به گزارش ایکنا، هفتمین هماندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باززایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان مهدی اصفهانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را میخوانید که با موضوع «درک از خویشتن و باززایش الهیات» ایراد شده است؛
کار بنده فلسفه دین است و رشتهام نیز فلسفه بوده است. بنابراین تلاش میکنم در این موضوع به نتیجه برسم که بر یک بنیاد فلسفی بنا شده باشد و در عین حال کمکی هم به مطالعات الهیات و مطالعات قرآنی باشد. چون که در عنوان کنفرانس یا ایدهای که در عنوان مطرح شده، مسئله باززایش وجود دارد، ذهنم به کلمه رنسانس متوجه شد. رنسانس یک حرکتی در قرن 14 تا 16 میلادی بود که ابتدا هم در ایتالیا شروع شد و ایده هم این است که در دوره آنتیک یعنی دوره یونان باستان یا روم باستان علوم و ادبیات و هنری داشتیم که در سیطره دگمگرایی موجود در کلیسا از دست رفته است و نیاز داریم که این فرزند و یا این جنینی که در باطن خود داریم دوباره بزاییم.
اگر به ریشه لغت نیز نگاه کنیم، در فرانسه و انگلیسی به معنای تولد دوباره و یا تازه کردن چیزی به کار میرود که در زمان گذشته وجود داشته است. ذهن بنده متوجه این کلمه شد و کلمه باززایی، وقتی در مورد الهیات به کار میرود خود موضوع پرسش باید باشد. یعنی چه که توقع زایش دوباره الهیات را داریم؟ چه حجابی مانع این شده بود که ما این حقیقتی که میخواهیم دوباره زاییده شود، از آن دور شویم و یا چه تغییری رخ داده که به زایش دوباره احتیاج شده است و سوال میکنیم آیا پس از کرونا با نوعی باززایش مواجه میشویم؟ و سپس یک مقدار در مورد الهیات باید اندیشه کنیم.
ما میدانیم که به حکم عقل و کتاب مقدس قرآن، خدا یکی است؛ یعنی نه زاییده شده و نه میزاید. بنابراین خدا نیست که دوباره زاییده میشود و یا در خدا تغییر رخ نمیدهد، بلکه ما هستیم که تغییر میکنیم و اگر مسئله ما مسئله امکان باززایی الهیات در پساکرونا باشد، باید به تغییراتی که در خودمان رخ داده توجه کنیم تا از قبل آن، آنچه که مبنای این زایش نو میشود که اصلش آن تغییری است که رخ میدهد برای ما روشن شود. لذا الهیات دوباره زاییده شده است. اگر الهیات را از زبان عربی یعنی چیزی که به اله مربوط است بگیریم، یک نوع فهمیده میشود و اگر تئولوژی باشد باز هم لوگوسی است که به تئوس مربوط میشود که میتوانید لوگوس را حقیقت متن بدانید و زایش در این لوگوسی که به تئوس مربوط میشود رخ میدهد، یعنی یک نوع عقلانیت و تغییر وضعیت لوگوس نسبت به تئوس و یا تغییر درک از لوگوس به معنای کلمه که تعبیر درک از متن باشد و اگر در زبان عربی به الهیات توجه کنید، باززایی الهیات یعنی چیزی که به اله منسوب است.
در متون شیعه روایاتی داریم که در خلقت و یا با خلقت، علم خدا به مخلوقات تغییری نکرده است و خدا بود و در معیت او کائنی نبود و الان هم همین است و در معیت حق کائنی پیدا نشده است، لذا مسئله، مسئله تغییر در انسان است و باید ببینیم انسان چه تغییری میکند. روشن است که تغییر دلایل مختلفی دارد؛ یعنی گاهی یک جنگ باعث تغییر درک انسان از خود میشود و یا ازدواج و طلاق باعث تغییر میشوند. باید از خود بپرسیم وقتی کرونا اتفاق افتاد، چه تغییرات اساسی در زندگی ما اتفاق افتاد و این تغییرات چه جنبهها و حدودی دارد.
منظور این است که اگر بخواهید عقلاً مسئله را بررسی کنید، باید ببینید چه چیزی تغییر کرده است و آن تغییر چطور است و چه اندازه پایدار است. من تصورم این است که اینکه افراد مدتی مجبور بشوند نمازشان را که در مسجد میخواندند، در خانه بخوانند، تغییراتی نیست که بماند. تغییری که در تحول درک انسان از خودش بخواهد تأثیر بگذارد، تغییری است که پس از آن به وضعیت قبل برنگردد و اگر بخواهیم به درستی رصد کنیم که چه تغییری رخ داده که در آن به وضعیت قبل برنمیگردیم، تغییری است که در تلقی ما از گشودگی ما به انسان و جهان اتفاق افتاده است. به این معنا که ما چنان که الان میبینیم برای اینکه دور هم جمع شویم، به سمت رایانه و شبکه جهانی روی آوردیم. این تحولی که پیدا شده یک جهتی از وجود ما را یک گام به جلو برده است. تحولی که در آن انسان به وجود میاید باید چنین باشد و اگر از ریشه انس گرفته شود، کنه وجودش انس گرفتن با دیگران است، در این ارتباط گرفتن با دیگران که اصلا با دیگران انسان انس میگیرد و در آلمانی نیز این تعبیر هست که از انسان تعبیر به منش و از دیگران به میت منش یعنی کسی که آدم با او انسان است. یعنی یک نوع فردانیتی که این فردانیت در انفتاح و داد و ستد با جمع شکل میگیرد.
بیتردید میتوانم بگویم آن تغییر، تغییر نحوه ارتباط ما با دیگران است که از حالت ارتباط بدنها در عالم محسوس به رویارویی حضوری ما در شبکه جهانی حرکت میکند و ما یک هویت در شبکه جهانی داریم و با دیگران مربوط میشویم و لزومی ندارد که پس از این شرایط، ما به قبل برگردیم. زمانه تغییر زمانی است که در آن زمانه، آنچه قبلا بود دیگر نیست و آنچه که قرار است بشود هنوز کاملاً نشده است و ما به سمت این وضعیت در حال تغییر هستیم و وقتی این تغییر تثبیت شود، ما یک سمت به سمت فردانیت نزدیکتر میشویم یا یک قدم به سمت فردانیت نزدیکتر میشویم.
قرآن از این تعبیر کرده که «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»، از آغاز که شما را میآفریدیم، به صورت فرد با فردانیت با ما مربوط بودید و در رجوعتان به جانب ما نیز به صورت فرد بازخواهید گشت. این اتفاقی است که در مرگ برای همه ما اتفاق میافتد و آنطور که در قرآن کریم مرگ انسان تصویر میشود، انسان با مرگ وارد حوزهای میشود که از آغاز تا پایان آن، ظهور وجود خودش است. ظهور اعمال خودش است و او مشغول کتاب خودش میشود و اگر در برزخ واقع است، وجدان عمل خودش را میکند و در عمل خودش سیر میکند و در فردانیت خودش فروررفته است و این سیر به سمت نسبت خود با مالکیت خدا پیش میرود تا درک مالکیت الهی را بکند. این وضعیت وضعیتی است که اتفاق میافتد، اما وضعیت عالم گام به گام به سمت این وضع حرکت میکند. حرکت به سمتی که شبکه جهانی میدانیم و این نحو که من تنها نشستهام و دارم حرف میزنم و یک اصلی هم بین ما برقرار است که شما نیز دارید حرفهای من را میشنوید و واقعا هم اینطور میشود و این ارتباط ما را از سطح ارتباط رایجی که به زمان و مکان و محسوسات وابسته است، به سمتی میبرد به سمتی که من در هر زمانی و مکانی با شما در ارتباط هستم اما خودم تنها هستم.
یعنی وضعیت فردانیت و بود و ارتباط من در جمع را تغییر میدهد، به این معنا که نوعش را تغییر میدهد. من فکر میکنم مهم ترین تغییری که رخ میدهد و از پس آن زایشی در معنای جدید انسان از خودش و خدا پیدا میشود، براساس این تحول اتفاق خواهد افتاد.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام