به گزارش ایکنا، نظام حکمرانی خیریهها و مدیریت امور خیر و فعالیتهای داوطلبانه بر جهتگیری آنها در سطوح مختلف اجتماعی و عملکرد فعالان این عرصه تأثیرگذار است. در نتیجه، تعریفِ چگونگی تعامل دولت با امور مردمنهاد و خیریه در عملکرد و تأثیر آنها اهمیت دارد. در نظام حکمرانی مؤسسات غیردولتی مردمنهاد، اعم از سازمانهای داوطلبانه عامالمنفعه یا مؤسسات خیریه در ایران، ویژگیهای خاصی وجود دارد که به نوبه خود موجب شکلگیری نوعی وابستگی و آمیختگی شدید امور خیر و مردمنهاد به دولت شده است.
وابستگی صرف خیریهها، سمنها و مؤسسات مردمنهاد به نهادهای دولتی و نیز وجود نوعی تورم قوانین و تشکیلات در مورد امور خیریه باعث شده است که هیچگونه شفافیت و برنامه مشخصی در مورد نوع مشارکت مردم در امور خیر وجود نداشته باشد. البته مردم ایران ید طولایی در انجام امور خیر دارند و نیات خیر خود را در ایام مختلف سال اجرا میکنند. به نظر میرسد اگر مدیریت امور خیریه به عنوان پدیدهای اجتماعی به مردم سپرده شود و دولتها فقط به سیاستگذاری کلان و نظارت بر این امور بپردازند، بسیاری از مشکلات موجود از بین میرود و مردم نیز با اعتماد بیشتری انجام نیات خیر خود را به متولیان این امور واگذار میکنند.
بدین ترتیب با بهمن مشکینی، کارشناس مسائل اجتماعی و فرهنگی و عضو هئیت علمی سومین همایش ملی خیر ماندگار، درباره مشکلات موجود در امور خیر گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ منظور از حکمرانی امر خیر چیست و چه تحلیل و تعریفی از این مفهوم دارید؟
مفهوم حکمرانی به معنای اقامه عدل و تمشیت امور مردم است. اگر به این معنا حکمرانی را امری خیر بدانیم، هیچ خیری بزرگتر از این نیست که مدل حکمرانی را براساس اقامه قسط، عدل و رسیدگی به امور مردم طراحی کنیم و هر میزان که از این موضوع فاصله بگیریم، امر خیر را در لایههای پایینتر خواهیم برد.
اقامه حکومت بر پایه عدل، قسط و تمشیت امور مردم بزرگترین خیری است که اگر نیمهکاره و نیمبند رخ دهد، نه به رسالت خود عمل کردهایم و نه با تعاریف اولیه ما سازگار است
اگر در برنامههای توسعه کشور به این امر توجه نکنیم و مجموعه احکام اجرایی را در آن به گونهای بیاوریم که امور جاری کشور را به جلو میبرد، اما منجر به ایجاد قسط و عدل در جامعه نمیشود و اگر هم شود، شدت و ضعف فراوانی دارد، موفق نیستیم. این نوع حرکت گاه باعث میشود که مشکلات فراوانی در جامعه ایجاد و زمینهای فراهم شود تا به سمتی حرکت کنیم که برای حل مشکلات اقتصادی به ایجاد نهادهای حمایتی و بهرهگیری از ظرفیت خیران اقدام کنیم تا مردم مقداری نفس بکشند. ماجرا این است که مدل حکمرانی کاری کند که نیازی به این امر نباشد، یعنی اقامه حکومت بر پایه عدل، قسط و تمشیت امور مردم بزرگترین خیری است که اگر نیمهکاره و نیمبند رخ دهد، نه به رسالت خود عمل کردهایم و نه با تعاریف اولیه ما سازگار است. حرکت در مسیری که باعث شود تا به سراغ امر خیر در لایههای پایین جامعه برویم، نشانه ضعف در لایههای بالاتر است.
ایکنا ـ مهمترین مسئله مدیریت کلان یا حکمرانی امور خیر در ایران چیست؟
با دو امر در حرکت فردی، اجتماعی و نیز حرکت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی یک جامعه مواجه هستیم. اولین موضوع مبانی و در پی آن مقاصد و جهتگیری ما و دومین موضوع نیز چگونگی رسیدن به این مبانی و مقاصد است. به نظر میرسد اگر فقط در اولین موضوع یعنی همان مبانی و مقاصد بمانیم، که بسیاری از دوستان و مسئولان نیز در آن ماندهاند، دچار مشکلات عدیدهای خواهیم شد. بسیاری از مسئولان مبانی و مقاصد را به خوبی میشناسند، اما با این مسئله که چگونه باید به سمت آن حرکت کنند آشنا نیستند.
مشکل اصلی ما متدلوژی و روش حکمرانی است. طبق این شیوه، این سؤال مطرح میشود که اگر مدل تقسیم وزارتخانهها در یک کشور مربوط به حدود 100 سال پیش است، آیا همین الگو باید استمرار یابد یا ما اصلاً نباید به این شیوه وزارتخانه داشته باشیم؟ آیا آموزش و پرورش باید به همین سبک اداره شود که بعد از 42 سال مشکل اصلی وزرای ما پول دادن به فرهنگیان باشد؟ یعنی وزرای آموزش و پرورش صبح تا شب به دنبال این هستند که بتوانند حقوق کارمندان خود را تأمین کنند، در حالی که رسالت آنها این است که ما در طول این سالها چهار نسلی را تربیت کرده باشیم که با دین و جهتگیریهای دینی، انقلاب و جهتگیریهای انقلابی، مهارت، دانش و تخصص تربیت شده باشند که براساس پژوهشها این اتفاق نیفتاده است.
با توجه به این موضوع، آیا امر خیری بالاتر از تربیت نسلها داشتهایم؟ قطعاً مدرسهسازی یکی از امور خیر است، اما آیا در مدارسی که احداث شده به دنبال تربیت نسلهای انقلابی، قرآنی و متخصصان متدین انقلابی بودهایم؟ چراکه این امر خیر بسیار بزرگتر از امر خیری همچون ساختن مدرسه است.
قطعاً مدرسهسازی یکی از امور خیر است، اما آیا در مدارسی که احداث شده به دنبال تربیت نسلهای انقلابی، قرآنی و متخصصان متدین انقلابی بودهایم؟ چراکه این امر خیر بسیار بزرگتر از امر خیری همچون ساختن مدرسه است
به نظر میرسد حداکثر برنامهها و فعالیتهای ما در زمینه امر خیر نوعی فعالیت لجستیکی است، یعنی تنها کار ما این است که معلم را با همین وضع موجود ارتزاق کنیم، مدرسه بسازیم و کتاب درسی تولید کنیم، در حالی که رسالت ما چیز دیگری است. اگر قرار باشد ما پس از خود نسلی داشته باشیم که در نظم اجتماعی، قانونپذیری، دیانت، اخلاق اجتماعی و فهم درست از هستی و روابط سیاسی جهان و دانش و مهارت سرآمد باشد، باید به امر خیر بزرگتر یعنی متدلوژی و روش صحیح تربیتی بپردازیم. در صورتی که امروز ما این امر خیر را وانهادهایم و فقط به احداث مدارس و ارتزاق فرهنگیان پرداختهایم. درست نیست که ما در سطح جامعه بگوییم که نمیتوانیم بر قیمت کالا نظارت کنیم، در حالی که در شرایط بسیار سخت تحریمی و معیشتی قرار داریم. به ضرس قاطع میتوان گفت که در همین شرایط تحریم، قیمت کالاها حدود 40 درصد بیشتر از قیمت واقعی خود است. نمیتوانیم بگوییم که توانایی نظارت بر قیمتها را نداریم اما به ایجاد خیریههای مختلف برای توزیع کالا بین مردم اقدام میکنیم. بنابراین در رابطه با حکمرانی امر خیر نمیتوان چنین تصور کرد که مسئولان به مسیر دیگری بروند و بخواهند مشکلات ایجاد شده را در امر خیر حل کنند.
ایکنا ـ نقش خیریهها و سازمانهای مردمنهاد در بهبود شیوه حکمرانی چیست؟ به عبارت دیگر چگونه میتوان از ظرفیت آنها استفاده کرد؟
اولاً واژه اصلی این حوزه نه سازمان غیردولتی و نه سازمان مردمنهاد(سمن) است، بلکه واژه صحیح، تشکل اجتماعی است. تشکلهای اجتماعی دو نوع هستند. یکی تشکلهای توسعهگرا و دیگری تشکلهای حمایتی. تشکلهای حمایتی همین سبک خیریه است که معمولاً بسیاری از افراد تشکلها را با عنوان خیریه میشناسند، اما خیر بزرگتر، تشکلهای توسعهای هستند، یعنی تشکلهایی که مسئولان را به چالش کشیده و مطالبات مردم را مطرح میکنند و میانجی بین حکومت و مردم هستند. این تشکلها مردم را سازماندهی و زمینه را برای توانمند شدن آنها فراهم میکنند. تشکلهای توسعهگرا به مردم آموزش، جوامع محلی را دخالت و آلام مردم را تسکین میدهند. آنها میتوانند ناراستیهای مسئولان را به راستی تبدیل کنند. البته این بدان معنا نیست که میخواهیم دزد بگیریم، بلکه اگر مسئولی توانایی انجام مسئولیت و فعالیتهای خود را ندارد، آموزش دیده و آن را فراگیرد. ماجرا این نیست که یک نفر در رأس وزارتخانهای بنشیند و تصمیم نهایی را بگیرد، بلکه اصل قضیه خرد و عقل جمعی است که در بین مردم وجود دارد و مردم نیز در قالب تشکلهای اجتماعی بسیج میشوند و تشکلها نیز میتوانند با مسئولان مرتبط و بهترین مشاوران آنها باشند. در این صورت جریان نادانستنها و ناصوابیها آرام آرام اصلاح میشود.
وقتی مسئولان نمیدانند که مطالبات مردم چیست، این تشکلهای اجتماعی باید مطالبات مردمی را به آنها منعکس کنند. برای مثال زمانی که قرار است سدی در مکانی ساخته شود، مسئولان باید از ظرفیت تشکلها استفاده و با بررسی دقیق پروژه از تمامی لحاظ به اجرای آن اقدام کنند. به یاد دارم که مرحوم عسگراولادی نقل میکردند که در دهه 40 و اوایل حرکت انقلابی امام(ره)، به ایشان پیشنهاد شد که حکمی دهند تا مردم برای ضربه زدن به حکومت طاغوت پولهای خود را از بانکها بیرون بیاورند. امام(ره) فرمودند که از کارشناسان اقتصادی سؤال کنید که آیا با انجام چنین کاری نظم امور لطمه میخورد یا نه؟ اگر نظم امور و زندگی مردم لطمه بخورد، این کار جایز نیست. بنابراین، تشکلها باید کارشناسان مسئولان باشند و به آنها بها داده شود تا بتوانند نشو و نما و رشد یابند و قوی شوند تا بتوانند چنین اقداماتی را انجام دهند.
ایکنا ـ عملکرد نهادهای دولتی را در حکمرانی امور خیر چگونه ارزیابی میکنید؟(نهادهایی مانند کمیته امداد، بهزیستی، هلال احمر، وزارت کشور و سازمان اوقاف)
برای همه نهادها و کسانی که مسئولیت داشته و دارند، حرکت سینوسی رخ داده است، یعنی عملکرد آنها گاهی اوقات خوب و زمانی ناموفق بوده است. قطعاً برخی مسئولان کارهای بسیار موفقی را انجام دادهاند، اما نمیتوانیم بگوییم که نمیتوانستند کارهای بهتری را انجام دهند و نمیتوان گفت مدلی که اجرا شده، حتماً و قطعاً صحیح بوده است. به نظر میرسد باید از خود سؤال کنیم که آیا مجموعه اعمالی که انجام دادهایم، درصد یا نسبت مددجویان این نهادها را کمتر کرده یا تعداد آنها بیشتر شده است؟ اگر پاسخ این باشد که تعداد آنها کمتر شده، نتیجه فعالیتها خوب بوده، اما اگر بر تعداد این مددجویان افزوده شده، نشاندهنده آن است که عملکرد خوبی نداشتهایم.
خیر بزرگ این است که تمامی نهادهای دولتی کاری کنند که جلوی مهاجرت حاشیهنشینان گرفته و رشد آنها معکوس شود. اگر این اتفاق رخ دهد، ما درست عمل کردهایم، نه اینکه به فکر اجرای برنامههای خیریه برای حاشیهنشینان باشیم
در بحث مدیریت اینگونه مطرح میشود که یک سیستم مانند دندههای موتور ساعت کار میکند و مهم این است که اگر یکی از این دندهها را برداریم، آیا در فعالیت سیستم خللی ایجاد میشود یا به کار خود ادامه میدهد؟ باید عملکرد نهادهای دولتی در حکمرانی امر خیر به درستی بررسی شود. برای مثال اگر در اول انقلاب 200 هزار نفر حاشیهنشین داشتیم و تعداد آنها امروز به 12 میلیون رسیده باشد، این امر نشاندهنده عملکرد نادرست برنامههای توسعهای ما در طول این سالها بوده است. خیر بزرگ این است که تمامی نهادهای دولتی کاری کنند که جلوی مهاجرت حاشیهنشینان گرفته و رشد آنها معکوس شود. اگر این اتفاق رخ دهد، ما درست عمل کردهایم، نه اینکه به فکر اجرای برنامههای خیریه برای حاشیهنشینان باشیم.
ایکنا ـ سازمانهای دولتی و حاکمیتی برای اصلاح و بهبود نظام حکمرانی چه وظایفی را برعهده دارند و باید چه نقشی را ایفا کنند؟
همه ما موظفیم که به کسانی که مسئول میشوند، نصیحت عالمانه کنیم و آنان نیز وظیفه شرعی دارند که به این نصایح توجه کنند. خداوند از ما نمیگذرد که در جایی مسئول باشیم و حرف حسابی را نشویم یا اگر شنیدیم، بدان عمل نکنیم. متأسفانه برخی مسئولان به جای اینکه علم تفصیلی به موضوعات حکمرانی داشته باشند، علم اجمالی بدانها دارند.
چرا برخی مسئولان تصور میکنند که در همه امور سررشته دارند؟ بسیاری از مسئولان در تمامی امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... صاحبنظرند که درست نیست. اینکه شخصی بگوید که نهادهای ما مملو از کارشناسان هستند و تمامی امور به خوبی و با خرد جمعی پیش میرود، کاملاً نادرست است؛ چراکه حتی حرف کارشناسانی که در نهادهای مختلف هستند نیز شنیده نمیشود، چه برسد به اینکه حرف مجامع علمی و مطرح اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. مشکل اصلی جامعه ما به ویژه در نهادها و سازمانهای مختلف این است که همه میگویند ما همه چیز را میدانیم و بلد هستیم.
ایکنا ـ وظیفه سیاستگذاری در امور خیر، که در حال حاضر متولی مشخصی ندارد، برعهده چه نهادی است و این سیاستگذاری چگونه باید شکل گیرد؟
به نظر نمیرسد که مسئله ما سیاستگذاری باشد. معمولاً واژههایی در مورد برخی امور تکرار میشود که اصلاً مربوط به سیاستگذاری نیست. برنامههای توسعهای و بودجه سالانه کشور در دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه برنامهریزی میشود و نگاه به آنها نگاهی اقتصادی است که تمامی مسائل نیز از همین جا آغاز میشود.
زمانی که در قانون اساسی اینگونه آمده است که تمامی برنامهها و قوانین باید بر مبنای خانواده شکل بگیرد، این بدان معناست که تمامی برنامهها باید با نگاه به مسئله خانواده تدوین و اجرا شود، اما آیا چنین نگاهی در برنامهها و قوانین ما وجود دارد؟ در بخش اجتماعی برنامههای توسعه فقط در مورد بیمه، تأمین اجتماعی، زنان سرپرست خانواده، محرومان، کمیته امداد و سازمان بهزیستی صحبت شده است. آیا واقعاً فهم کل سازمان برنامه و بودجه کشور از بحث اجتماعی فقط این نهادها و موضوعات وابسته به آن است؟ اگر چنین فهمی وجود دارد، باید اذعان کرد که نگاه و عملکرد موجود بسیار ضعیف بوده است.
پس گلوگاه اصلی در امور اجتماعی و مدیریت امور خیر، برنامههای کشور است. همچنین، هیچگونه کادرسازی نیز صورت نگرفته و کادرسازیهای ما محدود به رفتن به دانشگاه شده است. دانشگاه در بهترین حالت فقط یک متخصص در موضوعی خاص تربیت میکند و نمیتواند کادری برای حکومت کردن بسازد. اگر کسانی که مسئولیت میگیرند، کادر تربیتشده باشند، میدانند که باید درباره چه موضوعاتی اظهار کنند. شهید بهشتی(ره) فرمودند که برای حکومت کردن به دو چیز نیاز داریم. اول اینکه هر آنچه را پیش روی ماست و میتواند تا 50 سال آتی پیش بیاید، شناسایی و ضمن مشورت با متخصصان، به تهیه سناریوهای مختلف اقدام کنیم. دوم اینکه روش و متدلوژی ویژهای را برای این مسئله طراحی کنیم تا استعدادهای ملت از درون خانهها شناسایی، تربیت و کادرسازی شوند و بتوانند مسئولیتها را بر عهده بگیرند و کشور را به خوبی اداره کنند. بنابراین، مسئله اصلی ما سیاستگذاری نیست، بلکه روش و متدلوژی حکومت کردن است.
به گزارش ایکنا، سومین همایش ملی خیر ماندگار با عنوان «مطالعه و ارزیابی نظام حکمرانی امور خیر در ایران» به همت بنیاد خیریه راهبری آلاء، دانشگاه اصفهان، سازمان اوقاف و امور خیریه و خبرگزاری ایکنا ۱۲ اسفند سال جاری برگزار میشود.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام