جنگ‌های قرن نوزدهمی؛ چشم‌انداز صحنه پساانتخاباتی آمریکا
کد خبر: 3933225
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۱

جنگ‌های قرن نوزدهمی؛ چشم‌انداز صحنه پساانتخاباتی آمریکا

درباره چشم‌انداز صحنه پساانتخاباتی آمریکا باید گفت که با توجه به هرج و مرج استفاده از سلاح‌های مجاز و وجود شبه نظامیان راست‌گرا شاهد شکاف بیش‌تری در صحنه آمریکا خواهیم بود که چیزی از فضای جنگ داخلی در قرن نوزدهم را یادآور می‌شود.

به گزارش ایکنا؛ «موفق محادین»، نویسنده و تحلیلگر سیاسی اردن با انتشار یادداشتی در پایگاه خبری المیادین به تحلیل انتخابات آمریکا و چشم‌انداز صحنه پساانتخاباتی این کشور پرداخته است که ترجمه فارسی این یادداشت تقدیم می‌شود:

«در مقابل کسانی که معتقدند جو بایدن آبی و دونالد ترامپ قرمز دو روی یک سکه هستند و هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد و کسانی که در مورد اختلاف میان آنها مبالغه‌آمیز صحبت می‌کنند، خوانش سومی هم وجود دارد که نه اختلافات را از بین می‌برد و نه در مورد اختلاف بینشان اغراق می‌کند؛ بلکه برنامه‌های اعلام شده توسط ترامپ و بایدن را از نظر منافع و دیدگاه‌های ملی و استراتژیک قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بررسی می‌کند.

برای شروع باید گفت که صحنه انتخابات آمریكا و مظاهر جدید کشمکش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن مستلزم تفکر روی داده‌های زیر است:

نخستین مورد فاصله جنجالی بین جمهوریت و امپراتوری در آمریکا است، چیزی که جورج فریدمن، نویسنده آمریکایی به آن معتقد است. منظور از جمهوریت، میراث دهه‌های اول تأسیس کشور و حضور فشرده ایده‌های لینکلن و جفرسون با تأیید مدل متفاوتی از دولت وستفالیا (که دولت سرمایه‌داری مدرن را تأسیس کرد) و ناشی از مستعمرات انگلیسی - فرانسوی سابق است که ایالات متحده را تشکیل داد و ادامه میراث انجیلی در مقابل سکولاریسم اولیه اروپا بود.

در مورد امپراتوری نیز، این به معنای انتقال ایالات متحده به دوران امپریالیسم بزرگ است. آنچه به عنوان یک امپراتوری دریایی شناخته می‌شود و نتایج جنگ جهانی دوم است که کنترل آمریکا بر نفت خاورمیانه را ایجاد کرد. همچنین دلار را در توافق‌نامه «برتون وودز» در رأس سیستم مالی و پولی جهانی تقویت کرد.

به گفته استراتژیست‌های ارشد مانند برژینسکی و کیسینجر، برای دهه‌ها آمریکا توانست دو شکل جمهوریت و امپراطوری را با هم ترکیب کند، قبل از اینکه کنترل تعادل این دو  را در دو دهه گذشته از دست بدهد.

عامل دوم انقلاب اطلاعاتی است که با برچیدن خطوط تولید و صنایع بزرگ سنتی به نفع اقتصاد دانش و فناوری‌های نوین، هرج و مرج اقتصادی اجتماعی آمریکا را تعمیق بخشید؛ زیرا دیگر نیازی به جایگزین‌هایی نظیر کارگران ارزان‌قیمت آمریکای لاتین و آفریقا نبود. این قضیه به نفع قدرت‌های در حال صعود در دنیا مانند چین شد که خطوط تولید سنتی را در کنار خطوط مدرن به کار گرفتند و از طرف دیگر منجر به افزایش نقش جناح سفیدپوست نژادپرست شد که کارگران فوق را مسئول بیکاری سفیدپوستان دانست.

واقعیت سوم، همزمانی وخیم‌تر شدن بحران‌های دوره‌ای با تشدید ایدئولوژی فاشیستی است که ترکیبی از داروینیسم نژادپرستانه و انجیلی صهیونیست است. آن ایدئولوژی که «برنارد لوئیس» و «هانتینگتون» به نام جنگ تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان بیان کردند و موجب تقویت عملکرد منطقه‌ای دشمن صهیونیستی شد. با وجود اینکه این عملکرد، پس از مداخله مستقیم آمریکا در منطقه و همچنین بعد از اینکه دشمن صهیونیستی دو مرتبه در برابر حزب‌الله در لبنان ناکام ماند، فروپاشیده بود.

با توجه به موارد فوق اختلافات بین بایدن و ترامپ بر اساس تعبیرهای سیاسی از تحولات اخیر آمریکایی است که برجسته‌ترین آنها عبارتند از:

1- تلاش‌های ناامیدانه ترامپ برای بازگرداندن دوران سرمایه‌داری یعنی به دنبال ایجاد تعادل بین صنعت سنتی و انقلاب اطلاعات و تورم پولی ناشی از این واقعیت است که پول داخلی آمریکا همان دلار است که این راهبرد ترامپ، نزدیک‌ترین متحدان آن یعنی مکزیک و کانادا در توافق «نفتا» را هدف گرفت تا برسد به چین که هدف مستقیم این جنگ بود.

2- جنگ ترامپ با تیم معروف شرکت‌های نفتی در منطقه خلیج فارس، دریای خزر و ونزوئلا است، جنگی که در یک خصومت آشکار با ایران و ونزوئلا و همچنین هر از چندگاهی با روسیه بروز می‌کرد.

3- در مورد موضوعات منطقه‌ای به ویژه مسئله فلسطین، ترامپ صریحاً از سخنان نتانیاهو استقبال و تلاش کرده است که «معامله قرن» را تصویب کند که هدف آن انحلال همه مسائل راه حل نهایی است بدون هیچ اینکه هیچ گونه امتیازی به فلسطینی‌ها بدهد، بلکه به دنبال انحلال کل مسئله فلسطین است و نسبت به هیچ راه حلی درمورد آن تعامل نشان نمی‌دهد.

در مقابل، آنچه بایدن را از رقیب خود ترامپ، متمایز می‌کند، به شرح زیر است:

1- توجه او به مسائل داخلی مربوط به برنامه بهداشتی کرونا، مالیات، مهاجران و سقط جنین و ... است.

2- تعصب بایدن نسبت به فلسفه بازار است در مقابل تلاش ترامپ جمهوری‌خواه برای مداخله در این فلسفه تحت عنوان نئولیبرالیسم و این یک اختلاف قابل توجه است، زیرا فرض بر این است که مداخله اجتماعی بخشی از برنامه دموکرات‌ها است تا جمهوری‌خواهان.

3- در مورد یک اختلاف دیگر میان بایدن و ترامپ باید گفت دموکرات‌ها نه جمهوری‌خواهان محافظه‌کار، گروه‌های اسلام‌گرای وابسته به سازمان آتلانتیک شمالی را پذیرفتند و از این گروه‌ها در سوریه و لیبی حمایت کردند و همچنین همزمان بر رهبری ارتش مصر فشار آوردند تا نتیجه انتخابات را به نفع محمد مرسی در مقابل نامزد ارتش یعنی احمد شفیق یکسره کند.

در اینجا قابل توجه است که مرجع اصلی دموکرات‌ها در مورد اسلام سیاسی به سه آمریکایی (لویی - اشتراوس - و نوح فلدمن) برمی‌گردد. بسیاری از ناظران بر این باورند که گروه‌های اسلامی مذکور روی بازگشت دموکرات‌ها به کاخ سفید حساب باز کرده‌اند.

4ـ در مورد ایران، چین و ونزوئلا، استقبال این کشورها از احتمال سقوط ترامپ با توجه به درگیری که ترامپ از منظر استراتژیک با آنها داشته با گروه‌های فوق‌الذکر متفاوت است.

- درگیری که ترامپ با ایران بر سر افزایش نفوذ منطقه‌ای آن و همچنین بر سر نفت خاورمیانه و دریای خزر دارد.

-درگیری که ترامپ با چین بر سر نقش جهانی آن به خصوص بر سر جاده ابریشم و دریای چین جنوبی دارد.

-درگیری که ترامپ با ونزوئلا در زمینه تلاش ایالات متحده برای بازگرداندن اصل استعمار مونرو در آمریکای لاتین دارد.

5 ـ با توجه به سیاست‌های دموکرات‌ها در مورد مسئله فلسطین باید گفت که آنها اساساً با سیاست‌های جمهوری‌خواهان و «معامله قرن» تفاوت ندارند مگر از نظر مدیریت این پرونده‌ها با توجه به منطق فریب و تعلل و سناریویی که شیمون پرز وضع کرد و به عنوان مرجع اصلی گزارش‌های مؤسسه واشنگتن (لابی اسرائیل) تبدیل شد و این حول محور عنوان صلح اقتصادی در سطح منطقه مقدمه‌ای بر ادعای صلح سیاسی بین یک مرکز اسرائیلی و با جهان عرب است.

6 ـ در مورد اینکه چه گروه‌هایی در جامعه آمریکا مورد حمایت دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان قرار دارد، نیز اختلاف وجود دارد. آفریقایی‌ها، مهاجران و حاشیه‌نشینان به دموکرات‌ها نزدیک‌تر هستند در مقابل گروه‌های دینی و محافظه‌کار، مجتمع نظامی، صنعتی و بخش عمده‌ای از شرکت‌های نفتی هستند که به جمهوری‌خواهان نزدیک‌تر هستند، بنابراین بخش‌های زیادی از طبقه متوسط ​​و کارگران سفیدپوست احتمالاً به ترامپ رأی داده‌اند، آن هم در چارچوب گفتمان نژادپرستانه‌ای که مسئولیت انقلاب جدید مالتوس را به گردن انقلاب اطلاعات و اخراج میلیون‌ها کارگر از بازار کار کارگران خارجی انداخت.

در پایان باید گفت در مورد چشم‌انداز صحنه آمریکا پس از انتخابات باید گفت با توجه به هرج و مرج استفاده از سلاح‌های مجاز و وجود شبه نظامیان راست‌گرا شاهد شکاف بیش‌تری در صحنه آمریکا خواهیم بود که چیزی از فضای جنگ داخلی در قرن نوزدهم را یادآور می‌شود».

انتهای پیام
captcha