رحمان قهرمانپور، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل و کارشناس مسائل آمریکا، در گفتوگو با ایکنا، درباره دو ایده تفاوت نداشتن بایدن و ترامپ برای ایران به واسطه دشمنی و خصومت طولانی ایران و آمریکا از یک سو و نگاه به بایدن به مثابه یک فرصت بینظیر از سوی دیگر گفت: یک اصل مهم در علم سیاست بینالملل این است که دوست و دشمن دائمی وجود ندارد. در نظریات جدید نیز بیان شده که سیاست بینالملل امر ذاتی نیست، بلکه از تعاملات کشورها با همدیگر ساخته میشود. بنابراین الگوهای دوستی و دشمنی ساختی هستند و در طول زمان شکل میگیرند و ذات و ماهیت ثابتی ندارند.
وی ادامه داد: برای نمونه روابط چین و آمریکا در دهه 60 میلادی خصمانه است و چین از سازمان ملل و شورای امنیت خارج میشود و نظریه «سه جهان» مائو مطرح میشود و روابط دو کشور در اوج تنش است. اما در اواخر دهه 70 میلادی با دیپلماسی پینگ پنگی کیسینجر روابط دو کشور بهبود پیدا میکند و از دهه 80 و 90 تا به امروز چین و آمریکا بزرگترین شرکای تجاری جهان در اقتصاد جهانی هستند.
قهرمانپور اظهار کرد: بنابراین وقتی سخن از دشمنی آمریکا با ایران میشود این دشمنی نتیجه تعاملات و رفتارهای چهل سال گذشته بین دو کشور است و به تعبیر سازهانگارانه این دشمنی ساخته شده و لذا چون ساخته شده امکان تغییر دارد. پس این سخن که این دو کشور ذاتا دوست یا دشمن هستند چندان قابل دفاع نیست.
این کارشناس مسائل امریکا بیان کرد: براین اساس تعاملات ایران و آمریکا بیشتر در مسیر تخاصم، تنش و درگیری پیش رفته است، اما این سرنوشت محتوم دو کشور نیست. از طرفی این سخن بدین معنا نیست که میتوان به سرعت و در زمانی کوتاه این مسیر تنش و تخاصم و بیاعتمادی را به مسیر همکاری برگرداند.
وی یادآور شد: انتقاد من به برخی مسئولان و دیپلماتها این است که به راحتی بیان میکنند مشکل خاصی بین ایران و آمریکا نیست و اگر نظام تصمیم بگیرد میتوان مشکلات را حل کرد. در حالی که نه مسئله به این سادگی است و نه همه چیز در اختیار حاکمان و نخبگان سیاسی است. آنها نیز در یک محیط سیاسی و اجتماعی زندگی میکنند و محدودیتهای خودشان را دارند و لذا به راحتی نمیتوانند این مسیر تنش چهل ساله را با یک تصمیم و اقدام رسانهای در کوتاهمدت تغییر دهند. برای این تغییر باید حوادث خاص تاریخی یا افراد بسیار مؤثر یا به تعبیری عاملیتها و رهبران کاریزماتیک، استراتژیک و جسور این مسیر را عوض کنند.
قهرمانپور در پاسخ به این سؤال که آیا حضور بایدن یک فرصت بینظیر تاریخی برای تغییر مسیر تنش به همکاری یا حداقل کاهش تنش است، گفت: خیر، به خاطر اینکه بایدن رئیسجمهور دوره گذار است. زیرا در وضعیت خاصی پیروز انتخابات شده و بیشتر از اینکه این پیروزی به واسطه تواناییهای خودش باشد براثر اشتباهات ترامپ رخ داده است.
این کارشناس مسائل آمریکا اظهار کرد: از طرفی رقیب بایدن برخلاف انتخابات صد سال اخیر همچنان شکست را نپذیرفته و لذا اعتبار پیروزی او فعلا زیر سؤال است. همچنین به خاطر سن بالایی که دارد در دوره بعد نامزد انتخابات نمیشود. این مؤلفهها نشان میدهد آقای بایدن در یک وضعیت گذار به پیروزی رسیده است که این وضعیت در آمریکا یک دوراهی است که آمریکا باید به مسیر لیبرال دموکراسی یا دموکراسی سنتی خودش برگردد و حزب دموکرات جایگاه خودش را بازیابی کند یا حزب جمهوریخواه از ناسیونالیسم سفیدپوست و پوپولیسم ترامپ برای پیروزی در انتخابات بعدی بهرهبرداری کند و هر یک از این دو اتفاق ممکن است به وقوع بپیوندد.
وی تصریح کرد: بنابراین بایدن برای ایران یک فرصتبینظیر نیست، اما به دلیل اینکه رئیسجمهور دوره گذار است، به احتمال زیاد تکدورهای است و به خاطر سن زیاد به اندازه ترامپ در سیاست به طور شخصی دخالت نمیکند و میتواند فرصتهایی را برای ایران ایجاد کند که اگر ما بخواهیم و اراده این کار وجود داشته باشد، میتوان از این فرصتها برای کاهش تنش و مسائل دیگر استفاده کرد.
قهرمانپور افزود: فعلا آنچه در افق کوتاهمدت امکان تحقق آن وجود دارد و واقعبینانه به نظر میرسد کاهش تنش و بازگشت آمریکا به برجام است. اگر این کار در فاصله زمانی کوتاهی اتفاق بیفتد چه بسا پس از انتخابات ایران در خرداد 1400 مسیر کاهش تنش ادامه پیدا کند و شامل موضوعات دیگر هم بشود. اگر گام اول (بازگشت امریکا به برجام) برای ایران و آمریکا جذاب و مقبول باشد میتوان به برداشتن گام دوم امیدوار بود.
قهرمانپور درباره امکان وقوع یکسری اتفاقات غیرقابل پیشبینی در دو ماه آینده از سوی ترامپ نسبت به ایران، مانند تغییر وزیر دفاع، گفت: مارک اسپر، وزیر دفاع سابق، در موضوع جورج فلوید با ترامپ اختلاف پیدا کرده بود و ترامپ به دنبال فرصتی برای تغییر وی بود. بنابر یک سنت سیاسی در آمریکا وقتی که رئیسجمهور در انتخابات شکست میخورد یا دورهاش تمام میشود، در فاصله انتقال قدرت با نظرات رئیسجمهور جدید هماهنگ میشود.
وی یادآور شد: درست است که ترامپ به هیچ قاعده خاصی پایبند نیست، اما این عدم پایبندی به این معنا نیست که در این فاصله دو ماهه به دنبال راه انداختن جنگی باشد؛ زیرا نه مشروعیتی دارد و نه نظام سیاسی آمریکا با وی همراهی میکند. تجربه ترامپ در این انتخابات و کوبیدن دائم بر طبل تقلب و عدم همراهی رسانهها و حتی جمهوریخواهان با وی نشان داد که ترامپ درک درستی از مناسبات قدرت در آمریکا ندارد و بدین دلیل ترامپ نمیتواند اقدامی مانند جنگ نظامی را انجام دهد.
این کارشناس مسائل آمریکا با بیان اینکه ممکن است ترامپ در این فاصله دو ماهه، اقداماتی مانند آسیب زدن به زیرساختهای ایران، اعمال تحریمهای بیشتر و هماهنگی بیشتر با اسرائیل انجام دهد، گفت: اما نباید فراموش کرد آمریکا الان دو رئیسجمهور دارد و لذا همان نیرویی که در انتخابات جلوی ترامپ ایستاد میتواند مانع از ماجراجویی ترمپ در ده هفته آینده شود.
قهرمانپور درباره تأثیر حضور بایدن در تشدید دوقطبیها در ایران گفت: بالاخره هر پدیدهای در درون خودش فرصت و تهدید دارد. طبیعی است که پدیدههای سیاسی ضمن اینکه فرصت دارند تهدید هم دارند. حضور بایدن ممکن است اختلاف نظر بین اصولگرایان و اصلاحطلبان بیشتر کند اما این به معنای قطبی شدن سیاست نیست.
وی با بیان اینکه قطبی شدن سیاست به استراتژیهای انتخاباتی دو جناح بستگی دارد، تصریح کرد: اگر یک جناح بخواهد مانند داستان برجام، از موضوع حضور بایدن، برای برنده شدن در انتخابات یا تغییر موازنه قوا به نفع خودش استفاده کند، به طور قطع اصولگرایان هم ساکت نمینشینند. لذا این مسئله وابستگی شدیدی به برنامههای دو جناح برای انتخابات 1400 دارد که آیا میخواهند موضوع آمریکا را در دستور کار رقابت قرار دهند یا اینکه این موضوع به حاشیه میرود و موضوعات اقتصادی برجسته میشود.
قهرمانپور با تأکید بر اهمیت نوع افرادی که نامزد رقابتهای انتخاباتی میشوند، گفت: باید دید که این نامزدها میخواهند در موضوع آمریکا با بایدن وارد جدل و تنش شوند یا از این موضوع رد شوند. براین اساس فرصت یا تهدید شدن موضوعات و پدیدهها بستگی به کنش و واکنشهای نیروهای سیاسی در داخل دارد و باید دید این کنش و واکنشها در ماههای آینده به چه سمتی میرود.
وی درباره توجه به جلب مشارکت سیاسی در انتخابات 1400 به منزله گام اول جریانهای سیاسی و تأثیر این مشارکت بر نوع رویکرد ایران با آمریکای دوران بایدن گفت: جلب مشارکت یک امر تک متغیره نیست و تابع متغیرهای زیادی است. یکی از مهمترین متغیرهای افزایش مشارکت، معنادار بودن انتخابات است. به تعبیر نظریه «انتخاب عقلایی» مردم زمانی انگیزه رأی دادن پیدا میکنند که احساس کنند رأی آنها باعث تغییر وضعیت میشود. اگر اصلاحطلبان میخواهند مشارکت هواداران خودشان را بالا ببرند باید آنها را قانع کنند که اگر رأی بدهند شرایط تغییر میکند و این اقناع یک فرآیند طولانی است و اینکه برای جلب مشارکت حامیان برای نمونه بر انتخاب بایدن تأکید کنند چندان قانعکننده نیست. حال باید منتظر ماند و دید که نیروهای سیاسی چگونه به دنبال جلب مشارکت و افزایش سطح آن برمیآیند.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام