان اسماعیلی به نگارش درآمدهاست. در این میان، کتاب افتتاحالدعوه قاضی نعمان که از منابع اصلی اسماعیلیان است اهمیت زیادی دارد. این کتاب در سال 346 تألیف شده و به آغاز دعوت اسماعیلیان در یمن و زمینههای استقرار خلافت فاطمی در مغرب پرداخته است. مسئله اصلی پژوهش این است که کتاب افتتاح الدعوه قاضی نعمان، به چه میزان بر مؤلفههای هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان مغرب توجه کردهاست؟ با استفاده از روش تحلیل محتوا، روشن شد که در این کتاب مؤلفههایی مانند امام علی، اهل بیت، امام حسن، امام حسین دارای بیشترین تکرار و مؤلفههایی مانند وصایت، رجعت، اربعین، غدیرخم، فاطمه الزهرا، وکلای شیعی، مساجد شیعی و دانشمندان شیعی دارای کمترین تکرار و توجهاند.
تحولات مفهومی «محراب»، با تأکید بر منابع قرن سوم وچهارم هجری
در چکیده مقاله «تحولات مفهومی «محراب»، با تأکید بر منابع قرن سوم وچهارم هجری» میخوانیم: واژه «محراب» پیش از اسلام وجود داشت. محراب پس از فتوحات اسلامی، یکی از مؤلفههای اصلی مساجد اسلامی شد. تغییر در ساختار و کارکرد محراب در این دو دوره به شیوههای گوناگون قابل بررسی است. بررسی تحولات مفهومی یکی از روشهای مطالعات تاریخی است. این نوشتار بر آن است تا از طریق استخراج دادههای منابع اسلامی اعم از کتابهای لغت، تفسیر، منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم که این واژه بارها در آنها به کار رفته، بخشی از تحولات مفهومی آن را که منعکس کننده تحولات کارکردی و ساختاری محراب درگذر زمان است، بررسی کند. در این پژوهش از روش مطالعۀ زمان گذر (معناشناسی تاریخی) استفاده شدهاست. این روش تحولات معنایی را در چهار نوع تخصیص، توسیع، تنزل و ترفیع مطالعه میکند. کاربرد این روش در بررسی تحولات معنایی واژه محراب در متون نشان میدهد که این واژه از دلالت بر کل به دلالت بر جزء؛ از معنای عام به خاص (تخصیص معنایی) و همچنین از معنای غیردینی به معنای صرفاَ دینی (ترفیع معنایی) تغییر یافته است.
بررسی انتقادی سنّتِ عجایبنگاری در جهان اسلام؛ مطالعه موردی عجایبالمخلوقات زکریای قزوینی
نویسنده مقاله «بررسی انتقادی سنّتِ عجایبنگاری در جهان اسلام؛ مطالعه موردی عجایبالمخلوقات زکریای قزوینی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: عجایبنگاری از سنّتهای رایج در تاریخنگاری اسلامی بودهاست. عجایبنگاری در آغاز به مثابه یکی از گونههای جغرافیانگاری و کیهانشناسی اسلامی به وجود آمد و در واقع محصول مشترک تاریخ طبیعی و جغرافیانگاری است. عجایبنامهها را میتوان شکلهای منحصر به فردی از دایرهالمعارفها به شمار آورد که از حیث ادبی، کیهانشناسی، جغرافیا و تاریخ طبیعی قابل توجهاند. در عجایبنامه معمولاً امر واقع با امر غیرواقع در هم میآمیزد و پدیدهها با بیانی ادبی و اغراقگونه و بیتحقیق و نقد توضیح داده میشوند. در تمدن اسلامی عجایبنامههای متعددی نگاشته شدهاست. یکی از کاملترین و جامعترین آنها، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات زکریای قزوینی است. قزوینی در این اثر در قامت یک عالِم طبیعی ظاهر شده و به توضیح مباحث علمی متداول پرداخته است. پرسش اساسی اینجاست که آیا میتوان عجایبنامهها را آثاری علمی و معرفتافزا دانست؟ پژوهش حاضر با روش تحلیلی - تطبیقی، توضیح داده که عجایبنامهها متعلق به آن بخش از نظام دانایی اسلامی است که مقابل رویکردهای عقلی ـ انتقادی و تجربی قرار میگیرد. به دیگر سخن بررسی متن اثر قزوینی و آثار مشابه دیگر حاکی از آن است که مفهوم علم در جهان اسلام از سده ششم به بعد، تا چه میزان با مفهومی که دانشمندان اسلامی در سدههای سوم و چهارم در نظر داشتند دگرگون شده و به انحطاط گراییده است. بر اساس یافتههای این پژوهش عجایبنگاری محصول دوره انحطاط علوم در تمدن اسلامی و دور شدن از رویکردهای عقلی ـ انتقادی، تجربی و مشاهدهگرانه است.
سنتگرایی و نوآوری در نقوش سکههای افشاریه
در چکیده مقاله «سنتگرایی و نوآوری در نقوش سکههای افشاریه» میخوانیم سکه از مهمترین منابع مطالعه تاریخی جوامع است. سکه میتواند زوایای تاریک و روشن وضع سیاسی- مذهبی و اقتصادی جوامع را روشن کند. دوره کوتاه افشاریه، بهواسطه ضرب مسکوکات متنوع از منظر نقوش، مضامین و نوشتار روی آنها، در گستره جغرافیایی از قفقاز تا ایالتهای هندوستان، از اهمیت خاصی در سکهشناسی برخوردار است. سوال اصلی پژوهش این است که سکههای دوره افشاری از نظر طرح و نقش چه وضعی داشت و چه تفاوتی با دورههای قبل و بعد داشته است؟ در این پژوهش، بهشیوه تطبیقی، ضرب سکه در دوره افشاری، از تأثیرپذیری از سنت مسکوکات پادشاهان صفوی و شیوه ضرب سکه در شبهقاره هند، تا نوآوریهای خاص ضرابخانههای افشاری، بررسی شده و مسکوکات آن با مسکوکات پیش از افشاریه مقایسه شدهاست. یافته پژوهش نشان میدهد که رویکرد نادر در ضرب سکهها، دفاع از کیان ایران، اقتدار شاهانه، کشورستانی و واقعیتگرایی در بهکارگیری القاب و عناوین بود در حالیکه جانشینان او به سنت ضرب سکه در دوره صفوی بازگشته بودند.
انتهای پیام