کرونا روند اصلاح دینی در ایران را شدت می‌بخشد / وضعیت پیچیده تحولات در جوامع اسلامی
کد خبر: 3956158
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۷
پاکتچی در نشست باز‌زایی الهیات در عصر پساکرونا:

کرونا روند اصلاح دینی در ایران را شدت می‌بخشد / وضعیت پیچیده تحولات در جوامع اسلامی

احمد پاکتچی با اشاره به تأثیرات کرونا بر جوامع مختلف بیان کرد: به دلیل اینکه برخی از جوامع اسلامی از جمله ایران، روند اصلاح دینی را از 150 سال قبل آغاز کردند و این روند در حال شدن است، رخدادهایی مانند پدیده کرونا، می‌تواند این روند اصلاح دینی را در کشورهای اسلامیِ پیشرو از جمله ایران شدت بدهد و بر اهمیت آن اضافه کند.

به گزارش ایکنا؛ هفتمین هم‌اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باز‌زایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان احمد پاکتچی، سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در یونسکو را می‌خوانید که با موضوع «تجربه‌های وجودی دوره کرونا و اثر آن در دینداری جمعی پساکرونا» ایراد شده است؛

آنچه نقطه شروع بحث من است، براساس تقسیم‌بندی است که به صورت سنتی در مباحث مطالعات ادیان وجود دارد و آن، نسبت بین سنت دینی و تجربه دینی است. وقتی در مورد سنت دینی صحبت می‌کنیم، ویژگی آن، وراثتی بودن و بینانسلی بودن است و پیشوند «تِرا» در «ترادیشن» ویژگی بینانسلی بودن آن را نشان می‌دهد و وقتی در مورد یک سنت دینی حرف می‌زنیم، در مورد چیزی می‌گوییم که نسل‌های بعدی، آن را از نسل‌های قبلی به ارث می‌برند، اما ویژگی تجربه برقرار کردن ارتباط وجودی است؛ یعنی نسلی از مردم با یک مسئله‌ای ارتباط وجودی برقرار می‌کنند و یک تجربه شکل می‌گیرد. تکیه اصلی خود را در نسبت بین این دو نوع دینداری قرار می‌دهم و می‌خواهم به یک تقسیم‌بندی در حوزه جامعه‌شناسی اشاره کنم که «فردیناند تونیس» در اوایل قرن بیستم، این تقسیم‌بندی را ارائه داد و گفت همگرایی جمعی، بین گروهی از مردم، بر دو اساس است؛ گاهی براساس یک سنت وراثتی است که افراد از بدو تولد، آن را همراه دارند و گاهی اوقات نیز براساس یک قرارداد و چیزی است که افراد آگاهانه انتخاب می‌کنند.

براساس اینکه کدام‌یک مبنای یک همگرایی جمعی باشند، دو نوع همگرایی را می‌توان متمایز کرد. جایی که در مورد ریشه همگرایی وراثتی صحبت می‌کنیم، صحبت از کامیونیتی است و جایی که در مورد انتخاب آگاهانه گروهی از افراد سخن می‌گوییم، بحث در مورد «سوسایتی» است. این تقسیم کمک می‌کند، در کنار بحث قدیمی در حوزه مطالعات ادیان، بتوانم نسبت بین سنت و تجربه را مطرح کنم.

در یک مرور خیلی کوتاه باید بگویم که سنت، یک سلسله محورهایی دارد؛ در بحث سنت، وراثت و ارزش هویتی یک محور است. ارزش هویتی از این حیث که بنده با هویت اسلام یا تشیع شناخته می‌شوم. در بحث سنت، باور داشتن مقدم بر دانستن است، یعنی باور داریم و بعد می‌دانیم، در حالی که می‌توانست برعکس باشد. در سنت، باورداشتن مقدم بر دانستن است و در سنت، بایستن مقدم بر خواستن است و باید یک مسیری را برویم و مناسکی را اجرا کنیم، لذا خواستن اهمیت ندارد. در سنت، قانون مقدم بر گرایش است.

حال اگر به سمت تجربه برویم و تجربه را با سنت مقایسه کنیم، می‌بینیم عکس این رویه حاکم است. در تجربه، محوریت با گزینش و ارزش کارکردی امور است و کارآمدی است که حرف اول را می‌زند. در تجربه، دانستن مقدم بر باورداشتن است و خواستن، مقدم بر بایستن است و گرایش، مقدم بر قانون است.

با در نظر داشتن این توضیحات، می‌توانم دوباره به سمت مباحث دین‌شناسی بروم و دو اصطلاح رایج را مرور کنم؛ اصطلاح راست‌کیشی نخستین اصطلاح است که کاملاً روی سنت تکیه دارد و جهت‌گیری فرد، زمانی یک جهت‌گیری درست و راست است که در مسیر سنت باشد و در مسیر باورهایی باشد که به صورت وراثتی به ما رسیده‌اند. اما در نقطه مقابل، وقتی فردی در مورد راست‌کیشی، قد علم می‌کند و سعی دارد مسیر متفاوت دیگری را برود، با اصطلاح دوم یعنی بددینی و بدکیشی مواجه می‌شویم. اما این اصطلاح بددینی در انگلیسی، ریشه در یک واژه یونانی به معنای انتخاب دارد و این کلمه، از چیزی را برای خود برگزیدن و انتخاب کردن می‌آید. لذا راست‌کیشی با سنت و بدکیشی با انتخاب ارتباط برقرار می‌کند.

در همین‌جا می‌خواهم ویژگی‌های ارتباط بین سنت دینی و پدیده دین‌ورزی و دینداری را مرور کنم: سنت‌ها نسبت به تغییرات محیطی بی‌علاقه هستند، چون ریشه در گذشته دارند و وقتی شرایط محیطی تغیر می‌کند، سنت‌ها به آن مقاومت نشان می‌دهند و اجازه داده نمی‌شود هنجارهایی، این سنت را دچار چالش کنند. سنت‌ها به دنبال این هستند که واقعیت‌های بیرونی و اجتماعی را براساس الگوهای درونی خود، مقوله‌بندی کنند و وقتی پدیده‌ای مانند کرونا به وجود می‌آید، ناگهان گروهی از سنت‌ها، در جهان اسلام و ... بلافاصله به دنبال مقوله‌بندی می‌روند و می‌گویند، کرونا به دلیل کثرت گناهان، یک مجازات است و آمده تا پاسخ آن گناهان باشد.

در مقابل، وقتی که در مورد تجربه‌ها صحبت می‌کنیم، آنها واکنش سریع نسبت به تغییرات محیطی هستند و فضاهای شبکه‌های مجازی، جای مناسبی برای این بودند که افراد، تجربه‌های دینی خود را به اشتراک بگذارند و با نمونه‌های زیادی مواجه بودیم که افراد، حس خود را از واقعیت‌های بیرونی و الگوهایی که براساس واقعیت‌های بیرونی کرونا ساخته بودند، در فضاهای مجازی منتشر کردند که نمونه‌ای از رفتار دوگانه سنت و تجربه در مورد کرونا است.

یک اشاره‌ای نیز به برخی از گونه‌های دین‌ورزی در دوره پیش از کرونا داشته باشم؛ در آن زمان، شاهد نوعی بازگشت به سنت‌های دینی هستیم که بیشتر با رویکرد سودانگارانه است و به دنبال نوعی استفاده از سنت‌های دینی در راستای اهداف مشخص اجتماعی هستیم. مثلاً نظریه برخورد تمدن‌های «هانتینگتون» که در سال 1993 شروع شد، می‌خواهد تمدن‌ها را براساس هویت‌های دینی که هویت‌های خود را از سنت‌ها می‌گرفتند، تعریف کند. لذا می‌آید و تمدن غرب را براساس سنت‌های دینی کاتولیک و ارتودوکس تعریف می‌کند. تمدن ارتودوکس را با محوریت روسیه، براساس سنت دینی ارتودوکس تعریف می‌کند و تمدن اسلامی را براساس سنت‌های دینی اسلام تعریف می‌کند و مشابه آن در مورد آیین «کنفوسیوس» در تمدن چینی است.

اینها بهره‌بردای هویتی از سنت‌های دینی است، بدون اینکه مسئله اینها اصلا مسئله دین و دینداری باشد، بلکه آنها به دنبال نوعی استفاده سودانگارانه از سنت‌های دینی بودند و برگشتن به سمت هویت‌های دینی گذشته، در جمهوری‌های استقلال‌یافته بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی یا برگشتن به اسلام در آسیای مرکزی، نمونه‌ای از بازگشت سودانگارانه به سنت‌های دینی است، چون برای آنها ایجاد هویت می‌کرده است.

اما وقتی به دنبال این هستیم که چطور ممکن است برخی از تجربه‌های دینی منجر به شکل‌گیری سنت‌های اسلامی شوند نیز می‌توانیم به برخی از سوابق تاریخی توجه داشته باشیم. شخصیت‌های جریان‌ساز عرفانی در اسلام، مانند مولوی و حافظ نمونه‌هایی از این هستند که چطور یک تجربه دینی حتی در حد شخصی و فردی، زمانی که تبدیل به احساس هم‌ذات‌پنداری و تجربه مشابه در مردم جامعه می‌شود، می‌تواند به تحول سنت‌های دینی و ایجاد سنت‌های دینی جدید مانند سنت‌های عرفانی جدید منجر شود. البته وقتی می‌گوییم تجربه دینی، مرادمان الزاماً تجربه دینی از سنخ آزاداندیشی نیست، بلکه گاهی با تجربه‌های دینی سلفی مواجه هستیم. مثلاً ابن‌تیمیه در قرن هشت یا محمدبن‌عبدالوهاب در قرن دوازده میلادی، نمونه‌هایی هستند از اینکه چطور زمانی که تجربه‌های دینی منتشر می‌شوند، می‌توانند جریان‌ساز شوند و سنتی را، همانند سنت سلفی‌گری به وجود آورند.

در دنیای غرب و در مسیحیت نیز می‌توانیم از تبدیل شدن یک تجربه به سنت در جریان پروتستانتیسم گفت‌وگو کنیم که چطور زمانی که این تجربه‌های دینی به اشتراک گذاشته شدند و از سوی گروهی از مردم نسبت به آنها هم‌ذات‌پنداری شد، شاهد یک موج اجتماعی هستیم که می‌تواند پروتستانتیسم را به سنت تبدیل کند. البته این سنت‌ها مانند سنت‌های عرفانی و .. می‌توانند منعطف و با پوسته نرم باشند و ممکن است مانند جریان‌های سلفی‌گری غیرمنعطف باشند.

با این توضیحات، باید بگویم در دوره معاصر، به دلیل وجود شبکه‌های اجتماعی و امکاناتی که برای به اشتراک گذاشتن تجربه‌ها فراهم می‌کنند، با یک سرعت و قدرت زیادی می‌بینیم که تجربه‌های دینی به اشتراک گذاشته می‌شوند و نمونه آن در مورد کرونا دیده می‌شود. پرسش جدی برای ما این است که تجربه‌های دینی در حوزه جهان اسلام در عصر کرونا و بازتاب آن چیست؟ می‌توانم با یک اطمینان نسبی از منظر مطالعات سنتی ادیان و جامعه‌شناسی دین بگویم به اعتقاد بنده، تجربه‌های دینی رخ داده در دوره کرونا، یک واکاوی جدی برای سنت‌های دینی است و می‌توانیم بگوییم، سنت‌های دینی از جانب کرونا، یک واکاوی برای خود ایجاد کردند.

اما سوال مهم این نیست و این واکاوی را داریم لمس می‌کنیم و این صورت مسئله من نیست، چراکه من، واکاوی سنت‌های دینی با تجربه‌های حاصل از کرونا را قطعی می‌دانم و پرسش اصلی این است که محصول آن چه چیزی است؟ یعنی با در نظر گرفتن تجربه‌هایی که بیان شد که از جمله بازگشت به دین در جمهوری‌های استقلال‌یافته بلوک شرق و ... بود، ما با کدام یک از این اقسام مواجه هستیم.

ما در تمدن غرب، در اثر کرونا با یک رفورماسیون جدید مواجه هستیم. واکاوی‌هایی که در مورد عملکرد کلیسا در مورد کرونا وجود دارد را می‌توان زمینه‌ای برای پیش‌بینی یک رفورماسیون جدید در غرب قرار داد. غرب آماده به وجود آمدن نوع جدیدی از دین‌ورزی مبتنی بر رفورماسیون است که از سنت کاتولیک و پروتستان عبور می‌کند و نئوپروتستانتیسم یا موج اعتراضی نو را در غرب می‌بینیم.

در جوامعی مانند جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی یا جوامعی که از سنت‌های دینی به عنوان میثاق هویت‌بخشِ جمعی استفاده کردند و تجربه‌های زیسته دینی در این جوامع امکان حضور جمعی پیدا نمی‌کند، بلکه بیشتر در قالب یک شبه‌دین در لایه‌های زیرین جامعه محقق می‌شود، این ویژگی استفاده سودانگارانه از هویت‌های دینی ادامه دارد، اما تجربه‌های حاصل از کرونا باعث می‌شود، شکاف بین هویت اعلام‌شده اجتماعی و بین تجربه‌های زیسته دینی در لایه‌های زیرین جامعه بیشتر شود، یعنی با تنش‌های بیشتری بین روساخت و زیرساخت در این کشورها مواجه می‌شویم؛ یعنی شکاف بین روساخت و زیرساخت دینی جامعه به وجود می‌آید.

اما در جوامع اسلامی و کشوری مانند ایران، با وضعیت پیچیده‌ای روبه‌رو هستیم. در ایران به دلیل اینکه در لایه حاکمیتی، دین نقش مهمی دارد و هویت‌ها و سنت‌های دینی اهمیت زیادی در سطوح سیاسی و اجتماعی دارند، با شرایطی مشابه با شرایط جوامع نوع دوم مواجه هستیم و بعید است تجربه‌های دینی تأثیر مستقیمی بر روی نمود و بروز رسمی دین داشته باشند و دین را در ساخت‌های رسمی خود با نوعی تغییر مواجه کنند. این باعث می‌شود لایه‌های زیرین و رویین دین‌ورزی، دچار شکاف شود، اما به دلیل اینکه برخی از جوامع اسلامی از جمله ایران یک روند اصلاح دینی را از 150 سال قبل آغاز کردند و این روند در حال شدن است، رخدادهایی مانند پدیده کرونا، می‌تواند این روند اصلاح دینی را در کشورهای اسلامیِ پیشرو از جمله ایران شدت بدهد و بر اهمیت آن اضافه کند. به همین دلیل است که ما در جوامع اسلامی پیشرو مانند ایران و برخی کشورها مانند ترکیه و مصر، با وضعیت پیچیده مُرکب مواجه هستیم.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha