به گزارش ایکنا؛ استاد محمدتقی فیاضبخش، از اساتید برجسته اخلاق شب گذشته، ششم شهریورماه، به ایراد سخن در باب نهضت عاشورا پرداخت که این سخنرانی به صورت زنده از طریق صفحه اینستاگرام به نشانی fayyazbakhsh_org پخش شد و در ادامه متن صحبتهای ایشان از نظر میگذرد؛
گستره بحث و بررسی پیرامون نهضت حسینی و واقعه عاشورا در طول تاریخ اسلام مورد توجه فراوان محدثین و دلسوختگان آستان امام حسین(ع) بوده است و در مورد عاشورا، به لحاظ سیاسی، دینی و ...، در عنصر امر عبادی که اعتلای کلمه دین باشد، صحبت شده است، اما نکتهای که وجود دارد اینکه اگر نهضت امام حسین(ع) فعل امام است و مانند قول امام برای ما حجت است، یعنی میتوانیم آن را ملاک قرار دهیم.
واقعه عاشورا، یک رخداد منحصر بهفرد بوده است و در این عرصه، یا خود امام(ع) بیاناتی فرمودند و یا افعال و تقریراتی داشتهاند که برای ما حجت است. حتی کسانی که در رکاب امام(ع) بودند، هم ذرهای کاری بدون اذن امام(ع) انجام نمیدادند و مصداقهای این مسئله را حتی در میان زنهایی که همراه امام حسین(ع) بودند، مانند حضرت زینب(س) و یا مادر وهب میبینیم که به محض شهادت فرزندش، نیزه برداشت تا به خونخواهی بپردازد و به محض اینکه امام حسین(ع) فرمود که جنگ بر زنان واجب نیست و باید برگردید، بازگشت.
پس معلوم میشود حتی میتوانیم در واقعه عاشورا، فعل اصحاب را نیز به تناسبی که به امام(ع) نزدیکتر هستند و میدانیم کارهای آنها مورد رضایت امام(ع) بوده است، مورد توجه قرار دهیم و برای خود حجت بدانیم. این را مقدمه قرار دادم که امام(ع) بیان و فعلش ظاهر و باطن دارد، چنانکه امام صادق(ع) فرمود «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» یعنی کلام ما صعب است که صعب در لغت، به اسب وحشی میگویند که به کسی اجازه سواری نمیدهد.
حضرت(ع) فرمود کلام ما آنچنان است که اجازه نمیدهد کسی به آن احاطه کافی پیدا کند و نهتنها صعب، بلکه مستصعب است؛ یعنی از آن وحشیهایی است که احدی نمیتواند احاطه کامل بر آن پیدا کند؛ لذا این کلام را کسی نمیتواند حمل کند، مگر ملائک مقرب الهی، انبیائی که خدا به آنها اذن داده که به اسرار عالم آگاه شوند و مؤمنینی که خداوند قلب آنها را امتحان کرده و صداقت آنها را آزموده است.
روایاتی داریم که حتی امام صادق(ع) ملائک مقرب و انبیاء(ع) را نیز استثنا میکنند و میفرمایند فقط بندگانی که خداوند قلب آنها را امتحان میکند میتوانند کلام ما را حمل کنند و در روایت دیگری کار سختتر میشود و این بندگان نیز استثنا میشوند و راوی میپرسد، پس چه کسی کلام شما را به صورت کامل میفهمد به بطونش میرسد؟ حضرت(ع) میفرماید آن کسانی که ما بخواهیم و خواسته ما، خواست خدا است. پس از اینجا یک بحث دقیقی در مورد محرم و عاشورای حسینی پیش روی ما باز میشود و آن اینکه اگر محرم و فعل امام(ع) در ایامی که امام(ع) از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا حرکت کردند، ظهورات مقامات ولایت است، مقام ولایت، ظاهر و باطن دارد، پس عاشورا ظاهر و باطن دارد.
ما به صرف خواندن تاریخ عاشورا، یک سطحی از عاشورا را مرور میکنیم. به صرف تحلیلهای سیاسی به عاشورا، ظاهر عاشورا را نگاه میکنیم و حتی به صرف دقت به مسائل ظاهری عاشورا، مانند نماز امام(ع) در روز عاشورا و مانند گفتوگوهایشان با لشکر عمر سعد، در سطح عاشورا سیر میکنیم، در حالی که حقیقت دین در باطن اوست. پس معلوم میشود اگر بخواهیم با یک رویکرد دقیقتری به نهضت امام حسین(ع) نگاه کنیم، جای این خالی است که در مراتب و بطون حرکت عظیم وجود مبارک خامس آل عبا(ع) بررسی داشته باشیم؛ لذا اشاراتی را عرض میکنم.
این اشاره را از آیه نور تقدیم میکنم که خداوند فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ...». در روایات مختلف، مصداق اینکه اگر خدا نور عالم است، این نور چطور در عالم تشعشع میکند، وجود دارد که تمام این بیانات جلوههای مختلف باطن دین را بیان میکنند. در یک روایتی از امام صادق(ع) در مورد نور در این آیه سؤال کردند که مراد چیست؟ حضرت فرمودند: «الْمِشْکَاه فَاطِمَه»؛ یعنی گویی توحید و ولایت در عالم از وجود مقدس صدیقه طاهره(س) که ام ائمه هدی(ع) است به اولیا تشعشع میکند و مشکاة نیز به معنای چراغدان است. فرمود مشکاة، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است و در روایت دیگری داریم که حضرت رسول(ص) است، اما غرضم بیشتر روی مصباح است.
حضرت(ع) در ادامه فرمود: «ﻭ ﺍﻟﻤِﺼْﺒﺎﺡُ ﺍﻟﺤَﺴَﻦُ ﻭَ ﺍﻟﺤُﺴَﻴْﻦُ»، پس اگر بخواهیم به باطن عالم و دین و نظام تکوین و تشریع برسیم، باید از وجود مبارک سیدالشهداء(ع) آغاز کنیم که «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» که آن مصباح که فرمود در آن مشکاة است، در وجود سیدالشهدا(س) است و این یک دریا سخن با ما میگوید؛ یعنی اگر میخواهیم با قرآن و دین و حقیقت رسالت و ولایت و امامت و هدایت آشنا شویم، باید از وجود مبارک امام حسین(ع) بهره ببریم که اعم از توسل و تعمق و تضرع و بکاء در این مجالس است. بیشترین زیارت، حتی در اوقاتی که انتساب به دیگر ائمه(ع) دارد، مانند روز غدیر و یا نیمه شعبان زیارت امام حسین(ع) است، چون زیارت سیدالشهداء(ع) مصباحی برای ورود به باطن ولایت در مبعث و نیمه شعبان و اعتکاف و سایر اوقات است.
خدا در سوره روم، در آیه ششم، بعد از اینکه وعده پیروزی را به موحدین میدهد، میفرماید: «وَعْدَاللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»، این وعده خدا در طول تاریخ است که اصولاً حق همیشه پیروز است و حقیقت همیشه جلوه میکند. خداوند هرگز از وعده خود نیز تخطی نمیکند، اما بعد فرمود، ولی اغلب مردم به این وعده الهی توجه ندارند؛ یعنی بیتوجه هستند، نسبت به اینکه اگر با قدرت، توکل و استقامت در برابر کفر بایستند، پیروز هستند. بلافاصله در آیه بعد، علت را میگوید که «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِالدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ»، اینها در زندگی دنیا، فقط به ظاهر حیات دنیا بسنده میکنند و از آخرت غافل هستند. به لحاظ ادبی انتظار این است که بگوید اینها از باطن حیات دنیا غافل هستند، اما خداوند این طور نفرمود، بلکه فرمود از آخرت غافل هستند و این نشان میدهد که در یک ارتباط منطقی بین صدر و ذیل آیه، معنا این میشود که باطن حیات دنیا، یعنی زندگی ما انسانها، آخرت است.
اگر در دنیا گناه میکنیم، باطن آن در آخرت، جهنم است و همین الآن این مسئله محقق است و انسانها غافل هستند. اگر ثواب میکنیم، باطنش روح و ریحان و بهشت است. در آیه دیگری فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»، یعنی کسانی که اموال ایتام را از روی ظلم میخورند، همین الآن در حال خوردن آتش هستند، اما نمیداند.
بنابراین معلوم میشود، در نهضت حسینی اگر توجه به ظاهر آن شود و توجه به حیات ظاهری شود، میشود توجه به شکست ظاهری اولیای الهی و تمام. اما همه مسئله این نیست بلکه ابعاد دیگری هم دارد. در نهضت زینب کبری(س)، ایشان علمدار راستقامتی بود و دارد در آخرین لحظات که حضرت خواستند در وداع هفتم خداحافظی کنند، زینب کبری(س) فوقالعاده بیتابی کردند و حضرت(ع) دست ولایی خود را بر سینه خواهر گذاشتند و فرمودند بر شهادت من بیتابی مکن و بدان، این پرچم باید بعد از من، در دستان تو در تاریخ بشریت حرکت کند.
در آنجا بود که حضرت زینب(س) با قاطعیت عرضه میدارد، برادر نگران نباش که قول میدهم این پرچم را حفظ کنم. پرچمی که در دست قمر بنی هاشم بود و وقتی به زمین افتاد فرمود «الآن انکسر ظهری» و بعد حضرت زینب(س) این پرچم را برداشت. بنابراین ظاهر قضیه اسارت و کتک خوردن و شهادت است، اما باطن آن، قدم به قدم پیروزی، پشت پیروزی است و لذا فرمود «و ما رایت الا جمیلاً».
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام