نیازمند «الهیات بیماری‌نگر اسلامی» هستیم
کد خبر: 3956171
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۱

نیازمند «الهیات بیماری‌نگر اسلامی» هستیم

نعیمه پورمحمدی با اشاره به الهیات بیماری‌نگر در مسیحیت بیان کرد: این الهیات می‌خواهد با چشم‌انداز بیمار، الهیاتی را بازسازی کند که نظام ارزشی‌اش دوگانه کمال و نقص یا سلامت و ناخوشی نیست، بلکه ارزش‌گذاری‌های دیگری را مطرح می‌کند. در منابع اسلامی نیز می‌توانیم الهیات بیماری‌نگر اسلامی را پیشنهاد بدهیم و روی آن بحث کنیم و ببینیم آیا می‌شود چنین چیزی داشت یا خیر.

به گزارش ایکنا، هفتمین هم‌اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باز‌زایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان نعیمه پورمحمدی، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب را می‌خوانید که با موضوع «آیا می‌توان از الهیات بیماری و الهیات بیماری‌نگر سخن گفت؟» ایراد شده است؛

این نوع از الهیات با توجه به درگیری جهان با کرونا، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. در قرن بیستم، این الهیات مطرح شد و محصول مطالعات جدید بیماری است. مطالعات جدید بیماری، شاخه‌ای از مطالعات جدید بدن است که یک رشته چندرشته‌ای و فرارشته‌ای است که از ترکیب رشته‌های مختلفی پدید آمده تا به درک واحدی نسبت به بیماری برسند و می‌خواهند دیدگاه علوم مختلف را در مورد بیماری مطرح کنند. یعنی مثلاً اگر علوم پزشکی، فلسفه یا الهیات در مورد بیماری حرف می‌زنند، این مطالعات جدید بیماری می‌خواهد دیدگاه این علوم را استخراج و نقادی کند و می‌خواهد نسخه‌های جدیدی از این علوم را براساس چشم‌انداز بیمار ارائه کند که به آن، زیبایی‌شناسی بیماری‌نگر یا اخلاق و فلسفه و الهیات بیماری‌نگر می‌گویند.

در مرحله الهیات بیماری‌نگر، اول از همه الهی‌دان‌ها دعوت می‌شوند به اینکه در همه محورهای الهیاتی دیدگاه خود را مورد تجدیدنظر قرار دهند. در مورد بیمار و در مرحله بعد، چشم‌انداز و منظر شخص بیمار را مورد توجه قرار دهند و براساس آن منظر، یک نوع خداشناسی یا انسان‌شناسی و آخرت‌شناسی را از نو ارائه دهند. ایده این است که بدن‌های بیمار که جزو بدن‌های سرکش، مطرود، ناقص و وابسته هستند، چه نگاهی نسبت به خدا، انسان، جهان و آخرت دارند و چه‌بسا نگاه اینها برای الهیات، منشأ الهام باشد.

نمونه‌های این الهیات را در الهیات فمینیستی داشتیم، یعنی نگاه کردن به الهیات از منظر خاص زنانه یا الهیات سیاهان و الهیات معلولیت‌نگر را داشتیم. در اینجا نیز از چشم‌انداز اشخاص بیمار به الهیات نگاه می‌شود. پس بحث خود را در دو بخش ارائه می‌دهم؛ در بخش اول، بازخوانی نظرات موجود در الهیات در مورد بیماری است که نقدهایی را مطرح می‌کنم. مثلاً به کارگیری گسترده استعاره بیماری در متون دینی را داریم و اینکه گفته می‌شود شخص بیمار تجلی قدرت شفابخش خدا است؛ بیماری مایه آزمایش مومنان و تمایز قدیسان است و باعث تجلی عدل و شکوه خدا و مایه اجابت دعا است و اینکه در الهیات گفته می‌شود که بیماران باید بر بیماری خود صبر کنند و امید داشته باشند که پس از مرگ برای آنها بهروزی حاصل شود و اینکه بیماری در پاره‌ای از متون دینی تاوان گناه منظور می‌شود. یا اینکه در خوانش‌های سنتی از دین، بیماری، فقط تحت کنترل و تسلط خدا است و کسی نمی‌تواند کاری بکند و باید به شفای الهی تاکید شود و اینکه در پاره‌ای از متون دینی و یا خوانش‌های سنتی، مواهب بیماری مطرح می‌شود یا اینکه گفته شده شخص بیمار تعالی نفس پیدا می‌کند و تسلای الهی را دریافت می‌کند و فروتن می‌شود. یا اینکه در متون دینی به خشنودی از بیماری دعوت می‌شود و یا بر حکمت داشتن بیماری اصرار دارند. اینها همه در الهیات بیماری مورد نقادی قرار می‌گیرند.

ممکن است اینها درست باشد، اما اگر همه حرف الهیات همین باشد که به بیمار بگویند تو گناهکاری و ...، در این صورت کافی نیست و باید مورد نقادی قرار بگیرد. در بخش الهیات بیماری، باید روشن شود که ظرفیت‌های خوبی در الهیات سنتی برای درک بیماری و کمک به بیمار وجود دارد؛ مانند مراقبت‌های شبانی در الهیات مسیحی یا مانند مراقبت‌های معنوی در همین دین اسلام. حرکتی هم سال‌های اخیر در بیمارستان‌ها شروع شده و روحانیونی به مراقبت‌های معنوی می‌پردازند و بر حضور الهی برای بیمار تکیه می‌کنند و اینکه همراهان بیمار به عنوان نمایندگان خدا معرفی می‌شوند و از او درخواست می‌شود برای دیگران دعا کند. در مورد دعا و گفت‌وگو با بیمار، ظرفیت‌هایی وجود دارد که در الهیات سنتی می‌توان آنها را یافت تا به بیمار کمک کند.

اما الهیات بیماری‌نگر نیز اهمیت دارد و باید با چشم‌انداز شخص بیمار، الهیات جدیدی تولید شود؛ یعنی همان الهیاتی که بیمار آن را طلب می‌کند که در این الهیات ارزش‌گذاری‌ها یک نظام سلسله‌مراتبی ندارد و بر پایه کمال و نقص نیست که چون شخص بیمار ناقص است و بدن ناقصی دارد، کاملاً از فضیلت‌ها و ارزش‌ها تهی شود یا بگوییم هرکسی که سالم است و بیماری ندارد، فضیلت دارد و انسان‌های مقدس این‌طور هستند و اشخاصی که از سلامتی بهره‌ای ندارند، آنها از ارزش‌ها و تقدس‌ها تهی باشند.

اینجا موارد جالبی در سنت مسیحی و اسلامی وجود دارد و از ناخوشی‌های پاره‌ای از انبیا(ع) و ائمه(ع) و ... نیز استفاده می‌شود که در برخی از اوقات زندگی، بیماری را تجربه کردند و در عین حال، انسان‌های مقدسی نیز بوده‌اند؛ یعنی در زمانی که دچار ضعف بودند، مقدس، معصوم و امام شیعه یا پیامبر بودند و از تقدس آنها چیزی کم نشده است. یا در سنت مسیحی، مجسمه‌هایی از عیسی(ع) دارند که گویی او بیمار است. البته اینها حرف‌های رادیکالی است، اما مطرح شدنش جالب است که عیسی(ع)  نیز می‌تواند بیمار باشد، اما چیزی از تقدس او کم نمی‌شود. حرف کلی این است که ارزش‌گذاری دوگانه بر پایه کمال و نقص، کنار زده بشود و باید ارزش‌گذاری دوگانه بر پایه محور سلامتی و ناخوشی و استقلال و وابستگی از بین برود و ارزش‌های دیگری جایگزین شوند؛ مانند اینکه در سنت اسلامی ارزش‌گذاری بر پایه تقوا و بی‌تقوایی است.

واقعیت تلخی که وجود دارد اینکه خوانش سنتی از الهیات به گفتمان ظلم و ستم علیه بیماران کمک کرده و این گفتمان گسترش یافته است. مثلاً پاره‌ای از خوانش‌های سنتی این است که شخص وقتی بیمار می‌شود، می‌گوید خدا روی بیماری کنترل دارد و کاری نمی‌تواند بکنم، یا می‌گوید این اراده خدا است و باید انجام شود یا می‌گوید این ترفند شیطان است و من بیمار نیستم، لذا به پزشک هم مراجعه نمی‌کند و می‌گوید باید دنبال شفای الهی باشم. مجموعه این حرف‌ها که ممکن است از برخی متون دینی به این صورت فهم شود، باعث می‌شود از خدمات گسترده پزشکی خود را محروم کند و به ضرر او بشود.

نکته مهم، در باب این استعاره‌های بیماری در متون دینی است که «سوزان سونتاگ» در مورد این موضوع حرف می‌زند و می‌گوید بیماری چیزی نیست جز بیماری و این استعاره‌هایی که در قالب آن شکل می‌گیرد، بیمار را می‌کشد. این فرایند استعاره‌سازی از بیماری این‌طور است که وقتی با بیماری لاعجلاح روبه‌رو هستیم، همه شرور را به آن بیماری نسبت می‌دهیم و وقتی این بیماری از همه شرور اشباع می‌شود، تبدیل به یک صفت می‌شود و آن را به عنوان استعاره به کار می‌بریم، مثلاً می‌گوییم دولت بیمار یا سیاست بیمارگونه، اما اجازه نداریم بیماری را که هویت یک شخص است، در مقوله‌های دیگر به عنوان استعاره به کار ببریم. در متون دینی نیز مرض در قلب و ذهن گفته شده و باید در تفسیر این موارد دقت شود که نگاه استعاری به بیمار را نداشته باشیم. بیماری که در مورد بدن بیمار است، در مورد قلبش سرایت می‌یابد و باید در تفسیر اینها حساس باشیم تا هویت بیمار آسیب نبیند.

اینکه بیماری تاوان و کفاره گناهان باشد نیز یکی از نکات است که در متون مسیحی گفته شده که چون آدم و حوا از خدا سرپیچی کردند، موجب شد این شرور و ... به وجود آید و یا وقتی ایوب(ع) بیمار شد، اولین برداشتی که دوستانش دارند، این است که می‌گویند تو گناهی کردی و این نتیجه گناه تو است، اما نباید چنین القایی صورت گیرد و باید خیال بیمار آسوده شود که بیماری ربطی به گناه و جرم و جنون ندارد. این باعث می‌شود بین جرم و بیمار پیوندی برقرار شود و بیمار احساس ناخوشایندی ایجاد شود که بیمار بگوید هم بیمار و هم مجرم هستم و گویی بیمار از همه مظلوم‌تر است.

همچنین هویت نشانه‌ای و ابزاری نیز به شخص بیمار داده می‌شود و او را تجلی اراده خدا یا مایه آزمایش، اجابت دعا و ... می‌دانیم که این هویت نشانه‌ای و ابزاری در مورد بیمار مشکل دارد و بیمار نیز مانند دیگر انسان‌ها باید غایت باشد، نه ابزار و نشانه و به همان اندازه که دیگر انسان‌ها ابزاری برای نشان دادن اهداف خدا هستند، به همان اندازه نیز بیمار چنین است. اگر در متون دینی بر صبر بر بیماری و کمک به بیماری توصیه شده است که در جای خودش درست است، اما اگر تنها همین حرف را بزنیم و کلام الهیاتی را در مورد بیماری خاتمه دهیم، به بیمار آسیب می‌زنیم و این یعنی داریم به او می‌گوییم تو بدحالی و باید صبر داشته باشی تا در حیات دیگری بهروزی را تجربه کنی.

اما ظرفیت‌هایی نیز در الهیات سنتی برای کمک به بیمار هست که در متون مسیحی از اینها تحت عنوان مراقبت‌های شبانی استفاده شده است و یازده نوع الهیات را پیشنهاد می‌کنند که از جمله عبارت از پذیرش، در دسترس بودن، پاسخگویی، مراقبت، حساسیت، اطاعت، شهادت دادن، خدمتگذاری، عشق و رودررویی هستند که می‌گویند همه را از زندگی عیسی(ع) برداشت می‌کنیم و توصیه می‌کنیم کسانی که می‌خواهند در بیمارستان‌ها مراقبت‌های شبانی انجام دهند، بر این اساس باشد.

اما باید به الهیات بیماری‌نگر نیز بپردازم که این الهیات می‌خواهد با چشم‌انداز بیمار، یک الهیاتی را بازسازی کند که این نیز نظام ارزشی‌اش دوگانه کمال و نقص و یا سلامت و ناخوشی نیست، بلکه یک ارزش‌گذاری‌های دیگری را مطرح می‌کند و در سنت مسیحی روی این الهیات بیماری‌نگر کار شده است و حتی مسیح(ع) را بیمار تصویر کرده‌اند تا به بیمار بگویند تو نیز می‌توانی از یک منبعی از تقدس برخوردار باشی و می‌توانی الگویی داشته باشی تا با آن هم‌ذات‌پنداری کنی. در منابع اسلامی نیز می‌توانیم یک الهیات بیماری‌نگر اسلامی پیشنهاد بدهیم و روی آن بحث کنیم و ببینیم آیا می‌شود چنین چیزی داشت یا خیر.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha