به گزارش ایکنا، به نقل از روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست که با حضور فائزه رحمانی، مشاور وزیر علوم در امور زنان و خانواده و دانشیار مهندسی هستهای دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و به میزبانی خدیجه کشاورز، استادیار جامعه شناسی و مدیر گروه مطالعات زنان مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد، سمیه فریدونی، استادیار گروه مطالعات مدیریت آموزش عالی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، نرگس نیکخواه قمصری، استادیار جامعه شناسی و مدیر گروه مطالعات خانواده دانشگاه کاشان، هدی قاسمیه، دانشیار علوم و مهندسی آبخیزداری و معاون آموزشی دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین دانشگاه کاشان، زهرا صادقی آرانی، استادیار مدیریت و مشاور رئیس دانشگاه کاشان در امور زنان و خانواده و صدیقه کیانی، استادیار جغرافیا و اکوتوریسم این دانشگاه سخنرانی کردند.
رحمانی طی سخنانی در ابتدای این نشست با اشاره به اینکه این نشستها در راستای تحقق اهداف مشاوران زنان و خانواده روسای دانشگاهها، مسئلهشناسی زنان در آموزش عالی و کمک به توان افزایی زنان دانشگاهی برگزار میشود، اظهار داشت: طیفی از زنان عضو هیات علمی بر پیگیری مسائل رفاهی و ضرورت حمایت از زنان شاغل با توجه به مسوولیتهای آنها در خانواده تاکید دارند و در مقابل گروه دیگری از همکاران زن ما با اشاره به این که زنان عضو هیات علمی با علم به مشکلات و چالشهای موجود این مسوولیت را عهده دار شدهاند، مطالبه اعطای امتیازات ویژه را غیرموجه و باعث تضعیف موقعیت زنان دانشگاهی میدانند. به نظر میرسد لازم است با مسئله شناسی دقیق در سطح وزارت علوم، هر دو رویکرد تعدیل شوند که برگزاری این نشستها هم به همین منظور صورت میگیرد.
وی با اشاره به این که در این جلسه پیش از طرح نظرات و دغدغههای زنان عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان، یکی از متخصصان حوزه مطالعات زنان و آموزش عالی دیدگاههای کارشناسی خود را در این زمینه مطرح میکند، ابراز امیدواری کرد که طرح نظرات تخصصی کارشناسان طی نشستهای آتی بتواند فضای گفتگو در این حوزه را از طرح راه حلهای مقطعی برای مشکلات مبتلابه زنان دانشگاهی، به سمت مسئله شناسی دقیق و موثر ببرد.
کشاورز، دبیر نشست در تایید سخنان دکتر رحمانی، اظهار امیدواری کرد که ارائه تحقیقات و دیدگاههای تئوریک در حوزه زنان دانشگاهی بتواند به غنای این نشستها بیفزاید و در فرایند این نشستها ما به سوی فهمی دقیقتر و عینیتر از مسائل زنان در آموزش عالی و به ویژه مسائل زنان دانشگاهی حرکت کنیم.
فریدونی، استادیار موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی هم در ابتدای سخنان خود با تقدیر از برگزاری نشستهای ملی زنان در آموزش عالی که نقطه تمرکز خود را از مرکز به دانشگاههای سراسر کشور برده و فرصت طرح نظرات و مسائل طیفهای مختلف زنان دانشگاهی را فراهم کرده است اظهار داشت: نکتهای که در بررسی مسائل زنان دانشگاهی با آن مواجهیم این است که در اکثر جمعها و گروههایی که مثلا در شبکههای اجتماعی برای طرح این مسائل تشکیل میشود، همکاران به دلیل دشواریهای مختلفی که با آنها دست به گریبان اند و به ناچار بر رفع آنها تمرکز دارند، اغلب به جای طرح مسائل به ارائه راهبردهای حل مسئله میپردازند.
وی بیان کرد: نکته دیگری که وجود دارد و اغلب اوقات در صحبتها پررنگ میشود این است که چه طور میتوانیم دانشگاه را نسبت به این که زنان دانشگاهی در مواردی خواهان برابری با همکاران مرد و گاه خواهان نابرابری با آنها هستند توجیه کنیم.
فریدونی تصریح کرد: زنان عضو هیئت علمی در مواردی مثل بحث حقوق و مزایای شغلی مثل حق مسکن و حق اولاد و تصدی پستهای مدیریتی خواهان برابری و در مواردی که نقش همسری، مادری و خانوادگی آنها پررنگ میشود – خصوصاً در دوره بارداری و نگهداری از کودک که مسوولیتهای متفاوت آنها نسبت به مردان مطرح است – خواهان درک تفاوتها و نگاه نابرابر سازمان نسبت به خود هستند. مسلماً مواجهه با گروهی که در مواقعی برابری میخواهد و در مواردی نابرابری برای مدیران بسیار دشوار است و باید تلاش کرد با طرح دقیق و شفاف سازی مسئله به درک گفتمانی متقابل و حل این چالش مدیریتی در سازمان کمک کرد.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان کرد: برای رسیدن به درکی مشترک در این زمینه میتوان حداقل از سه منظر توسعه، عدالت آموزشی و خانواده به مسئله نگاه کرد و البته باید قبل از آن در مورد مفاهیم مختلف مطرح در این حوزه هم به اشتراک نظر برسیم.
وی به عنوان مثال، توجه به تفاوت مفاهیمی مثل جنس (sex) و جنسیت (gender) را که در حوزه مطالعات زنان مطرح هستند در رسیدن به فهم مشترک و رفع سوء برداشتهای رایج مورد تاکید قرار داد و گفت: مفهوم «جنس» به تفاوتهای بیولوژیک موجود در بین جانداران مذکر و مونث بر میگردد و مفهوم «جنسیت» به بازنماییهای برآمده از فرهنگ و اجتماع. برخلاف جنس که ماهیت ثابتی دارد، هویت زن بودن و مرد بودن برآمده از هنجارها و مناسبات زنانه – مردانه در یک جامعه است و از جایی به جای دیگر و زمانی به زمان دیگر قابل تغییر است. با این حال هنجارهای جنسیتی، چنان از کودکی در زندگی روزمره ما نهادینه میشوند که تصور میکنیم برآمده از بیولوژی هستند. مثلا گاه برای کلیشههای جنسیتی مثل دخترانه دانستن رنگ صورتی و پسرانه دانستن رنگ آبی یا این که گریه کردن مخصوص خانمهاست و مردها نباید گریه کنند! توجیهات بیولوژیک هم سر هم میکنند.
فریدونی بیان کرد که این کلیشههای جنسیتی منحصر به زنان نیست و نقشها و مطالب غلطی را به مردان هم تحمیل میکنند، مثلا این کلیشه که نقش نان آوری منحصر به مردان است. تفاوتی که بین کلیشههای جنسیتی زنانه و مردانه وجود دارد این است که معمولاً نقشهایی را به مردان نسبت میدهد که بیشتر به نهاد قدرت بر میگردد و نقشهایی را به زنان نسبت میدهد که عمدتاً نقشهای مراقبتی هستند.
وی با بیان این که طبیعتاً سازمانها هم از این قبیل کلیشهها و باورها که روی دیگر سکه جنسیت است مبری نیستند، اظهار داشت: برای این که بتوانیم در زمینه اصلاح کلیشههای جنسیتی در سازمان به تفاهم برسیم باید توجه داشته باشیم که مردان هم مثل زنان به نوعی گرفتار این کلیشهها و هنجارهای جنسیتی شدهاند، یعنی خانواده، جامعه، رسانهها و … ساختار فکری مردان ما را طوری شکل دادهاند که تصور میکنند مرد، نقش رهبری در سلسله مراتب خانواده و سازمان دارد. بازنمایی این کلیشهها در سازمان این است که در شرایط یکسان، مردان شانس بیشتری برای انتخاب شدن در پستهای مدیریتی دارند و بیلان مدیریتیشان بیشتر از زنان دیده میشود و کمتر از زنان زیر ذرهبین نظارتی قرار دارند. البته بازنمایی این کلیشهها را در زنانی هم که در سازمانها کار میکنند، میبینیم تا جایی که یکی از دشواریهایی که در مقابله با کلیشههای جنسیتی داریم در زمینه ایجاد تحول در نگرش زنان است.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی بیان کرد: این هنجارهای جنسیتی در کنار تلاش زنان برای موفقیت قرار میگیرد و الگوی کمال گرایی از زنان موفق شکل میگیرد که یک زن هم باید نقشهای جنسیتیای را که در خانواده برایش تعریف شده به نحو احسن انجام دهد و هم وظایفی را که در سازمان بر عهده دارد؛ نتیجه این تلقی، شکل گرفتن همان تصویری است که یک زن به چند دست و چند پا نیاز دارد! البته منظور از این حرفها به هیچ وجه زیر سوال بردن اهمیت خانواده به عنوان مهمترین رکن سلامت جامعه نیست؛ بلکه میخواهیم زنانه شدن این نقش را زیرسوال ببریم تا مردان هم به اندازه زنان به خانواده اهمیت بدهند و توجه داشته باشند که اهمیت دادن به خانواده و وقت گذاشتن برای آن، صرفا وظیفه زن نیست.
وی بیان کرد: کلیشههای غلط جنسیتی چنان بر نگرش برخی زنان تاثیر گذاشته که وقتی وارد محیطهایی مثل دانشکدههای فنی مهندسی میشوند که اکثراً فضایی مردانه پیدا کردهاند، گویی آنجا را حق خود نمیدانند و تصور میکنند باید با تلاشی مضاعف بقیه را نسبت به پذیرفتن خود مجاب کنند! در حالی که یک مرد هیچ وقت در چنین فضاهایی چنین احساسی ندارد. واقعاً با تحمیل چنین ایدهآلهای ترسناک و فرسایندهای به دخترانمان چه بر سر آنها میآوریم؟ این که از همان ابتدا این تصور را در آنها ایجاد میکنیم که جامعه از آنها انتظار دارد هم کار خانه را به بهترین نحو ممکن انجام دهند و هم در بیرون از خانه در محیطهایی با استانداردهای مردانه بهتر از مردان کار کنند تا مورد هجمه قضاوتها و سرزنشها قرار نگیرند!
فریدونی تاکید کرد: اگر جایی، استانداردها مردانه نوشته شده باید به جای هماهنگ کردن خود با آن استانداردهای جنسیتی، تلاش کنیم که آنها را تغییر بدهیم و استانداردها را نه مردانه یا زنانه که انسانی کنیم! متاسفانه برخی زنان دانشگاهی تصور میکنند وقتی تصمیم گرفته اند که عضو هیئت علمی دانشگاه شوند، باید شرایط موجود از جذب تا ترفیع و … را که همه با استانداردهای مردانه نوشته شده اند، بپذیرند و خود را با آنها هماهنگ کنند تا جایی که حتی اعتراض همکاران زنشان را به این شرایط وارد نمیدانند؟! برای رفع چالشها و نابرابریهای جنسیتی در نظام آموزش عالی، ابتدا خود زنان باید باور کنند که میتوانند طور دیگری زندگی کنند و جامعه موظف است که از آنها حمایت کند.
استادیار گروه مطالعات مدیریت آموزش عالی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با بیان این که آگاه کردن جامعه، نیازمند به گفتمان سازی است و آموزش عالی یکی از جاهایی است که کمک زیادی به این فرایند میکند، اظهار داشت: دانشگاههای ما با وجود همه مسائل و انتقاداتی که به آنها وارد است، زمینهساز تحولات بطئی بزرگی در جامعه ایرانی بودهاند که اغلب از آنها غافل بودهایم. نمونه جالبی که از نقش آموزش عالی در تحولات اجتماعی به خاطر دارم به سال ۹۲ و دیدارم با رییس شورای شهر سرباز در استان سیستان و بلوچستان برمیگردد. شهر سرباز برای عزیزان اهل تسنن موقعیتی مثل قم برای شیعیان دارد. در آن سال، دختری جوان (سامیه بلوچ زهی) با حمایت مولوی شهر و اخذ شش رای از مجموع شش رای اعضای شورای شهر به عنوان شهردار انتخاب شده بود.
وی افزود: وقتی از رییس شورای شهر پرسیدم که چه طور شد این خانم جوان را که مجرد و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد یکی از دانشگاههای تهران هم بود برای شهرداری این شهر انتخاب کردهاند، با تاکید بر توجه اعضای شورا بر شایستهسالاری و معیارهایی از این دست، در خلال صحبتهایش گفت: «من، دو دختر دارم و میخواهم وقتی بزرگ شدند بگویم من این کار از دستم برآمد که برای شما انجام بدهم.» این نکته برای من خیلی جالب بود و اتفاقاً در صحبتهایی که با دانش آموزان دختر این شهرستان هم کرده بودم، بعضی دختران گفته بودند دوست دارند در آینده شهردار شوند یعنی انتخاب یک خانم به عنوان شهردار ظاهراً ساختار ذهنی دختران شهر را هم تغییر داده بود. وقتی از رییس شورای شهر پرسیدم «چه طور شد که فکر کردید باید این پاسخگویی را در برابر دخترهایتان داشته باشید؟» گفت: «چون من دانشگاه رفته ام!» همین پاسخ کوتاه به من نشان داد که دانشگاه چه مفهوم اجتماعی بزرگی در کشور ما شده و چه تحول بزرگی را رقم زده که ممکن است در خلال مسائل جدی دانشگاه مثل کیفیت و … از نظر دور مانده باشد.
فریدونی در ادامه به بحث عدالت آموزشی به عنوان یکی از سه منظری که میتوان برای تفاهم در زمینۀ برابری جنسیتی با سازمانها مدنظر قرار داد اشاره کرد و گفت: آنچه به عنوان عدالت آموزشی در کشور مطرح میشود غالباً به معنای توزیع برابر منابع آموزشی است. در حالی که چنین تعریفی که حتی فرصت برابر هم تلقی نمیشود، حتی کمتر از کف عدالت آموزشی است.
در واقع یکی از آسیبهای حوزه آموزش عالی و کل آموزش ما همین دریافت غلط از مفهوم عدالت آموزشی است. عدالت مفهومی بسیار گسترده است که میتوانیم ساعتها درباره آن و مفاهیمی که در خود مستتر دارد صحبت کنیم، اما نباید این نکته را فراموش کرد که «برابری در میان نابرابرها، توزیع بی عدالتی است». مثال ساده اش این است که شما وارد کلاسی میشوید که پنج دانش آموز دارد. شما به ازای هر دانش آموز پنج سیب دارید که اگر بخواهید آنها را به صورت برابر بین آنها تقسیم کنید باید به هر دانش آموز پنج سیب بدهید، اما مسئله اینجاست که یکی از این بچهها هیچ سیبی ندا، رد در حالی که یکی دیگر ۲۰ سیب دارد و دیگران هر کدام تعدادی دیگر. وقتی شما به همه، به تعداد مساوی (پنج عدد) سیب میدهید، یک دانش آموز پنج سیب خواهد داشت و یکی ۲۵ سیب و دیگران تعدادی دیگر. از لحاظ مفاهیم اقتصادی دانش آموزی که در ابتدا هیچ سیبی نداشته و صاحب پنج سیب شده، تازه به دهک اول رسیده و دانش آموزی که ۲۵ سیب پیدا کرده به دهک ۱۰ رسیده یعنی ۹ دهک با هم فرق دارند! این مثال نشان میدهد که توزیع برابر ممکن است به هیچ وجه به تحقق عدالت منجر نشود.
وی بیان کرد: عدالت آموزشی بر عدالت توزیعی و عدالت برآمده از تعاریف معرفت شناسی تمرکز دارد که معیار آن، گروههای به حاشیه رانده شده اجتماعی مثل زنان، اقلیتهای قومی، مذهبی، نژادی، زبانی، رنگی و … هستند. از منظر جامعه شناسی، اقلیت به لحاظ تعداد نیست، بلکه از لحاظ ویژگیهای جامعه شناسی و دسترسی به منابع قدرت تعریف میشود. پس مفهوم عدالت آموزشی به این بر میگردد که برای گروههای به حاشیه رانده شده مثل زنان چه کرده ایم؟ عدالت توزیعی به معنای توزیع منصفانه – و نه برابر ـ منابع است که مستلزم مجموعهای اقدامات مثبت یا هنجاری برای گروههای به حاشیه رانده شده اجتماعی است که اتفاقاً به شدت نابرابر است، ولی منتهی به برابری میشود. برای تحقق برابری و عدالت جنسیتی در سازمانها هم نیاز به چنین اقدامات مثبتی داریم.
فریدونی با اشاره به اینکه دانش، اصلیترین منبع قدرت در عصر اقتصاد دانش بنیان است، اظهار داشت: در عدالت برآمده از تعاریف معرفت شناسانه، این که دانش چه کسی، توسط چه کسی و به چه کسی انتقال داده میشود و چه کسی برای همه اینها تصمیم میگیرد، اهمیت دارد که این مفهوم بسیار تن به مفاهیم استعماری ه میزند که براساس آن، دانش بسته بندی میشود و تنها مقداری از آن که صلاح دانسته میشود در دسترس افراد قرار میگیرد. بازنمایی این مفهوم را در محدودیت دسترسی زنان به برخی رشتهها و مراتب علمی میبینیم که یکی از زمینههایی است که نیاز به تفاهم با سازمان داریم.
در ادامه، دکتر صادقی آرانی، مشاور رئیس دانشگاه کاشان در امور زنان و خانواده به بررسی توصیفی وضعیت زنان در دانشگاه کاشان پرداخت. وی با بیان این که دانشگاه کاشان در سال جاری در بین دانشگاههای کشور در رتبه هفتم در نظام رتبه بندی ISC، رتبه دوم در نظام رتبه بندی گرین متریک و رتبه اول دانشگاههای جامع کشور در نظام رتبه بندی لایدن (از لحاظ کیفیت پژوهش) قرار دارد، اظهار داشت: این دانشگاه همچنین مشارکت و تلاش قابل توجهی برای قرارگیری در طرح ملی ۵-۲۰۰ دارد.
صادقی آرانی در خصوص سهم زنان از اعضای هیئت علمی دانشگاه کاشان هم گفت: در سال ۹۹ در کنار ۲۶۵ همکار عضو هیئت علمی مرد، ۴۱ همکار زن داشته ایم که این سهم ۱۳ درصدی زنان اگرچه نسبت به متوسط ملی (۱۵ درصد) و متوسط جهانی (۴۰ درصد) پایینتر است، ولی خوشبختانه طی هفت سال اخیر از مجموع ۴۱ نفر عضو هیئت علمی جذب شده ۱۸ نفر خانمها بوده اند که این نسبت حدوداً ۴۰ درصدی در جذب خانمها که با آمار جهانی برابری میکند نشان دهنده توجه فزاینده دانشگاه به جذب اعضای هیات علمی زن است.
وی در عین حال از نابرابری در ارتقای رتبه علمی زنان و مردان عضو هیئت علمی دانشگاه ابراز تاسف کرد و گفت: طی هفت سال اخیر کمتر از ۱۰ درصد از اعضای هیئت علمی زن دانشگاه توانسته اند ارتقا پیدا کنند و بقیه مربی یا استادیار باقی مانده اند. در حال حاضر از بین ۸۵ دانشیار دانشگاه تنها چهار نفر از خانمها هستند و هر ۲۷ عضو هیئت علمی دانشگاه با مرتبه استادی هم مرد هستند که صرف نظر از جوان بودن اعضای هیئت علمی زن موانع دیگری هم سر راه ارتقای آنها در دانشگاه وجود دارد. البته در مورد وضعیت استخدامی، وضعیت کمی بهتر است به طوری که ۲۳ نفر از اعضای هیئت علمی زن دانشگاه، استخدام رسمی و ۱۸ نفر پیمانی هستند و طی هفت سال گذشته روندی کاملاً رو به رشد در این زمینه طی شده است.
عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه کاشان بیان کرد: در مقابل ۲۳۹ کارمند مرد دانشگاه، ۱۰۱ نفر کارمند زن هم در دانشگاه فعالیت دارند با این حال سهم خانمها از پستهای مدیریتی دانشگاه تنها یک نفر است. این در حالی است که حدود چهار هزار و ۷۸۴ نفر از دانشجویان دانشگاه را دختران و سه هزار و ۸۴۴ نفر آنها را پسرها تشکیل میدهند و طی دوره هفت ساله ۱۳۹۳ تا ۹۹ تعداد دانشجویان دختر در مقطع کارشناسی، ۸ درصد، کارشناسی ارشد ۱۴ درصد و دکتری ۸۷ درصد رشد داشته اند.
سخنران بعدی نشست زنان در آموزش عالی، دکتر هدی قاسمیه، دانشیار گروه مرتع و آبخیزداری دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین دانشگاه کاشان بود که در سخنرانی خود از دانشگاه به عنوان فرصت و در عین حال تهدیدی برای دختران یاد کرد و گفت: دانشگاه برای دانشجویان دختر به ویژه دانشجویان خوابگاهی فرصتی برای افزایش سطح آگاهی و دانش در زمینه رشته تخصصی مورد علاقه است و در عین حال باید به لزوم آموزشهای اختصاصی مثل یادگیری تفاهم و تحمل نظر مخالف، مهارتهای زندگی مانند خانه داری و آشنا کردن آنها با همه نقشهای زندگی شامل نقشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و … توجه کرد. بدیهی است که دانشجویان صرفا برای گرفتن مدرک به دانشگاه نمیآیند و باید به دانشگاه به عنوان فرصتی برای آماده کردن دختران و پسران برای زندگی استفاده کرد و در کنار تربیت علمی باید به تربیت اخلاقی نیز توجه کرد. وی با بیان این که شادابی دانشجویان دختر به عنوان همسران و مادران آینده، عاملی برای شادکامی خانواده و نشاط اجتماعی است بر ضرورت ایجاد فضای تفریح، نشاط و شادی سالم، افزایش امکانات رفاهی، سالنهای ورزشی وافزایش امنیت روانی و کاهش فشار روانی، افسردگی و نگرانی دانشجویان دختر تاکید کرد و گفت: اگر فضای جامعه به گونهای نباشد که زنان احساس خودباوری و نشاط کنند، جامعه به موفقیت دست نمییابد و آینده نظام خانواده و اجتماع به وضعیت بدی دچار میشود.
قاسمیه در پایان با اشاره به ضرورت استفاده از پتانسیل زنان توانمند جامعه، توجه به چند نقشی بودن زنان (نقش فردی، خانوادگی و اجتماعی) و توجه به نقش زنان در ساختار جامعه، توجه به حس خودباوری در دانشجویان دختر، توجه به ویژگی مسئولیت پذیری خانم ها، آموزشهای اختصاصی هم به دانشجویان دختر و هم به دانشجویان پسر، بازنگری در نقشهای خانوادگی و همراهی و همکاری زنان و مردان و ارائه دروسی برای دانشجویان دختر و پسر برای همکاری درست و تعادل نقشی را مورد تاکید قرار داد.
نیکخواه قمصری، مدیر گروه مطالعات خانواده دانشگاه کاشان هم در سخنرانی خود به برخی چالشهای زنان عضو هیئت علمی در نظام آموزش عالی کشور پرداخت و این مسائل را در سه سطح دسترسی به دانشگاه، مشارکت در جامعه علمی و ارتقا مورد بررسی قرار داد.
وی گفت: در سطح دسترسی به دانشگاه، شکاف عمیق میان تعداد دختران دانشجو در مقاطع مختلف و جذب آنها به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه تامل برانگیز است. شکافی که غلبه سیاستهای جنسیتی بر شایسته سالاری، عدم انطباق میان روندهای عمومی تغییر در جامعه با سیاستهای حاکم بر دانشگاه و بی توجهی به ظرفیت نیروی جوان، خلاق و متخصص زنان دانش آموخته دانشگاهها را نشان میدهد.
این استادیار جامعه شناسی دانشگاه کاشان با بیان این که زنان دانشگاهی از لحاظ سطح مشارکت در جامعه علمی هم وضعیتی حاشیهای را تجربه میکنند، اظهار داشت:
متاثر از تداوم فرهنگ سنتی مرد سالار در دانشگاه، زنان یا برای تصدی پستهای اجرایی و مدیریتی و کمیتههای تخصصی دعوت نمیشوند یا در همان حضور بسیار اندک صدای آنها شنیده نمیشود یا انتظار میرود که بیشتر تابع و تایید کننده نظر آقایان باشند تا این که نظری مستقل و حتی متفاوت داشته باشند!
از طرف دیگر، همان تعداد محدود در گروههای علمی مختلف پراکنده هستند و در بهترین حالت هر گروه حداکثر یک یا دو عضو هیات علمی در مقایسه با عضویت حداکثری آقایان دارد.
وی بیان کرد: محدود بودن امکانات و تسهیلات مختص زنان از جمله مکانهای عمومی مثل چای خوری، غذاخوری و فضاهای ورزشی که بستری برای تشکیل شبکه روابط غیر رسمی محسوب میشود، عدم هماهنگی انتظارات سازمانی با نقشهای مضاعف آنها در خانواده و محل کار در پرتو قوانین و آیین نامههای مردانه، محدودیت دسترسی به اعتبارات پژوهشی حاصل از ارتباط با صنعت متاثر از نگاه جنسیتی حاکم بر جامعه به طور عام و مراکز صنعتی به طور خاص در نهایت باعث پایین آمدن انگیزه و خودباوری و تجربه زنان برای نشان دادن توانمندی و ظرفیت چندبعدی شخصیت فردی و حرفهای آنها میشود. دست کشیدن از تلاش برای فائق آمدن بر فشار ناشی از انتظارات نقشی متعدد و گاه رها کردن نقشهای خانوادگی به نفع نقشهای حرفهای و تبدیل نشدن به الگوی نقشی برای دختران دانشجو و القای تدریجی حس بی انگیزگی و ناامیدی به آنها در راستای ایفای مسئولیتهای اجتماعی در کنار نقشهای سنتی از دیگر تبعات پایین بودن سطح مشارکت زنان در جامعه علمی است.
نیکخواه قمصری تصریح کرد: همه عواملی که مشارکت علمی زنان را تحت تاثیر جدی قرار میدهند در سطح ارتقا، اثر مضاعف دارند.
زنانی که با تعارض نقشهای مضاعف خانوادگی و حرفهای روبه رو هستند، امکان جذب اعتبارات صنعت برای اجرای طرحهای پژوهشی را ندارند، امکان استفاده از ظرفیت شبکههای روابط غیر رسمی را ندارند، متاثر از تداوم فرهنگ مردسالار توانمندیشان دیده نمیشود، در کمیتههای منتخب ارتقا یا دیگر موقعیتهای تصمیم گیری حضوری ندارند و در شرایطی نابرابر مطابق فرهنگ مردانه حاکم بر آیین نامهها و مقررات ارزیابی میشوند، طبیعی است که در مقایسه با همکاران مرد خود در زمینه ارتقا هم با محدودیتهای بسیار بیشتری روبه رو هستند.
این جامعهشناس در پایان راهکارهایی را برای رفع چالشهای فراروی زنان عضو هیئت علمی پیشنهاد کرد که از جمله آنها، بازنگری در شرایط استخدام، فعالیت و ارتقای زنان در بالاترین سطح و الزام دانشگاهها به اجرای آن، برنامه ریزی هدفمند برای تغییر نگرش مدیران نسبت به زنان و توانمندیهای آنها، اختصاص امکانات و فضاهای اختصاصی برای زنان، ایجاد فرصتهای برابر جهت دسترسی زنان برای استفاده از اعتبارات پژوهشی بخش صنعت، دعوت از زنان جهت عضویت در جلسات تصمیم گیری، کمیتههای منتخب نظارت و ارزیابی و در نهایت تهیه پیوستهای زنانه برای سیاستها و مصوبات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاه بود.
سخنران پایانی این نشست هم دکتر کیانی، استادیار جغرافیا و اکوتوریسم دانشگاه کاشان بود که در ادامه مباحث مطرح شده در نشست به واکاوی چالشهای زنان عضو هیات علمی و راهکارهای رفع آنها پرداخت.
وی با بیان این که افزایش حضور زنان در آموزش عالی مقدمهای بر توانمندسازی آنها به عنوان یکی از راهبردهای اصلی توسعه همه جانبه است، اظهار داشت: تجربه دهههای اخیر کشورهای درحال توسعه بیانگر آن است که افزایش سرمایه گذاری در نیروی انسانی به ویژه در حوزه آموزش زنان، زمینههای لازم را برای دستیابی به رشد اقتصادی بالاتر و رفاه اجتماعی بیشتر و از بین بردن شکافهای جنسیتی مهیا میکند؛ در اغلب کشورها با پیشی گرفتن زنان از مردان در بحث ورود به سطح آموزش عالی مواجهیم؛ به عنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا و انگلستان، در سال ۲۰۰۷، سهم زنان از کل دانشجویان ۵۷ درصد بود و در همین سال، در استرالیا و فرانسه، زنان ۵۵ درصد کل دانشجویان را تشکیل میدادند.
کیانی با اشاره به تاثیر رویکردهای مصرفی و سرمایهگذاری در شکل گیری تقاضا در آموزش عالی گفت: از بُعد مصرفی بودن، انگیزه و تمایل افراد در بهره گیری از تحصیلات، دستیابی به مطلوبیت و جایگاه بالاتر اجتماعی است و از بُعد سرمایه گذاری، آموزش و پرورش و به خصوص آموزش عالی، با گسترش نظریه سرمایه انسانی، کالایی سرمایهای تلقی شده است. در این نظریه، تحصیلات و هر نوع مهارت و آموزش، قابلیت و ظرفیتی در فرد ایجاد میکند که به کسب درآمد بیشتر در آینده برای وی منجر میشود.
وی در عین حال، مهمترین انگیزه دختران را از ورود به دانشگاه در این عبارت خلاصه کرد که «دانشگاه تنها انتخاب دختران» است!». به باور کیانی، دانشگاه در نقش ابزاری ظاهر میشود که دختران به واسطه آن میتوانند نخستین فضای ممکن برای حضور اجتماعی را تجربه کنند و در این فرایند برای خود هویتی جدید بیافرینند.
این عضو هیات علمی دانشگاه کاشان در تبیین تغییرات هویتی، نگرشی و ذهنیتی ناشی از حضور زنان در آموزش عالی به انگیزشهای جدیدی که زنان آنها را در بستر دانشگاه تجربه و در هویت مطلوبشان بازنمایی میکنند اشاره کرد و گفت: زندگی زنانی که همزمان چهار نقش همسری، مادری، دانشجویی و شغلی را بر عهده دارند نشان میدهد این دسته از زنان، از ابتدا زندگیِ درآمیخته با سنت داشته اند که بر مبنای آن هویت همسری و مادری، قویترین روایت از زن مطلوب و آرمانی بوده است، اما پس از حضور در دانشگاه، همزمان با تغییرات فردی و تلاش برای تحقق خویشتن، وارد مسیری از قبل اندیشیده و دیکته شده اجتماعی شده اند که شاید بتواند تضمینی برای رسمیت یافتن خود وجود در مواجهه با کنشهای منفعل زنانه پیش از ورودشان به دانشگاه باشد. مهمترین ذهنیت این گروه میتواند پیدا کردن راه حلی برای مواجهه تعادل گرایانه در بستر خانواده و جامعه باشد.
وی با اشاره به مقالهای از خدیجه کشاورز تحت عنوان «نگرش دانشجویان نسبت به خانواده، زنان و جنسیت در ایران» بیان کرد: نقش دانشگاه در تحولات ذهنیتی دختران دانشجو نشان میدهد که جنسیت همچنان بر نگرشهای دانشجویان درزمینه خانواده و مسائل زنان، تأثیری تعیین کننده دارد. ذهنیت دانشجویان درباره مسائل مرتبط با جنسیت، زنان و خانواده، در برخی حوزهها با تغییر و در برخی دیگر با مقاومت روبه رو است؛ دانشجویان، آنجا که تغییر را به نفع خود میبینند، آن را میپذیرند و زمانی که مخالف منافعشان ارزیابی میکنند، آن را رد میکنند؛ یعنی در مقولات مرتبط با جنسیت، نوعی تغییر و سازش همزمان دیده میشود.
کیانی با اشاره به یافتههای پژوهش دکتر خدیجه کشاورز، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی بیان کرد: فضای هنجاری و آموزشهای دانشگاهی در ایران آمادگی لازم را در زنان و مردان در جهت یک زندگی مبتنی بر ارزشهای برابرخواهانه، یعنی برابری در حقوق و مسئولیتها فراهم نمیکند.
وی در ادامه با اشاره به اختلافات بین نسلی ناشی از تحصیلات دختران گفت: افزایش توانمندی، آگاهی و دانش زنان، تغییر در هویت فردی و اجتماعی و دگرگونی در نگرشها و گرایش ها، ازجمله تغییرات فردی ناشی از ورود زنان به آموزش عالی است. وجه دوم موضوع این است که تفاوت تحصیلات دختران دارای تحصیلات عالی با مادرانشان که از این سطح از تحصیلات بی بهره اند، موجب ایجاد فاصلهای بین نسلی میشود. این فاصله نسلی بین دختران و مادرانشان را میتوان در تقابل نقشهای سنتی و مدرن، نسبت دادن نقش سنتی یا نقشهای جدید به هویت خود (تعابیر متنوع از زن و مرد ایدهآال، ازدواج زود هنگام و…) مشاهده کرد. افزون بر این، در مطالعات، شواهدی از بروز تفاوتهای ملموس در حیطه تعریف نقش، هویت پذیری، انگیزه فعالیت و کار، معیارهای همسرگزینی، انتظار از نقشهای زناشویی و مسئولیت پذیری در میان دو نسل متوالی زنان جوان دیده میشود.
به گفته کیانی، حضور دختران در دانشگاه و تحصیلات تکمیلی را میتوان معیاری تعیین کننده برای تبیین و شناسایی تفاوتهای بین نسلی در خصوص هویت یابی و آرمان گرایی در دختران و مادران و تفاوت دو نسل تلقی کرد. مادران به عنوان نسل پیشین، ایدهآلهایی برای زندگی خود داشته اند و دختران در نسلی دیگر، ایدهآل هایشان را با تنوع بیشتری برای خود پرورانده اند؛ بنابراین، امکانها و انتخابهای متفاوتی پیش روی دختران در مقایسه با مادرانشان قرار گرفته است.
وی بیان کرد: بررسی رابطه میان میزان دین داری دانشجویان با مقاطع تحصیلی هم بیانگر آن است که با افزایش میزان تحصیلات، از میزان دین داری دانشجویان کاسته میشود هرچند دین داری دانشجویان دختر در مقایسه با دانشجویان پسر از میزان بالاتری برخوردار است.
عضو هیات علمی دانشگاه کاشان در ادامه با بیان این که آموزش عالی علاوه بر بعد فردی بر متغیرهای اجتماعی زندگی زنان از قبیل مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز موثر است اظهار داشت: تحصیل در مقاطع آموزش عالی، تأثیراتی چشمگیر بر آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و مشارکت بر جای گذاشته است، اما نکته قابل تأمل آن است که این آگاهی و ارتقای دانش افزایی حاصل از حضور در آموزش عالی، برای زنان دانش آموخته مطالباتی را در پی خواهد داشت که جامعه بایستی زمینههای تحققشان را فراهم کند. دسترسی نداشتن به منابع، فرصتها و بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه، موانع اصلی تحقق شهروندی در میان زنان است و صرفاً با ارائه بخشی از آن در حقوق اجتماعی (آموزش) به این گروه، مشارکتشان محقق نخواهد شد.
به گفته کیانی، تنها در حوزه مشارکتهای مدنی، عضویت و فعالیت در نهادها، گروهها و انجمن هاست که رابطه مستقیمی با تحصیلات به دست آمده است؛ یعنی آموزش عالی فقط توانسته است از مجرای افزایش مشارکت اجتماعی زنان، چهره منفعلانه آنها را تا اندازهای تغییر دهد. ورود و رشد زنان به حوزه آموزش، حداقل از نظر کمّی افزایشی چشمگیر داشته است و این موضوع نکتهای مثبت درزمینه دستیابی به جامعهای برابر از لحاظ جنسیتی است، اما فراهم شدن این فرصتها در آموزش، به معنای ایجاد فرصتهای برابر برای زنان جامعه در جهت تحقق تمام ابعاد شهروندی نبوده است.
وی در خصوص تاثیرات گسترش حضور زنان در دانشگاهها بر میزان مشارکت اقتصادی آنها گفت: حضور دامن گستر زنان در آموزش عالی، از عوامل تأثیرگذار بر افزایش شاخص توسعه انسانی در ایران بوده است، اما مشارکت آنها در بازار کار در این سالها رشد چندانی نیافته است. مشارکت ناچیز و ضعیف زنان، ناشی از فقدان توانمندی آنها نیست، بلکه پژوهشها حاکی از نبود فرصتهای شغلی برای آنها، سیاست گذاریهای بی توجه به جنسیت، بی توجهی به نیاز بازار و… است. کیانی تصریح کرد: یکی از این حوزهها فناوری اطلاعات و ارتباطات است که به شدت رو به رشد است و قابلیت ایجاد مشاغل زیادی را برای زنان در دهههای آتی دارد. فناوری اطلاعات و ارتباطات از مجموعه رشتههای گروه فنی و مهندسی است که زنان در آموزش عالی سهمی ناچیز در آن دارند و این در حالی است که تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد که با حضور بیشتر زنان در این عرصه، طیف گستردهای از چالشهای زنان ازجمله سلامت، مشارکت اجتماعی، مشارکت اقتصادی و حتی خشونت علیه زنان رفع میشود و توانمندسازی زنان روستایی امکان پذیر میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان بیان کرد: مهاجرت، بُعد دیگری از افزایش ورود به سطوح آموزش عالی دانشگاهی است که با افزایش تعداد زنان و مواجهه شان با نابرابریهای موجود در مقوله اشتغال، شاهد افزایش آن نیز هستیم. بررسیها حاکی از آن است که مهاجرت زنان دارای تحصیلات بالا از کشورهای کمتر توسعه یافته در مقایسه با مهاجرت مردان دارای تحصیلات بالا، میتواند زیان نسبی بالایی را سبب شود. علاوه بر شکاف میان دانشگاه و اشتغال که عاملی مهم در ایجاد اشتیاق میان زنان تحصیل کرده آموزش عالی برای مهاجرت است، عوامل فرهنگی مانند احساس نابرابری و تبعیض جنسیتی نیز میتواند ازجمله مشوقها برای ترغیب آنها به مهاجرت باشد.
وی در ادامه با تاکید بر این که فرصت دادن به زنان در مدیریتهای آموزش عالی نه یک لطف، که برآمده از نیاز است، اظهار داشت: از دیگر چالشهای زنان عضو هیأت علمی دانشگاهها، لحاظ نشدن دوره زایمان زنان در آیین نامهها است. حساسیت مضاعف درباره عملکرد زنان در پستهای مدیریتی، تبعیض منفی نسبت به زنان در مواردی مثل جذب اعضای هیأت علمی و کمتر بودن تعداد زنان در اغلب سازمانها و شخصیت گروه گریز و ناسازگاری گروهی از دیگر موانع ارتقای زنان دانشگاهی است.
از آنجا که زنان از شبکههای درون سازمانی همکاران مرد خود خارج اند؛ لذا از اطلاعات، فرصتها و پاداشهایی که در گروه برای مردان پیش میآید، محروم اند. از دیگر چالشهای سر راه زنان، این دیدگاه غلط اجتماعی است که میگویند زنان برای درآمد اضافه خانواده کار میکنند و نیاز به ارتقا ندارند، یا زنان بیش از حد احساساتی هستند و ملاحظات خانوادگی را بر ملاحظات شغلی ترجیح میدهند، یا به زنان گفته میشود که، چون نقش اصلی شما در خانواده است، ما با ندادن مسؤولیت به شما کمک میکنیم که این نقش را بهتر ایفا کنید!
کیانی در پایان با بیان این که موانع ناملموس و غیر قابل دید مانع از ارتقای شغلی و حتی ورود زنان به برخی حوزههای مدیریتی کلیدی شده است، بیان کرد: ایجاد شفافیت در دسترسی به اطلاعات، تخصیص امکانات رفاهی مثل مهدکودک برای کاهش دغدغههای زنان شاغل، افزایش طول دورههای پیمانی و رسمی – آزمایشی زنان عضو هیأت علمی به دلیل مرخصی زایمان و سایر مشکلاتی که زنان به دلیل نقش مادری و شرایط خاص خانوادگی دارند، در نظر گرفتن وزنی برای ایجاد ظرفیتهای قانونی برای به کار گرفتن زنان در جایگاه هیأت علمی و پستهای مدیریتی و ترغیب صنعت به استفاده از زنان در پروژهها از راهکارهای ارتقای جایگاه زنان در موقعیتهای آکادمیک است.
انتهای پیام